تصویر اکرم نصیری

اکرم نصیری

مسجد بزازهای تهران از جمعیت موج می‌زد. جای سوزن انداختن نبود. مردم صحن مسجد و حیاط و حتی کوچه‌های پشتی را پر کرده بودند. سید جمال‌، به زبان عامه سخن می‌گفت و سخنانش به سرعت در اعماق دل مردم نفوذ می‌کرد.

مردم ساعت‌ها پیش از آن که سید جمال‌الدین به منبر رود، به محل سخنرانی او می‌رفتند و جا می‌گرفتند. او با شور و حرارت، مردم را به مشارکت و سرمایه‌گذاری عمومی برای تأسیس بانک ملی دعوت می‌کرد و از فواید آن سخن می‌گفت.

وقتی سخن به این جا رسید که دولت مشیرالدوله برای رفع مشکلات مالی، دوباره از مجلس شورا تقاضای تصویب قرارداد استقراض از بیگانگان را کرده و نمایندگان مخالفت کرده و پیشنهاد تأسیس بانک ملی را داده‌‌اند، مستمعین به هیجان آمده و فریاد زدند: راضی نخواهیم شد که دولت از خارجه قرض کند.

 کم‌کم همهمه در بین زنان هم بالا گرفت. ناگاه از آن سوی پرده، صدای رنجور زنی بلند شد: «ما زنان لباس و فرش و ملزومات زندگی خود را فروخته و بلاعوض به دولت قرض می‌دهیم. کمینه زن بیوه‌ی رختشویی هستم و پس‌انداز خود را که قصد خرید جهیز برای تنها دخترم داشتم، به مبلغ یک تومان پیشکش می‌کنم تا من هم در عزت بیرون رفتن از ذلت استقراض از بیگانگان نقشی داشته باشم».

بلافاصله همهمه‌ی جمعی از مردان به اعتراض بلند شد: «مگر مردان مرده‌اند که شما زنان به میدان آمده‌اید؟ با این یک قران و دو قران و یک تومان و دو تومان که نمی‌شود بانک ملی تأسیس کرد. دولت کرور کرور به خارجه مقروض است. شما به زندگی‌ات برس ضعیفه!».

این بار صدای بانویی از پس پرده، همهمه‌ها را به سکوتی عمیق مبدل ساخت. بانوی آن سوی پرده، آرام و شمرده اما محکم و موقر سخن می‌گفت:

«آقایان! شماها که اینقدر بر ما خرده می‌گیرید، بهتر است بدانید همین زن‌ها هستند که حافظ ادامه‌ی مجلس شورای ملی هستند. حال که مجلس، حکم تأسیس بانک ملی فرمود، ما گوشوار و النگو و گردنبند و دستبند و جهیز و قطعه زمینِ پشت قباله‌هایمان را نیز برای ادای قرض دولت و تأسیس بانک داخله حاضر کرده، ولی برای قبول یک دینار قرض از خارجه که خردلی ضرر به استقلال ملیت ما زند حاضر نخواهیم بود. هر یک از ما می‌خواهیم که در این باب بر دیگران سبقت گیریم. اما شنیده‌ایم مردان متمولی که ثروت مملکت نزد آن‌هاست، در کمال بی‌غیرتی پول‌های خود را در بانک‌های اجانب می‌گذارند و ابداً همراهی و کمکی نکرده‌اند».

دوباره همهمه در میان مردان بالا گرفت. هر کدام به اعتراض، سخنان بانوی پشت پرده را رد می‌کردند. سید با تأمل لب به سخن گشود: «آقایان! آرام باشید. عنوان روزنامه‌ها، سخن این محترمات را تصدیق می‌کند. “چه مردی بود کز زنی کم بود” اجازه بدهید بخشی از صورت اعانه‌ی این محترمات به جهت تأسیس بانک ملی را که در جراید منتشر شده خدمتتان بخوانم: خانم بزرگ والده آقا سیف الله میرزا ۱۰۰ تومان، زری خدمتکار خانه حاجی میرزا عبدالله یک تومان، صبیه ممتحن الدوله ده منات طلا، زیور خانم عیال آقا میرزا اسماعیل ساعت طلا به قیمت ۱۲ تومان، حاجی خانمِ حاجی عزیز زنجانی ۲۵ تومان، گوهر باجی خدمتکار ارباب است حقوق خود را به خانم خود حواله کرده ۵ قران، خانم آقای حاجی میرزا یحیی ۱۵ تومان، خانم حاجی میرزا حسن تاجر ۳۵ تومان، خاتون خادمه مدرسه دو قران، مه مه خانم خادمه‌ی اکبر آقا ۱قران”. بعد از این سو بنده خودم مردان متمول زیادی را می‌شناسم که پس‌اندازهای خود را صدی سه به بانک‌های خارجه می‌دهند و حاضر نیستند به بانک داخله از قرار صدی دوازده بدهند و از این باب از بانک ملی حمایت کنند. این مایه‌ی شرمساری است برادران!»

بانویی از پشت پرده به حمایت از سخنان سید برخاست: «آقا از وقتی شما به همراه جمعی از تجار، شرکت اسلامیه را برای عرضه و ترویج منسوجات ایرانی تأسیس فرمودید، ما برای خودکفایی مملکت و مقابله با سلطه‌ی خارجی، حتی یک گره از منسوجات خارجه برای خود و اهل خانه تهیه نکرده و بنا به فتوای علما، حتی یک دکمه‌ی خارجی روی لباس‌هایمان ندوختیم و دکمه‌های دست‌دوز تهیه کرده و کفن‌هایمان را نیز از پاچه‌ی داخلی تهیه کردیم. مردانمان را تأکید و تشویق کردیم به سرمایه‌گذاری برای تولید و ترویج محصولات داخلی».

حالا مجلس آرام‌تر شد. این بار سید با اطمینان بیشتری سخن را ادامه داد: «ای برادران و هم‌وطنانِ محبوب من! به حد کافی در خواب بوده‌اید. اکنون باید بیدار شوید. ببینید این نسوان چگونه هیئت و بسیج تشکیل داده‌اند. ببینید چگونه کارزار می‌کنند. ببینید در جهان چه می‌گذرد. بدانید که ملتی در دنیا بدون دادن قربانی موفق به تحصیل آزادی نشده است… بدانید که مرگ شرافتمندانه صد‌ بار بهتر از زندگی ننگین است».

آن روز سید جمال‌الدین امید داشت که می‌شود. آن روز از همین تهران یک میلیون تومان سرمایه‌ی اولیه برای تأسیس بانک ملی مهیا شد. سید باور داشت. او به معجزه‌ی حضور باور داشت.

***

و امروز نیز سید ما باور دارد و امید. او به معجزه‌ی حضور مردم و تأیید الهی این حضور مردمی باور دارد. «آن کسـانی کـه دم از دموکراسـی و مردم‌سالاری و حقوق مردم و نظام‌های مردمی می‌زنند و با این بهانه کشورگشایی می‌کنند، کشتار می‌کنند، فاجعه‌آفرینی می‌کنند، آن‌ها در مقابل مردم‌سالاری ملت ایران درمانده‌اند. این برای آن‌ها یک مشکل حل ناشدنی است» (۱۹/۱۱/۱۳۸۶).

او باور دارد آنچه در همیشه‌ی حرکت‌های تاریخ‌ساز گیتی، نقش و تأثیری به سزا داشته، معجزه‌ی حضور مردمی است. حضور مستمر و مقتدرانه‌ی زنان و مردان بابصیرت در تاریخ سیاسی این دیار از دیروز تا امروز انکارناپذیر است.

امروز قدرت سیاسی این سرزمین که سپهر آن با تدبیر معمار کبیر انقلاب امام خمینی‌(ره) بر پایه‌ی نظریه‌ی مترقی ولایت فقیه رقم خورده است، بر دو استوانه استوار است: “مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی”؛ یعنی نظام مردم‌سالار و جمهوریتی که بر پایه‌های اسلام بنیان نهاده شده است. این اندیشه چه در بیان معمار فقید انقلاب و چه در زمان امام حاضر مقام معظم رهبری، همیشه و همه جا بر ضرورت و اهمیت حضور مردمی تأکید داشته که هر اندازه نگاه حاکمیت به مشارکت مردم و حضور آنان بها دهد، میزان موفقیت کل نظام در تأمین امنیت و منافع ملی افزایش خواهد یافت.

بی‌شک تک‌تک ما در دیباچه‌ی خاطراتمان نقش‌آفرینی مردمی در میانه‌ی میادین حماسه‌سازی این سرزمین را از سالیان دور تا امروز ثبت کرده‌ایم.

معجزه‌ی حضور در صحنه‌های دفاع و جانبازی، معجزه‌ی حضور در حرکت‌های خالصانه‌ی جهادی، معجزه‌ی حضور در کمک‌رسانی‌های مردمی، معجزه‌ی حضور در هر ‌جا که شانه‌های مهربان این مردم، مشفقانه زیر بار مشقت هموطن خویش بوده است. اصلاً این یک قانون نانوشته‌ی همیشگی است. حضور با بصیرت و آگاهانه‌ی این ملت بر هم‌زننده‌ی همه‌ی نقشه‌های شوم دشمنان این ملت و درهم‌شکننده‌ی هیمنه و اقتدار آنان بوده و هست. همیشه و همه‌جا چشمان پویا و بینای این ملت در کوچه‌ها و خیابان‌ها و میادین و مساجد و…، همه‌ی فتنه‌ها را از عرصه‌های جنگ میدانی تا پهنه‌ی نبرد سایبری و هیبریدی و ترکیبی علیه کیان این نظام اسلامی رصد کرده و در هم شکسته است.

اما امروز دوباره عرصه، عرصه‌ی کارآزمایی است. دشمنِ عدالت و آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی، امروز با همه‌ی توان و قدرت، با همه‌ی اعوان و اذناب به میدان آمده و این بار قصد در هم شکستن همه‌ی هیمنه‌ی آزادی‌خواهان و عدالت‌طلبان را در گوشه و کنار عالم دارد. چنگال خونین زیاده‌خواهان و منفعت‌طلبان جهان، امروز از سینه‌ی دخترکان غزه بیرون آمده و قلب دخترکان “کاپشن صورتی با گوشواره قلبی” در کرمان را دریده است. چشمان خون‌گرفته و ناپاک دشمن، هوس پاره‌پاره کردن این سرزمین و در هم کوبیدن مقاومت جهانی در برابر استعمار و استبداد را دارد.

و امروز نیز امام این انقلاب، مردم را و مجاهدان این سرزمین را به کارزار حضور می‌طلبد. کارزار عرصه‌ی تبیین و کارزار مشارکتی عظیم.

امروز دوباره باید همه‌ی کسانی که مخاطبانی دارند، مردم را به انتخاب دعوت کنند. علمای اعلام، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، صدا و سیما، مطبوعات، جوان‌ها و افراد در خانواده، تک به تک و چهره به چهره، باید منادی انتخاب باشند و مخاطبان خود را به بهترین انتخاب دعوت کنند که “معجزه‌ی حضور” انقلابی دیگر برپا خواهد نمود. انقلابی که این بار در هم خواهد شکست چنگ و دندان‌ خون‌آشامان قسم‌خورده‌ی اسلام و انقلاب و عدالت‌خواهی و آزادگی را در جای جای این کره خاکی؛ از قلب غزه تا جنوب لبنان و از کرانه‌ی بیکران خلیج همیشه فارس تا پهنه‌ی قهرمان‌پرور یمن.

«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» (مائده/۵۶)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا