کورالین چشم حقیقت بین کودکان را می رباید

coraline

سعیده عرفانی

معمولاً در تمامی انیمیشن ها و فیلم های کودکانه ی امروزی شاهد آدم های بد و غول های ترسناک هستیم. بر خلاف انیمیشن های دو دهه ی قبل که فضاهای رؤیایی و زیبای آن شما را جذب می کرد و خوب و بد آن قابل تشخیص بوده و شما می توانستید خود را در یک جبهه ی مشخص ببینید در انیمشن های امروزی نمی توانید خط ممیزی برای خوبی و بدی قائل باشید. در جایی که احساس می کنید این راه درست است قضیه کاملاً  بر عکس می شود و شما خود را در جبهه ی مقابل می بینید. انیمشن”کورالین” چنین روایتی را دنبال می کند. این انیمیشن در ژانر فیلم های ترسناک قرار می گیرد، البته از کارگردان آن “henry selick” توقع دیگری نمی توان داشت. وقتی نام این کارگردان به میان می آید، شما به یاد انیمیشن “کابوس قبل کریسمس” که با تهیه کنندگی “تیم برتون” ساخته شده می افتید. هر دوی این انیمیشن ها دارای سبک استاپ موشن هستند و در ژانر فیلم های ترسناک قرار دارند. این فیلم ساخت سال ۲۰۰۹و محصول کمپانی focus feature است.

انیمیشن کورالاین داستان دختری ماجراجو است، که با کشف دنیایی جدید بعد دیگری از زندگی اش را می بیند. همه این اتفاق ها در اتاق پذیرایی خانه ی جدید کورالین شکل می گیرد. اتاق پذیرایی مرموزی که کف پوش آن شکل تارهای عنکبوت است و “در کوچکی” که با گشودن آن “در”، دنیای رؤیایی کورالین شکل می گیرد. مادر و پدر وی در دنیای واقعی همیشه مشغول به کارند و توجهی به او ندارند و هر کاری می کنند تا کورالین از آن ها قدری دور باشد و آن ها به امور خود رسیدگی کنند، امّا در بعد دیگرِ زندگی کورالین، پدر و مادر برای ناهار منتظرش هستند و دوستش دارند.

اضافی” شخصیت پسر فیلم است که کمی عجیب و غریب بوده و تنها دوست کورالین در شهر جدید آن هاست، در دنیای دیگر فیلم، او پر چانگی نمی کند و به او بی توجهی نمی شود. آقای کوبنسکی” یک مرد روسی است. او موش هایی را برای سیرک تربیت می کند که توان پریدن دارند. او که حرکات و رفتار هایی نامفهومی از خود نشان می دهد و حرف هایش برای کورالین قابل درک نیست در بعد دیگر دنیا با موش های با نمک سیرک خود که در دنیای واقعی هیچ گاه دیده نشدند نمایش دلنشینی برای کورالین اجرا می کند.

خانم اسپینک و فورسیبل که در طبقه ی پایین قصر صورتی زندگی می کنند، دو هنر پیشه ی تئاتر هستند که کارشان رمالی و جادوگری است و به علت پیری، زیبایی گذشته خود را از دست داده اند. آن دو در دنیای واقعی، با هم مدام جرو بحث می کنند. خانم اسپینک بعد از مرگ هر کدام از سگ هایش خشکشان کرده و از آن ها برای دکور اتاقش استفاده می کند. رفتارهای مرموز و عجیب این دو خانم برای کورالین اصلاً جذاب و دوست داشتنی نیست، حال آن که در دنیای رؤیایی، آن ها بسیار زیبا، دوست داشتنی و قادر به خلق نمایش های جذاب هستند.

 گربه دوست واقعی کورالین بوده و تنها موجودی است که می تواند در دو دنیا رفت و آمد کند؛ او در دنیای حقیقی قادر به سخن گفتن نیست و چهره ی زشتش باعث می شود که کمتر به او توجهی داشته باشیم. امّا در واقع او کاراکتر اصلی فیلم بوده و کارگردان فیلم را از دید گربه شروع و دنبال می کند.

این شخصیت در دنیای رؤیاها برای بیننده بیشتر به چشم می آید و تازه مخاطب متوجه نیاز کورالین به گربه می شود.

محیط و افراد خسته کننده ی دنیای واقعی کورالین در این دنیای مجازی بسیار دلپذیر تر و هیجان انگیزترند، امّا در این دنیا همه چیز آن قدر هم که خود را خوب جلوه می دهد، صحیح نیست و شما در وسط ماجرا متوجه می شوید که این دنیای دوست داشتنی تبدیل به هیولایی وحشتناک می شود و دیگر خود را در آغوش گرم یک مادر نمی بینید، بلکه سرما و خشکی دستان اسکلت گونه ی مادری که حالا تبدیل به عنکبوت شده، چشمانتان را باز می کند و شما توان درک صحیحی از این دنیای رؤیایی را پیدا می کنید.

 آدم های چشم دکمه ای دنیای تازه ی کورالین، او را ترغیب می کنند که در آن جا بماند، اما برای این کار او هم باید چشمانی دکمه ای داشته باشد و برای همیشه چشمان واقع بینانه اش را تقدیم به مادر عنکبوتی جدیدش کند. کورالین هنگامی متوجه این حقیقت می شود که با سه روح پشت آینه بر خورد می کند و می فهمد که عنکبوت به وسیله ی عروسکی که شبیه کورالین ساخته وارد زندگی او شده است؛ رؤیاهای او را در این دنیا به شکلی زیبا به تصویر می کشد، اما در نهایت عنکبوت، کودکان را به دام آرزو های خودشان انداخته و از این طریق زندگی آن هارا می بلعد و آن ها را در پشت آینه حبس می کند. آن سه روح با این که چشم ندارند اما چشمان کورالین را بر روی حقیقت این دنیا می گشایند. و در نهایت این گربه است که کورالین را نجات می دهد. به علاوه گربه تنها شخصی است  که چشمان دکمه ای ندارد و شخصیت او عروسکی در دستان عنکبوت نشده. گربه “دانای کل” این ماجراست و چراغ روشنی بر سر راه کورالین تا او را از خطرات پیش رویش آگاه کند.

کورالین در پس رؤیاهای شیرین و دل نواز خود، چه چیزی را به تصویر می کشد؟ آیا فیلم همان قدر که دارای ظاهری زیبا و فریبنده اند، مفاهیم والایی نیز به همراه دارد؟ فیلم اشاره به تلخ بودن واقعیات دارد، آیا کودکان هیچگاه نباید نزدیک “درِ کوچکِ” رویاهایشان شوند و همیشه باید طعم تلخ واقعیت بر کامشان بنشیند؟ اگر مادری به علت روزمرگی های زندگی و ترویج فرهنگ فمنیست غافل از دنیای اطراف است، کودکان باید با ادب در

گوشه ای نشسته و مزاحم مادران خود نشوند؟ آیا این فیلم زنگ خطری است برای مادران؟ یا لالایی است برای اقشار جامعه که زندگی همین است آن را بپذیرید؟

در انیمیشنی که برای رده ی سنی بالای ۱۲ سال ساخته شده شما نمادهای فراماسونری را به وفور مشاهده می کنید؛ چرا؟ چرا باید عنکبوت و گربه که هر دو از نماد های فراماسونی اند روبه روی هم قرار گیرند؟ قصر صورتی که کورالین در آن زندگی می کند، نماد چیست؟

قصد ما بر این است که در این مجال ابتدا نقدی بر ماهیت اصلی فیلم داشته و در شماره ی بعد شمیم به بررسی نمادهای فراماسونی در این فیلم بپردازیم.

سؤالاتی که در بالا به آن ها اشاره شد، روند اصلی فیلم را به تصویر می کشد. ترویج فرهنگ فمنیستی یکی از اصلی ترین اقدامات صهیونیزم برای فروپاشی جهان و شکل گیری آرمان های صهیونیستی است. او با ترویج فرهنگ فمنیستم ریشه های جامعه را در چنگال خود می گیرد. صهیونیسم می داند که کار اصلی یک مادر پروش وزیر ها، وکیل ها، رئیس جمهورها و حتی رهبران یک مملکت است. این مادران جهان هستند که با پرورش انسان های آینده صهیونیسم را به اهداف شومش نزدیک تر و یا از آن دورترش می کنند.

پس صهیون درست نشانگیری کرده و خال وسط سیبل را هدف آینده شوم خود قرار داده است و در این سرمایه گذاری کلان از کمانی مطمئن چون سینما استفاده می کند. این بار این کورالین است که آمادگی خود را برای حمل تیرهای زهر آلوده فمنیست گرایی و فراماسونری بر قلب کودکان جهان اعلام می کند.

مادرکورالین ظاهری ساده و بی آرایش دارد. بدون هیچ گونه جذابیتی. او مادری است پر مشغله که همدوش مردان در جامعه کار می کند و این اصل را بیان می کند که اگر زنان در اجتماع نباشند، مردان به تنهایی توان پیش بردن جامعه را ندارند. آن جایی که پدر می خواهد کاتالوگ شرکت را تحویل دهد، ضعف مردان جامعه که هنوز روحیه ای بچه گانه دارند به خوبی به چشم می خورد. پدر با نگاهی مضطرب و نگران می گوید: «تو مطمئنی نمی آیی؟ و مادر با اطمینان در جواب او می گوید: «جوش نزن چارلی، اونا از کاتالوگ جدید راضی بودن، حداقل از بخش های مال من که راضی بودند». شما در این دیالوگ پدر را تکیه گاه نمی بینید، بلکه او را مردی محتاج و ضعیف می یابید که خود به دنبال تکیه گاهی است، این مادر است که باید ضعف پدر را پر کند و همیشه پدر را از کارهای بچه گانه اش دور کند؛ به نوعی مدیریت پدر با مادر است. در فیلم کورالین همه این قضیه را پذیرفته اند، چنان که در جهان امروز تمام اقشار جامعه با این مسأله به خوبی کنار آمده اند و بار مسئولیت خود را بر دوش زنان جامعه قرار می دهند. واقعیاتی که همه آن را اصلی مهم در اجتماع امروز می دانند. در این صحنه چیزی که بیشتر از همه به نظر می آید و ضعف پدر را در پس ماجرا قرار می دهد بی توجهی والدین کورالین به حرف های اوست و ندیده شدن کودکان در جامعه که منجر شده دیگر دختران جامعه فرهنگ فمنیست را قبول نداشته باشند و این مشکلی است که تمام این معادلات را به هم زده و آن ها را مقطعی و کوتاه مدت می کند. اگر این طوفان سهمگین از سر راه صهیونیسم برداشته نشود، شما شاهد مرگ فمنیست و افول قدرت صهیونیسم خواهید بود.

مشکل صهیونیسم کورالین های جهان امروزاست. کنار نیامدن کودکان، با زنان فمنیستی امروز، کودکانی که نیازمند نوازش های مادرانه بوده، خواهان مادرانی هستند که به صحبت ها و خواسته های کودکانه شان گوش فرا دهند. با ایجاد چنین جوی دیگر این صهیون نیست که اقشار جامعه را کنترل می کند و آن ها را در چنگال های فولادین خود محبوس می سازد، بلکه بال های نوازشگر یک مادر تربیت کودکان را بر عهده می گیرد. فیلم کورالین واقعیات تلخ کودکان امروز را ماهرانه به تصویر می کشد و سعی می کند تا آنان را دوباره به چنگال فمنیست برگرداند. دوست او “اضافی”، نماینده ی کودکان اضافه ی جامعه است، کودکانی که دیده نمی شوند و احتیاج به هم صحبتی برای شنیده شدن دارند. پیرزنانی که نیازمند محبت هستند و بیشتر اوقات غر می زنند. پدرانی که فرزندانشان را دوست دارند، اما وقتی برای ابراز محبت ندارند.

کورالین این گونه احساس کودکانمان را تحریک کرده تا جایی که کودک ما می گوید: «آره خودشه کورالین من هستم!» او در لحظه لحظه ی فیلم، کورالین را نمی بیند، بلکه خود را متصور می شود. کورالین آن ها را با خود همراه می کند و دری به روی رؤیاهای شیرینشان می گشاید، کودک با شیرینی آن رؤیاها لحظاتی را می گذراند و دیگر طعم تلخ واقعیت را حس نمی کند. رنگ ها و حلاوت رؤیا برای او زنده تر از واقعیت است و این گرما را با تمام وجود در بدن خود لمس می نماید تا این که دیگر سرمای دستان اسکلت گونه ی مادرِ رؤیاها به او اجازه ی به خاطر آوردن آن شیرینی ها را نمی دهد این سرما چنان بر روح و جان کودکان غلبه می کند که از خواب خرگوشی پریده و خودشان را چون حشره ای کوچک در تارهای عنکبوتی خبیث می یابند. حشره ای که هیچ راه گریزی ندارد و هرچه تقلا می کند بیشتر در دام آن محبوس می شود. کورالین در هر تقلا، مادر واقعی خود را متصور می شود، مادری که به اومحبت می کرد، صلاح او را می دانست و کورالین را به خاطرِ وجود کورالین دوست داشت و او رابرای ادامه ی بقای زندگی خودش نمی خواست.

تقلای بعدی خاطره ای دیگر در ذهن او زنده می کند؛ تنها نبودن کورالین در دنیای واقعی خود و آزاد و رها بودن او، اما در دنیای رؤیاها کورالین محبوس است و اگر قدری شیطنت کند تنبیه و توبیخ می شود و در صورت مطیع بودنش باید با تنهایی ها و امر و نهی های بی حد و حساب مادر بسازد و روح و جسم خود را ارزانی عنکبوت کند و همیشه چون اسیری در پشت آینه زندگی کند.

در تقلای دیگر، کورالین بسته بودن دهان اضافی را دوست ندارد و دیگر او را اضافی نمی داند و خوب درک کرده که او هم چون خودش در دام رؤیاها اسیر است و باید با هم از این رؤیا که حالا حلاوت آن تبدیل به سرمایی سخت و کشنده شده فرار کنند و به واقعیت زندگی خود برگردند.

کورالین با تمام وجود مادر و پدرش را صدا می زند و در اعماق قلبش والدین و همسایگانشان را به خاطر می آورد، همان هایی که در دنیای واقعی او خسته کننده و ملال آور بودند. این فریادهای کورالین و قبول واقعیت باعث می شود که همین دنیای واقعی او به کمکش بشتابد و او را از تارهای کشنده رؤیا نجات داده و به آغوش همان مادر فمنیستی خود بازگردد.

در انتهای فیلم شما شاهد بیداری مادر نیستید و او را چون گذشته می بینید؛ مادری پر مشغله که از انجام تکالیف مادرانه اش گریزان است و همان یک باری هم که قول داده بود غذایی گرم برای خانواده ی خود طبخ کند، عملی نشد که در واقع نمایانگر دریغ عشق مادرانه ی خود از کورالین است. شخصی که این جا از خواب خرگوشی بیدار شده کورالین بوده، اوست که باید دست از رؤیاپردازی بردارد و واقعیات زندگی را همان گونه که هست بپذیرد. کورالین نماینده ی تمام کودکان جهان است و به آن ها هشدار می دهد که در پس محبت های ظاهریِ مادرانِ رؤیاهایشان عنکبوتی خبیث نهفته است و این بار کودکان جامعه ی ما فمنیسم را با گوشت و پوست خود درک کرده و آن را می پذیرند.

دنیای رؤیاها در پس ظاهر خود بعد دیگری را به همراه دارد و بازگو کننده ی موجی عظیم است که این روز ها در جهان ادیان گوناگون، بسیار خود نمایی می کند بعدی که باعث شده یهودیان و صهیونیست های یهودی، مسیحیان و اوانجلیک های مسیحی، زرتشتیان، بوداییان و فرقه های عرفانی چه آن هایی که نو ظهور هستند و چه آن هایی که قدمت دیرینه دارند به این ماه پر فروغ و فروزان یعنی اسلام ناب محمدی گرایش پیدا کنند و خلاء های دین خود را که نه تنها چراغی بر سر راه آن ها نیست، بلکه دنیای آنان را تارتر و تاریک تر نیز می کند رها کرده و در این شب ظلمانی با انوار فروزنده ی اسلام روح و جان خود را تسلی داده و چشمانی بینا بر روی حقایق هستی پیدا کنند.

گرایش گسترده ی اقشار مختلف جهان به اسلام و تشیع صهیونیست ها را برآن داشته که دست به ساخت فیلم هایی چون کورالین، شماره ی ۹، ۲۰۱۲ و… بزند و شما این روزها در اکثر فیلم های ساخت هالیوود شاهد تبیین و تمجید یکی از عرفان های نو پدید به وسیله ی این کمان داران صهیونیسم هستید.

کورالین و دنیای واقعی او با رنگ مایه های آبی نمادی است از یهود و شما با دیدن کورالین از موهای آبی رنگ او تعجب نمی کنید چون در فیلم های دیگر هالیود مانند را تاتویی یا همان موش آشپز این گونه کاراکتر های آبی رنگ را دیده و به آن خو کرده اید؛ چرا که این رنگ برگرفته از پرچم اسرائیل است.

دنیای واقعی کورالین پر است از کاراکتر های آبی رنگی چون آقای کوبنسکی؛ موها و لاک ناخن کورالین، و لباس ها و اشیاء اطراف کاراکترهای اصلی نیز آبی است، که باعث شده فضای واقعیت سرد و بی روح شود ولی این سردی در مقابل حقیقتی که دردنیای رؤیاهای کورالین وجود دارد زنده تر و پر شورتر به نظر می رسد. اما شما برای ورود به دنیای رؤیاها باید به وسیله ی رنگ بنفش درون تونل از آبی صهیونیسم گذر کرده و آن را پس بزنید تا به دنیای سبز رؤیاها برسید. (رنگ سبز برگرفته از لباس پیامبر اسلام است و رنگ بنفش نماد مسیحیت برگرفته از لباس کشیشان مسیحی است و این موضوع را می توان در فیلم های طالع نحس، جن گیر، کینه ودیگر فیلم های هالیود، هنگامی که کشیش با لباس بنفشی که به تن کرده، می خواهد شیطان را از درون انسان ها بیرون کند شاهد هستید).

در دنیای رؤیاهای کورالین، رنگ بنفش در ابتدای راه، گویای این مسأله است که باید عقاید یهود را کنار زده و بعد از آن عقاید مسیحیت را زیر پا قرار داده تا به رویای اسلام دست پیدا کنید. حال آن که راه اسلام از مسیحیت و یهودیت جدا نیست و همه ی ما می دانیم که اسلام تکمیل کننده ی ادیان گذشته است؛ پیامبران آن ادیان پیامبران برگزیده ی جهان اسلام هستند و این صهیون است که راه خود را از ما جدا می داند و با تحریف هایی که در باورهای یهود و مسیحیت ایجاد کرده شکافی بزگ بین دین اسلام و دو دین موسی و مسیح به وجود آورده است.

دنیای رؤیاهای کورالین در ابتدا دارای رنگ های شاد و متنوع است، اما با گذر زمان رنگ سبز کسالت بار و زننده ای بر تمام رنگ های آن دنیا غلبه می کند و این ادامه می یابد تا رنگ سبز تمام رنگ ها را بلعیده و شما دیگر اثری از هیچ رنگی نمی بینید. شما این ترس از رنگ سبز را در فیلم هالک نیز به خاطر دارید و دوباره وحشت رنگ سبز لرزه بر اندام شما می اندازد. غلبه ی رنگ سبز بر دنیای واقعی کورالین محسوس است. آن جایی که عروسک یا بهتر بگویم جاسوس عنکبوت وارد زندگی کورالین شده و بر سر میز شام همراه خانواده ی کورالین است، نور سبزی که تمام فضای اتاق را پر کرده یاد آور رؤیاهای شیرین بُعد دیگر زندگی کورالین  و نگاه سنگین اسلام در لحظه های زندگی اوست.

کورالین از این نور سبز ناراحت نیست و اسلام را کامل کننده ی دین خود می داند تا هنگامی که چهره ی واقعی آن مشخص شده و او در می یابد که اسلام این دایه ی مهربان تر از مادر، عنکبوتی است که روح دینش را می بلعد. فیلم می گوید اسلام نه تنها پر کننده ی خلاء های ادیان دیگر نیست که حتی توان ساخت مبانی خود را نیز ندارد و آن را از روی رؤیاها و ادیان دیگر کپی برداری می کند و محدوده و عمق آن به اندازه ی اندکی کنجکاوی است و شما به سادگی به انتهای دنیای تو خالی آن می رسید. در فیلم کورالین، همه به راحتی به این حقیقت دست نمی یابند و شما با ارواحی مواجه می شوید که تسلیم این دین شده و دیگر هیچ راه برگشتی ندارند؛ چون اگر بخواهند از این دین برگردند مرتد شناخته می شوند و تنها راه آن ها برای بهتر شدن اوضاعشان به دست آوردن چشمانشان است تا بتوانند کمی از واقعیت را در دنیای رؤیاها که همیشه شب است ببینند و در انتهای فیلم، دستان عنکبوت را می بینید که از روی ماه کنار می رود و روشنایی و رنگ های زنده را به کاخ صورتی برمی گرداند.

در فیلم کورالین، حقیقت اسلام کاملاً بر عکس به مخاطبین شناسانده می شود و از اسلام این ماه فروزان جهان ظلمانی امروز، عنکبوتی خبیث به تصویر می کشد که دستان سرد و بی رمق آن سایه بر ماه انداخته است؛ دینی که با پذیرش آن چشم حقیقت بین نابود شده و دکمه هایی خشک و بی روح جای گزین آن می شود. دکمه بر ماه سبز رنگ غلبه می کند و شما نور ماه را از ورای روزنه های دکمه دریافت می کنید. در پایان فیلم کورالین زمانی از چنگال عنکبوت رهایی می یابد که گربه (نماد جادوگر در عقاید فراماسونی) به یاریش می آید و پس از تبیین دنیای رؤیاها برای او در آخرین لحظات قبل از این که دکمه کاملاً بر ما منطبق شده و عنکبوت پیروز شود با یافتن گوی گمشده، کورالین را نجات می دهد. رنگ آبی چشمان گربه که در دو بعد فیلم یکسان و حقیقت بین باقی مانده، یادآور صهیونیست و فراماسونری است که منجی کورالین، پدر و مادرش و روح های پشت آینه است. در نبرد نهایی کورالین با عنکبوت، گربه با چنگال های تیز خود چشمان دکمه ای عنکبوت را کنده و باعث می شود کورالین برنده ی بازی باشد. شاید بپرسید نمادهای فراماسونی در دنیای رؤیاها و دنیای اسلام چه می کند؟ قدری به نمادها و علائم اطراف خود نگاه کنید، حتماً پاسخ را خواهید یافت.

ادامه دارد…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا