استاد نوقانی/ تنظیم: شفیقه رأفت
(خطبهی ۱۱۴ مولا، فراز ۷ تا ۱۷)
خطبهی ۱۱۴ مولا علی علیه السلام با حمد و شکر الهی شروع شده، سپس ارتباط بین نعمت با حمد و ستایش و شکر را به زیبایی بیان میکنند. در ادامه به مهمترین عمل که ایمان و اعتقاد قلبی به غیب است اشاره کرده است. در این فراز سفارش به تقوای الهی دارند.
سفارش به تقواى الهی
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّتِی هِیَ الزَّادُ وَ بِهَا الْمَعَاذُ، زَادٌ مُبْلِغٌ وَ مَعَاذٌ مُنْجِحٌ، دَعَا إِلَیْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ وَ وَعَاهَا خَیْرُ وَاعٍ، فَأَسْمَعَ دَاعِیهَا وَ فَازَ وَاعِیهَا.
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَیَالِیَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ، فَأَخَذُوا الرَّاحَهَ بِالنَّصَبِ وَ الرِّیَّ بِالظَّمَإِ وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ کَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلَاحَظُوا الْأَجَلَ».
«اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم که زاد و توشهی سفر قیامت است. تقوا توشهاى است که به منزل رساند و پناهگاهى است که ایمن گرداند. بهترین گوینده آن را به گوش مردم خوانده و بهترین شنونده آن را فراگرفته؛ پیامبرى که بهتر از هر کس سخن را به گوش مردم رساند. پس خواننده، دعوت خود را به خوبى شنواند و شنونده خود را رستگار گرداند.
اى بندگان خدا! همانا تقواى الهى دوستان خدا را از انجام محرّمات باز مىدارد و قلبهایشان را پر از ترس خدا مىسازد تا آن که شبهاى آنان با بىخوابى و روزهایشان با تحمل تشنگى و روزهدارى سپرى مىگردد که آسایش آخرت را با رنج دنیا و سیراب شدن آنجا را با تحمل تشنگى دنیا به دست آوردند. اجل و مرگ را نزدیک دیده و در اعمال نیکو شتاب کردهاند، آرزوهاى دنیایى را دروغ خواندند و به مرگ به درستى نگریستند».
قسمت اول این خطبه دربارهی ستایش و توحید و شهادتین بود. قسمت دوم دربارهی سفارش به تقواست؛ چون عقیده به توحید و اقرار به شهادتین تقوا را میطلبد و بدون تقوا ناقص است.
تقوا ملکهایست که بر اثر مراقبت و پرهیز از گناه در انسان به وجود میآید و عقیده و اعمال و رفتار انسان را تحت کنترل قرار میدهد. تقوا در عقاید، دوری از شرک و شک و تزلزل در عقیده است. تقوا در عمل پرهیز از گناه اعم از خطورات قلبی و فکر گناه و اعمال ظاهری و اعضا و جوارح و چشم و زبان و گوش و… است. تقوا در رفتار تزکیه از صفات و اخلاق رذیله مانند کبر، حسد، غضب و حرص و… است.
در اهمیت تقوا همین بس که در اکثر آیات قرآن به چشم میخورد. خداوند در اول سورهی بقره، قرآن را هدایت برای متقین بیان نموده است: «ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین. الَّذینَ یؤمِنونَ بِالغَیبِ وَیقیمونَ الصَّلاهَ وَمِمّا رَزَقناهُم ینفِقونَ. وَالَّذینَ یؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وَما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَبِالآخِرَهِ هُم یوقِنونَ»(بقره/۲تا۴)؛ این کتاب باعظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایهی هدایت (پرهیزکاران) است. پرهیزکاران آنها هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی دادهایم انفاق میکنند. آنها به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین نازل گردیده) ایمان میآورند و به رستاخیز یقین دارند.
در نهج البلاغه نیز خطبهای نیست که تصریحاً و تلویحاً سفارش به تقوا نکرده باشد.
شناخت دنیا
فراز۱۰: «ثُمَّ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ وَ غِیَرٍ وَ عِبَرٍ، فَمِنَ الْفَنَاءِ أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لَا تُخْطِئُ سِهَامُهُ وَ لَا تُؤْسَى جِرَاحُهُ یَرْمِی الْحَیَّ بِالْمَوْتِ وَ الصَّحِیحَ بِالسَّقَمِ وَ النَّاجِیَ بِالْعَطَبِ آکِلٌ لَا یَشْبَعُ وَ شَارِبٌ لَا یَنْقَعُ»؛
آرى همانا دنیا خانهی نابود شدن، رنج بردن از دگرگونىها و عبرت گرفتن است و نشانهی نابودىاش آن که روزگار کمان خود را به زه کرده، تیرش به خطا نمىرود و زخمش بهبودى ندارد. زنده را با تیر مرگ هدف قرار مىدهد و تندرست را با بیمارى از پا درمىآورد و نجاتیافته را به هلاکت مىکشاند. دنیا خورندهایست که سیرى ندارد و نوشندهاى است که سیراب نمىشود (گویی دنیا اهلش را میخورد و هیچگاه سیر نمیشود و با نوشیدن آب گوارای زندگی انسانها عطشش فرو نمینشیند و سیراب نمیشود).
فراز۱۱: «وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ یَجْمَعُ مَا لَا یَأْکُلُ وَ یَبْنِی مَا لَا یَسْکُنُ ثُمَّ یَخْرُجُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَا مَالًا حَمَلَ وَ لَا بِنَاءً نَقَلَ».
و نشانهی رنج دنیا آن که آدمى جمعآورى مىکند آنچه را که نمىخورد و مىسازد بنایى که خود در آن مسکن نمىکند. پس به سوى پروردگار خود مىرود در حالی که نه مالى برداشته و نه خانهاى به همراه برده است.
فراز۱۲: «وَ مِنْ غِیَرِهَا أَنَّکَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً لَیْسَ ذَلِکَ إِلَّا نَعِیماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ»
و نشانهی دگرگونى دنیا آن که کسى که دیروز مردم به او ترحم مىکردند امروز حسرت او را مىخورند و آن کس که حسرت او را مىخوردند امروز به او ترحم مىکنند و این نیست مگر براى نعمتهایى (پست و مقامهایی) که به سرعت دگرگون مىشود و بلاهایى که ناگهان نازل مىگردد (مانند سیل، زلزله، بیماری، ورشکستگیهای مالی و… ).
فراز۱۳: «وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ فَلَا أَمَلٌ یُدْرَکُ وَ لَا مُؤَمَّلٌ یُتْرَکُ»؛
و نشانهی عبرتانگیز بودن دنیا آن که تا آدمى پس از تلاش و انتظار مىرود که به آرزوهایش برسد (یعنی همه چیز برایش آماده میگردد) ناگهان مرگ او فرا رسیده، امیدش را قطع مىکند؛ نه به آرزو رسیده و نه آنچه را آرزو داشته باقى مىماند (خانه، ماشین و همه چیز او به دیگران منتقل میشود).
فراز۱۴: «فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا وَ أَظْمَأَ رِیَّهَا وَ أَضْحَى فَیْئَهَا»؛
سبحان اللّه! شادى دنیا چه فریبنده و سیراب شدن از آن چه تشنگىزاست و سایهی آن چه سوزان است!
یعنی انسان هرچه از دنیا بنوشد که حرص و ولع و تشنگیاش تمام شود مثل آب شور میماند که بر عطشش میافزاید و به هرچه برسد بیشتر میخواهد. سایهی آسایش و رفاه دنیا زودگذر است؛ طوری که هنوز نیاسوده، سایه تمام میشود.
فراز۱۵: «لَا جَاءٍ یُرَدُّ وَ لَا مَاضٍ یَرْتَدُّ، فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ وَ أَبْعَدَ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُ»؛
نه زمانِ آمده را مىشود رد کرد و نه گذشته را مىتوان باز گرداند. سبحان الله! چقدر زنده به مرده نزدیک است براى پیوستن به آن و چه دور است مرده از زنده که از آنان جدا گشته است. نه آن چه میآید، رد میشود مثل بیماری، ناتوانی، مرگ که از بینرفتنی نیستند.
«لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» (اعراف/۳۴)؛ نه ساعتی از آن تأخیر میکنند و نه بر آن پیشی میگیرند.
نه آنچه گذشته قابل برگشت است مثل عمر و جوانی و شادابی.
«… رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا… »؛ پروردگارا مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهادهام کار نیکى انجام دهم! نه چنین است!
چقدر زندگان به مردگان نزدیکند و به زودی با علایم پیری و اعلام مرگ به آنها ملحق میشوند و چقدر مردگان از زندهها دورند. چون عوالم آنها غیر از عوالم دنیای زندههاست و راه بازگشتی به دنیای زندهها ندارند.
در دو فراز ۱۴ و ۱۵ مولا دو بار عبارت «سبحان الله» را میآورند که حاکی از تعجب است و دربارهی دنیای فریبنده و انسانهای فریبخورده تا اهمیت موضوع را برسانند و مخاطبین بهتر توجه کنند و از دنیای فریبنده و فانی برحذر باشند و درس عبرت بیاموزند.
ارزیابى دنیا و آخرت
فراز۱۶ و ۱۷:«إِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إِلَّا عِقَابُهُ وَ لَیْسَ شَیْءٌ بِخَیْرٍ مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا ثَوَابُهُ، وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِیَانِهِ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَهِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ، فَلْیَکْفِکُمْ مِنَ الْعِیَانِ السَّمَاعُ وَ مِنَ الْغَیْبِ الْخَبَرُ»؛
چیزى بدتر از شرّ و بدى نیست جز کیفر و عذاب آن، و چیزى نیکوتر از خیر و نیکى وجود ندارد جز پاداش آن. همه چیز دنیا شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است، و هر چیز از آخرت دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است. پس کفایت مىکند شما را شنیدن از دیدن و خبر دادن از پنهانىهاى آخرت.
در این فراز مولا علی میفرمایند: بدتر از شر و بدی کیفر و عقاب اوست و بهتر از خوبی و نیکی پاداش و ثواب او خواهد بود. این جمله ممکن است مطلق باشد و مقید به دنیا و آخرت نباشد و ممکن است مربوط به کیفر و پاداش آخرت باشد؛ زیرا جملهی بعد شاید بیان این جمله باشد که میفرمایند همه چیز دنیا شنیدنش بزرگتر از دیدن و رسیدن به آن باشد ولی درباره آخرت برعکس آن است؛ یعنی دیدن و رسیدن به نعمتها و کیفرها بزرگتر و مهمتر از شنیدن آن است (ضربالمثل “شنیدن کی بود مانند دیدن؟” دربارهی آخرت صدق میکند).
لذا کیفر و عذاب بدیها در آخرت بدتر از بدی دنیاست. چون شرور و بدیهایی که در دنیا اتفاق میافتد به واسطهی افراد شرور برای رسیدن به مال و مقام و خوشگذرانی و هوسرانی موجب فساد در جوامع و تجاوز به حقوق انسانهای مظلوم و بیگناه است. اما هر چه باشد مدت آن محدود است ولی عقاب آن بدتر است چون ابدی است و تمام نشدنی؛ اما خیر و خوبیهای دنیا مثل عبادت و اعمال صالحه و کار خیر و جهاد در راه خدا هرچه باشد و هر شدت و محرومیت و سختی که انسان در راه خدا متحمل شود تمام میشود و مدتش محدود است ولی پاداش آن نامحدود و تمامنشدنی. پس کسی که ایمانش به وعد و وعیدهای الهی به حد یقین رسیده باشد شنیدن آن پاداشها و کیفرها ازکلام الهی (قرآن کریم) و از زبان پیامبر اکرم و اولیای خدا او را از دیدن کفایت میکند. این افراد که مصداق «الذین یومنون بالغیب» هستند برای تشویق بر انجام خوبیها و تحذیر از شر و بدیها، شنیدن و خبر دادن افراد صادقی مثل پیامبران و ائمهی معصومین علیهم السلام برایشان کافی خواهد بود.
چنان که خداوند در سورهی یونس میفرماید: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِیَادَهٌ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.
وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَهٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ کَأَنَّمَا أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِمًا* أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (یونس/۲۶و۲۷)؛
کسانی که نیکی کردند، پاداش نیک و افزون بر آن دارند و تاریکی و ذلّت، چهرههایشان را نمیپوشاند. آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند.
اما کسانی که مرتکب گناهان شدند، جزای بدی به مقدار آن دارند و ذلّت و خواری، چهرهی آنان را میپوشاند و هیچ چیز نمیتواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهرههایشان آنچنان تاریک است که) گویی با پارههایی از شب تاریک، پوشیده شده! آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند!
لذا خداوند پاداش نیکی را بهتر و بیشتر از نیکی خواهد داد. هم چنان که در سورهی انعام آیهی ۱۶۰ میفرماید: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»؛ هر کس کار نیکی بهدجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد.
لذا مولا علی علیه السلام با اقتباس از همین آیات میفرمایند کیفر بدی از خود بدی بدتر است و پاداش نیکی ازخود نیکی بهتر خواهد بود و انسانهای عاقل و مختار هستند که باید یکی را انتخاب کنند.





