گروه تنظیم آثار استاد طاهایی
یکی از برکات پیوند با قرآن و اهلبیت علیهم السلام جوششهای فکری و اندیشههای نابی است که غبار زمان بر دامن آنها نمینشیند. انسانهای الهی که خالصانه بر سر سفره آموزههای وحیانی زانو میزنند کلام و نگاهشان همیشه طراوت و تازگی دارد. با این خوانش بر این باوریم که برای فهم بهتر مفاهیم قرآنی به خصوص نوع اخلاقی آن که نیاز به تجربه و تعامل با مردم دارد، باید مهمان سفرهی استاد شویم. به این منظور از میان همهی مفاهیم اخلاقی «قناعت» را انتخاب کردیم تا در جهت سبک زندگی اجتماعی با محوریت قرآن و کلام اهلبیت علیهم السلام گامی برداشته باشیم.
برای بررسی دیدگاههای استاد طاهایی (رحمه الله علیها) بخشهایی از سخنرانی ایشان در مکتب نرجس علیه السلام و بنی فاطمه در سالهای پایانی دههی هفتاد مورد دقت قرار گرفت و چنین به دست آمد که ایشان با توجه به دغدغهای که در خصوص رشد اجتماعی و سیاسی بانوان همزمان با رشد فردی در حیطهی تقوی و معنویت داشتند همواره میان قناعت و سایر آموزهها پیوندهای متفاوتی لحاظ مینمودند. به بیان بهتر دو مجموعه آیات در کلام ایشان با قناعت پیوند میخورد؛ آیات «معیشت ضنک» در سورهی مبارکهی طه که با بحث اسراف در ارتباط است و نیز آیهی «حیات طیبه» که تحقق زندگی پاکیزه را در رعایت قناعت فردی و اجتماعی میبیند و بر این باور است که افراد جامعه برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی به این مسأله نیازمندند.
در جستجوی قناعت
وقتی به قرآن کریم برای شناخت این کلمه مراجعه میکنیم با عبارت «واطعمواالقانع» (حج/ ۳۶) روبرو میشویم. «قانع» به کسی میگویند که اگر چیزی به او بدهند قناعت میکند، راضی و خشنود میشود و ایراد و اعتراض ندارد. او از آن دسته محرومانی است که عفت نفس و خویشتنداری دارد و در جامعهی دینی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد (مکارم شیرازی، ج۱۴، ص ۱۰۸). در واقع «قانع» فقیر آبرومندی است که نیازش را آشکار نمیکند. در ادامهی جستجو با حکمتی از امیرالمؤمنین علیه السلام مواجه میشویم که میفرمایند: «القناعه مال لا ینفد» (نهج البلاغه، حکمت ۵۷)؛ قناعت مالی است که هرگز تمام نمیشود.
در فضیلت قناعتپیشگان گفتار حکیمانهی دیگری نیز آمده آنجا که مولا میفرمایند: «طوبی لِمَن ذکَرَ لِلمَعاد وَ عَمل لِلحِساب وَ قَنَع لِلکفاف» (نهج البلاغه، حکمت ۴۴)؛ خوشا به حال کسی که پیوسته به یاد معاد باشد و برای روز حساب عمل کند به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضی باشد.
به نظر میرسد واژهی «قناعت» باید از جهات مختلف بررسی شود تا مفهوم گردد. گاهی شخص در عین نیازمندی آبروی خودش را نمیبرد و قناعت را سبک زندگی خود قرار میدهد تا از دستاوردهای آن در دنیا و آخرت بهرهمند شود. استاد طاهایی قناعت کردن را مدلی برای زندگی خداپسندانه دانسته و ابعاد آن را با عبارا ت قرآنی تطبیق دادهاند.
الف. معیشت ضنک
خداوند کریم در سورهی طه، آیهی ۱۲۴ میفرماید: «ومَن أعرَضَ عَن ذِکری فَإنَّ له معیشه ضَنکا»؛ هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ و سختی خواهد داشت.
استاد معظم در توضیح این آیهی شریفه و رابطهی قناعت و یاد خدا میفرمایند: «عزیزان! وقتی خدا را فراموش میکنیم، همه چیز را فراموش میکنیم. تقوا، صداقت، وظایف سیاسی، وظایف اجتماعی و… همه را فراموش میکنیم. وقتی این طور شدیم غرق در شهوات و حرص و طمع میگردیم. پیداست که نصیب ما از زندگی «معیشت ضنک» میشود. دیگر قناعتی نداریم که جان ما را پر کند. توجهی به معنویت نداریم که به ما غنای روحی ببخشد. اخلاق و صبر و تحمل نداریم که ما را در برابر طغیان شهوات بازدارد. اصولاً تنگی زندگی (معیشت ضنک) بیشتر به خاطر کمبود معنوی و نبود غنای روحی (قناعت) است. عدم اطمینان به آینده و ترس از بین رفتن امکانات موجود و وابستگی به جهان ماده تنگی زندگی را میآورد و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته از همهی این نگرانیها در امان است (سخنرانی استاد طاهایی، مجتمع بنی فاطمه، ۱۹/۰۶/۱۳۷۶).
بانو طاهایی در نگاه قرآنی خود به دنبال تبیین «معیشت ضنک» مسألهی اسراف را مطرح نموده و یادآور میشوند که خداوند متعال در ادامهی همین آیات سورهی طه میفرماید: «وَکذلِک نَجزی مَن أسرَف و لَم یُؤمِن بِآیاتِ ربِّه» (طه/ ۱۲۷)؛ این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد.
تعبیر به «اسراف» اشاره به این است که نعمتهای الهی را در مسیرهای غلط به کار انداخته و بر باد دادهاند (یعنی قناعت سبک زندگیشان نبوده است) (ر ک. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۳۲۹-۳۲۸).
ب.«حیات طیبه»
بزرگترین نیاز بشر کنونی آن است که دلی آرام و روحی مؤمن داشته، مشمول تأییدات الهی شده، فرشتگان او را دعا کنند و خوف و حزنی نداشته باشد (ر ک. قرائتی، تفسیر نور، ج ۶، ص ۴۰۴). در واقع تحقق جامعهای قرین با آرامش، امنیت، رفاه و صلح، محبت و دوستی، تفاهم و تعاون و دور از نابسامانیها و درد و رنجهایی که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و هواپرستی و انحصارطلبی به وجود میآید و آسمان زندگی را تیره و تار میکند، بزرگترین آرمان بشر است (ر ک. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۹۰-۳۸۹). در همین راستا عبارت آشنای «حیات طیبه» در واقع مدلی جامع و قرآنی است برای تمام این مؤلفهها. قرآن در سورهی نحل آیهی ۹۶ میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ». مصداق روش حیات طیبه «قناعت» است. چرا که اگر تمام دنیا را به انسان بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر میبرد ولی برعکس اگر انسان روح قناعت داشته باشد و از حرص و آز و طمع برکنار گردد، همیشه آسودهخاطر و خوش است.
جالب است بدانیم در معنای «قناعت» رضایت و خشنودی نیز لحاظ میشود: راضی بودن به کمتر از نیازها و حتی رضایت به حداقل زندگی (مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۷۵۳). هممرزی دو مفهوم رضایت و قناعت بسیار مهم است زیرا بسیاری از بارهای سنگین دنیای مادی از دوش افراد برداشته میشود.
قناعت و سلطنت
در حکمتهای شریف نهجالبلاغه یک کلام آسمانی وجود دارد که جلوهگری ویژهای میکند. امام میفرمایند: «کفی بالقناعه ملکا»؛ ملک قناعت برای انسان کافی است (نهجالبلاغه، حکمت۲۲۹). تعبیر به ملک (مملکت و کشور) اشاره به اهمیت فوقالعادهی قناعت است که نشان میدهد زندگی قناعتپیشگان معادل حکمرانی بر کشوری پهناور است (مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۷۵۳).
به بیان دیگر میتوان گفت: ملک با دولتمندی، آرامش درون، تضمین خوراک و نیازهای روزمره و بینیازی از دیگران همراه است (مغنیه، ج۶، ص ۳۸۰).
در پایان سخن این موعظهی گرانبهای استاد را به گوش جان میشنویم که میفرمایند: «صرفهجویی زینت قناعت است. اگر انسان قانع و اهل قناعت باشد در زندگی صرفهجو هم میشود. اسرافکاری در زندگی ندارد که این خیلی مهم است. من این را برای خانمها خیلی توصیه میکنم.
عزیزان! اگر زنان جامعهی ما صرفهجو شدند… این تورم و گرفتاری و کمبودها ناشی از بذل و بخشش و بیرویه عمل کردن زنان ماست. از اسرافکاری آنان است. اگر زنان صرفهجویی را پیشه کنند دیگر کمبودها در جامعه وجود ندارد» (سخنرانی استاد، مجتمع بنی فاطمه، ۱۵/۶/۱۳۸۲).
سخن آخر این که حیات اجتماعی در اختیار ما زنان است؛ همان گونه که حیات فردی را خودمان رقم میزنیم، باید سعی کنیم یک جامعهی پیش رونده (با حرکت رو به جلو) داشته باشیم و بدانیم که عامل مهم در این حرکت «قناعت اجتماعی» است.
منابع
- *قرآن کریم
- *نهجالبلاغه
- سخنرانی استاد، مجتمع بنی فاطمه، ۱۵/۶/۱۳۸۲.
- سخنرانی استاد، مجتمع بنی فاطمه، ۱۹/۶/۱۳۷۹.
- قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ۶.
- مغنیه، محمد جواد، در سایهسار نهجالبلاغه، ج۶.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج ۱۳.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ۱۳ و ۱۴.