پدیدهی بدحجابی در جامعهی اسلامی، صرفاً مسألهای اخلاقی یا فردی نیست، بلکه ابعادی عمیقتر و سیاسی دارد. در سالهای اخیر، مفهوم «بدحجابی سیاسی» یا «پدیدهی بدحجابی یک جنگ سیاسی» در میان تحلیلگران اجتماعی و سیاسی مطرح شده است.
هر چند در ظاهر، بدحجابی رفتاری شخصی تلقی میشود، اما در لایههای زیرین آن، نشانهای از گرایشها، گفتمانها و حتی سیاستهای فرهنگی و بینالمللی است. بر این اساس، بررسی رابطهی بدحجابی و تبرج با سیاست، ضرورتی معرفتی و اجتماعی دارد تا نشان دهد چگونه این پدیده میتواند راهبردهای سیاسی یک کشور را تحت تأثیر قرار دهد.
این نوشتار با تمرکز بر تأثیر بدحجابی و تبرّج بر سیاست، به بررسی رابطهی میان ظاهر اجتماعی زنان با امنیت فرهنگی و ثبات سیاسی جامعه میپردازد. در پایان، عوامل مؤثر بر اجراییشدن سیاستهای حجاب و چگونگی مواجهه فرهنگی با این مقوله نیز بررسی میشود.
فهرست مطالب
Toggleبدحجابی و تبرّج، یک جنگ سیاسی نرم
تبرّج، یعنی خودنمایی و بروز جلوههای ظاهری به گونهای که موجب تحریک و جلب توجه نامحرمان شود، در آموزههای دینی امری نهی شده است. از دیدگاه جامعهشناسی دینی، بدحجابی و تبرّج ناهنجاریهایی هستند که نه تنها بنیان خانواده را تهدید میکنند، بلکه نظم اخلاقی جامعه را نیز تحتالشعاع قرار میدهند. در بستر سیاستهای فرهنگی، این رفتارها میتوانند به چالشی برای «اقتدار نرم» نظام سیاسی تبدیل شوند. در بسیاری از تحلیلهای راهبردی، از پدیدهی بدحجابی به عنوان یک جنگ سیاسی نرم یاد میشود. این نوع جنگ، ابزار فیزیکی ندارد بلکه از طریق تغییر ذائقهها، الگوهای رفتاری و الگوهای پوشش، سعی در تضعیف ارزشهای اسلامی و ملی دارد. در چنین چارچوبی، بدحجابی تبدیل به زبان غیررسمی اعتراض فرهنگی شده و میتواند زمینهساز نفوذ نرم بیگانگان در جامعه شود. در واقع، بدحجابی گاهی بازتاب یک عملیات روانی است که از بیرون هدایت میشود تا پیوند میان دین و سیاست در ذهن مردم تضعیف گردد.
تأثیر بدحجابی و تبرّج بر احساس امنیت زنان
یکی از آثار مهم تأثیر بدحجابی و تبرّج بر سیاست، کاهش احساس امنیت عمومی به ویژه در میان زنان است. هر چه نمودهای تبرّج در جامعه افزایش یابد، فضای عمومی از آرامش دورتر میشود. زنان محجبه ممکن است احساس کنند که درمحیطهای کاری یا اجتماعی به دلیل پایبندی به ارزشهای دینی، کمتر مورد احتراماند. برعکس، گسترش فرهنگ عفاف و حجاب باعث افزایش احترام متقابل، اعتماد اجتماعی و احساس امنیت میشود. این پارادوکس نشان میدهد که رعایت حجاب نه محدودیت، بلکه مصونیت است؛ مصونیتی سیاسی، فرهنگی و روانی.
بعد سیاسی حجاب و بدحجابی
مفهوم حجاب و بدحجابی از بعد سیاسی اشاره به این مطلب است که پوشش اسلامی فقط مسئلهای دینی نیست؛ بلکه میتواند نماد نوعی موضعگیری سیاسی در برابر فرهنگ سلطهگر غرب باشد. بدحجابی سیاسی نشانهی پذیرش تدریجی الگوهای فرهنگی وارداتی است. زن مسلمانِ ایرانی، با حفظ حجاب، در حقیقت یک کنشگر سیاسی است که با زبان ظاهر خود، پیام استقلال فرهنگی و مقاومت میدهد. از این منظر، حجاب یک بیانیهی سیاسی آرام اما تأثیرگذار است.
عوامل مؤثر بر اجراییشدن سیاستهای حجاب
برای تقویت حجاب در سطح ملی و اجراییکردن سیاستهای فرهنگی مرتبط، عوامل متعددی نقش دارند:
- آموزش و آگاهیبخشی خانوادهها: نهاد خانواده اولین پایگاه تربیت دینی است.
- الگوسازی رسانهای: رسانهها باید تصویر زن موفق و باحجاب را به شکل جذاب و مدرن بازنمایی کنند.
- قانونگذاری هوشمندانه و اقناعی: برخوردهای صرفاً انتظامی اغلب نتیجهی معکوس دارند، در حالی که قوانین سیاستگذاری فرهنگی نیاز به اقناع دارد.
- ترویج عفاف در کنار حجاب: حجاب تنها نباید پوشش بیرونی تلقی شود؛ بلکه مجموعهای از رفتار، گفتار و منش است.
بنا بر این اجرای صحیح سیاستهای حجاب، مستلزم هماهنگی فرهنگی، آموزشی و رسانهای است.
نتیجهگیری
نتایج بررسی نشان میدهد تأثیر بدحجابی و تبرّج بر سیاست، عمیقتر از اثرات ظاهری آن است. بدحجابی میتواند به عنوان سلاحی در جنگ نرم فرهنگی عمل کند و در تضعیف هویت دینی و سیاسی جامعه نقش داشته باشد. در مقابل، حفظ و گسترش فرهنگ حجاب، موجب استحکام امنیت فرهنگی، افزایش همبستگی اجتماعی و انتقال پیام استقلال به جهان بیرون میشود. از این رو، حجاب صرفاً مسئلهای فردی یا زنانه نیست، بلکه ضرورتی فرهنگی-سیاسی برای حفظ سلامت اجتماعی جامعهی اسلامی است.
منابع
- قرآن کریم، سوره نور، آیه ۳۱ و احزاب، آیه ۵۹.
- بیانات مقام معظم رهبری دربارهی نقش زن در جامعه اسلامی.
- مقالات مرکز مطالعات زنان و خانواده، دفتر امور اجتماعی وزارت ارشاد.
- رحمانی، ف. (۱۴۰۱). تحلیل جامعهشناختی پدیدهی بدحجابی در ایران معاصر. مجله فرهنگ و سیاست اسلامی.
- قاسمی، ن. (۱۳۹۹). جنگ نرم فرهنگی و تهاجم پوششی. نشر تبیان.
نویسنده: زهرا بیلندی





