استاد شایسته خوی
رونق تولید در دین صرفاً بحثی اقتصادی نیست بلکه برگرفته از اقتصاد مبتنی بر اصول اعتقادی و ارزشی است زیرا عقیده در فرد بارور میشود و در رفتار او ظاهر میگردد. مؤلفههای این اندیشهورزی در کلام معصومین ع با بیانات گهر بارشان تبیین شده است. اندیشهای که از آغاز تا پایان با اعتقاد به خدا گره خورده باشد، هیچگاه با ناامیدی، شکست و زیان مادی از حرکت بازنمیایستد و در مسیر رشد متوقف نمیشود.
۱. شناخت مسیر کسب حلال
بیان سمت و سوی مسائل اقتصادی را باید اولین عنصر در ایجاد اراده و حرکت دانست. در روایت بر زن و مرد مسلمان فریضه است که زندگی خود را به سمت طلب حلال سوق دهند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «طَلَبُ الْحَلَالِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَهٍ»؛ به دنبال روزی حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است (مجلسی، ج ۱۰۰، ص ۹).
هدف و تصمیم فرد به تنهایی او را به حرکت وا نمیدارد، بلکه علم و آگاهی از امور اقتصادی در زمینههای کسب و تولید لازم است. رسول خدا ص میفرماید: «مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ»؛ هرکس بر پایهای جز دانش رفتار کند، بیش از آنکه اصلاح کند فساد به بار میآورد (ری شهری، ۱۳۸۶،ج۸، ص۸۳).
طلب در انسان ایجاد انگیزه میکند و انگیزه او را به سوی اراده و سپس عزم و تصمیم انجام کار سوق میدهد. اگر هدف طلب حلال است، باید از مسیری باشد که حلال به دست میآید. امام صادق ع میفرمایند: «لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ»؛ طلب رزق حلال را رها نکن (همان، ج۴، ص۴۲۹). در روایات فراوان افراد به کار تشویق شده و به جستن روزی فراخوانده شدهاند. در روایتی امام صادق ع می فرمایند: «اگر گمان کردی یا خبر یافتی که فردا این امر (قیام قائمS یا مرگ تو) تحقق یابد باز هم جستجوی روزی را وامگذار و اگر میتوانی سربار کسی نباشی چنین کن»(کلینی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۷۹).
۲. مدیریت اجتهادی
داشتن درآمد و مال نیازمند مدیریت و به جریان انداختن ثروت در کسب و کار تولیدی است، زیرا مدیریت عالمانهی مال سبب رونق در تولید و گردش سرمایه در جامعه میشود؛ زیرا که مال عامل استواری و قوام یک ملت است. قرآن می فرماید: «لا تُؤْتُوا السّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاما» (نساء/۵)؛ اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید. بنابرین، این ستون را نباید به دست لرزانِ افرادِ سفیه سپرد، آن مدیرِ سفیه و آن مدبّرِ لرزان، خود را نمیتواند تأمین کند، خودایستادگی را فرا نگرفته، چه رسد به اینکه بتواند ستون ملک و مملکتی را نگهداری کند.
آن کسی که فاقد مدیریت اجتهادی باشد، سفیه است و ملت موظف است که مال را به دست او ندهد؛ آن کسی که سفاهت اقتصادی دارد درایت اقتصادی ندارد. صلاحیّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمیشود، باز هم او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه در فقدان تدبیر و عقل عملی نیز هست. زیرا بسیاری از افرادند که از نظر علمی و عقل نظری فرهیختهاند ولی از نظر عقل عملی فاقد مدیریت با کفایتند.
۳. مدیریت جهادی
رونق تولید وابسته به سخت کوشی در کار و به عبارت دیگر مدیریت جهادی است. از این رو رنج بردن در طلب روزی و ناامید نشدن، از عوامل محرک در تداوم کار است. در روایات اینگونه افراد مورد مدح خدا و رسولش هستند؛ از پیامبر ص نقل شده است: «هرکس از دسترنج خویش بخورد خداوند به رحمت به او بنگرد و هرگز عذابش نکند» (ری شهری،۱۳۸۶، ج۴، ص۴۴۶). در روایت دیگری میفرمایند: «بهترین درآمد از آنِ دستان کارگری است که کارش بیآلایش باشد» (نهج الفصاحه، ص۴۶۸). در نقل دیگری از پیشوای معصوم ع آمده است: «آنگاه که خداوند آدم را به زمین آورد وی را فرمان داد که با دستش کشت و کار کند و از دسترنج خویش بخورد» (حرعاملی،۱۴۱۶، ج ۶، ص۳۸۲).
مدیریت جهادی معصومین ع
درنگ در سیرهی معیشتی و کار معصومین ع الگوی خوبی است برای مبارزه با سستی و ضعف. مثلاً امام علی ع هزار بنده را از دسترنج خود در راه خدا آزاد کرد (کلینی، ج ۵، ص۷۶) اسماعیل بن جابر نقل میکند نزد امام صادق ع رفتم در حالی که بیل در دست در بستانی بود و راه آب میگشود… (همان). علی بن حمزه نیز میگوید: امام کاظم ع را دیدم که در زمینی کار میکرد و پاهایش خیس عرق شد بود.
به وی گفتم: فدایت شوم مردان (کارگران) کجایند؟ فرمود: ای علی، آن کس که از من و پدرم بهتر بود در زمین خویش و با دست خود کار میکرد (همان، ج۹، ص۵۳۵).
با توجه به آنچه گذشت رونق تولید در جامعه به دست افراد آن جامعه است که بینش خود را در مسیری نهند که اهل بیت ع حرکت میکردند.
منابع
* قرآن کریم
۱. حرعاملی، وسایل الشیعه، مصحح محمدرضا حسینی جلالی، قم، مؤسسه آل البیت ع، ۱۴۱۶.
۲. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، جاویدان، ۱۳۲۴.
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵ و ۹، بیروت، دار صعب و دارالتعارف، طبعه الرابعه، ۱۴۰۱.
۴. محمدی ریشهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶.