بزرگی سزاوار هستی توست

bozorgi

مسئولیت‌پذیری راهی به‌سوی کرامت انسانی

*زهره درساز

قرآن به عنوان کامل‌ترین کتاب آسمانی که قوانین حاکم بر نظام هستی و واقعیت‌های مربوط به انسان را بیان کرده درباره‌ی انسان به عنوان گل سرسبد جهان آفرینش و اشرف مخلوقات به بهترین شکل سخن گفته است و بر پایه ­ی واقعیت‌های مربوط به انسان، از یک سو از او ستایش کرده و از سوی دیگر او را نکوهش نموده است نکوهش، عالی‌ترین ستایش‌ها و بزرگترین نکوهش‌های قرآن مربوط به انسان است؛ موجودی که توانایی دارد جهان را مسخّر خویش سازد و نیز می­تواند راه انحطاط را پیموده و از همه‌ی ارزش‌ها تهی گردد. یکی از سرمایه‌هایی که خدا در وجود انسان قرار داده کرامت است که باعث برتری و کرامت انسان بر سایر آفریده‌ها شده است. از این رو باید بدانیم: کرامت و منزلت انسان، ذاتی است یا به ­دست­ آوردنی؟

کرامت ذاتی

از دیدگاه بینش اسلامی کرامت ذاتی انسانی دو گونه است: کرامت انسانی طبیعی و کرامت انسانی الهی. کرامت طبیعی انسان آن است که همه‌ی انسان‌ها بی‌استثنا از آن برخوردارند. همین که انسانند و منزلت طبیعی دارند.

مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه ­ای آفریده­ که در مقایسه با برخی موجودات از لحاظ ساختمان وجودی از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است. این نوع امکانات در واقع حاکی از عنایت ویژه‏ی خداوند به نوع انسان است و همه ‏ی انسان­ ها از آن برخوردارند.

از این رو هیچ­کس نباید به خاطر برخورداری از آن بر موجودی دیگر فخر بفروشد و آن را ملاک ارزشمندی و تکامل انسانی خود بداند یا به خاطر آن مورد ستایش قرار گیرد چراکه این کرامت به اختیار انسان ربطی ندارد و انسان چه بخواهد، چه نخواهد از این کرامت برخوردار است (محمود رجبی، ص۱۲۸).

آیاتی مانند: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»؛ به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم (تین/۴) و «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»؛ آن‌گاه آفرینشی دیگر پدیدآوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است (مؤمنون/۱۴) و نیز «وَ لَقَدْ کَرَمْنا بَنی اَدَمَ وَ حَمَلْنهُم فِی الْبَرَ وَ اَلْبَحْرِ وَ رَزَقْنهُمْ مِن الطَیِّباتِ وَ فَضَلْنهُم عَلی کَثیرَ مِمِّن خَلَقْنا تَفْضِیلاً»؛ و ما تحقیقاً فرزندان آدم را تکریم نمودیم و آنان را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و از چیزهای پاکیزه بر آنان روزی مقرّر ساختیم و آنان را بر بسیاری از موجوداتی که آفریدیم برتری دادیم (اسرا/۷۰) و آیات فراوانی که از تسخیر جهان آفرینش و آن­چه در زمین و آسمان است برای انسان سخن می­گویند؛ مانند: «وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّموَاتِ وَ مَا فِی الْاَرْضِ جَمیعًا»؛ (جاثیه/۱۳) و مانند: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا»؛ هر چه در زمین است یکسره برای شما آفریده شده است (بقره/۲۹) همه بر کرامت تکوینی و ذاتی نوع انسان دلالت دارد.

کرامت اکتسابی

مقصود از کرامت اکتسابی، دست­یابی به کمالی است که انسان در پرتو ایمان و عمل صالح اختیاری خود به­دست می­آورد. این نوع کرامت برخاسته از تلاش و ایثار انسان بوده و معیار ارزش ­های انسانی و ملاک تقرّب در پیشگاه خداوند است. براساس این کرامت است که می­توان انسانی را از انسان دیگر برتر دانست. همه‏ ی انسان­ ها استعداد رسیدن به این کمال را دارند ولی برخی آن را به­ دست می­ آورند و برخی بدون آن می­ مانند (رجبی، محمود، ص۱۲۹) و براساس کلام قرآن که: «إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى‏» که همانا تلاش شما پراکنده است (لیل/۴) پس کراماتی که انسان­ ها کسب می­کنند، نیز متفاوت است.

 علاّمه جعفری نیز تعریف دیگری برای کرامت اختیاری مطرح نمودند که عبارت است از آن شرف و حیثیّت ارزشی که انسان با کوشش اختیاری در مسیر تزکیه‏ ی نفس و تحصیل معرفت و هستی­ یابی و تقرّب به پروردگار متعال- که شناخت و احترام به کرامت انسانی یکی از مقدّمات ضروری آن است- به دست می­آورد. این همان کرامتِ عظمی است که خداوند سبحان در آیه­ ی ۱۳ سوره ­ی حجرات مشخّص فرموده: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَکُمْ» (جعفری، محمّدتقی، ص۲۳۳).در این میان از جمله صفات یک انسان متّقی که او را به درجات بالای کرامت می­رساند، مسئولیت‌پذیری است که در ادامه مورد بررسی قرار می­ گیرد.

 مسئولیت­پذیری

نظام هستی بر اساس «مسئولیت» شکل گرفته و در واقع این مسئولیت است که به جامعه­ ی بشر روح زندگی می ‏دهد. بدین ترتیب فلسفه‏ ی آفرینش، پدید آوردن انسان‏ های متعهّد و مسئول است.

از دیدگاه اسلام، آگاهی که بزرگ‏ترین امتیاز انسان است، هنگامی به انسان ارزش می‏ دهد که در مسیر مسئولیت قرار بگیرد (محمّدی ری‏ شهری، محمّد، ص۳).

بنابراین مسئولیت رابطه­ ی مستقیمی با آگاهی و شناخت حکمت و شعور در هستی دارد و هنگامی مفهوم پیدا می‏کند که در هستی خدایی، حکمتی و شعوری حاکم باشد.

در هستی انسان ناآگاه دیگر مسئولیتی نیست، چون خوبی و بدی در نظر او برابر است و معیاری برای سنجش آن­ ها ندارد. پس دلیلی برای کارهای انسانی خود نمی­یابد (رک: صاد، علی، مسئولیت و سازندگی، ص۲۵-۲۲).

۲ ابعاد مسئولیت انسان در قرآن

الف) مسئولیت انسان نسبت به خود

مسئولیت انسان از خودش آغاز می‏شود. تعهّدی که نسبت به زندگی خودمان داریم، سرآغاز رسالت ماست. با توجّه به استعدادها و امکانات فراوانی که در درون و خارج وجودمان داریم، عمل ماست که خوشبختی و سعادت و یا شقاوت، رنج و یا شادی، ضعف یا قدرت برایمان به ارمغان می‏آورد؛ چرا که هر نفسی در گرو آن چیزی است که کسب کرده: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ» (مدثر/۳۸) و درجه و مرتبه‏ ی هر کس متناسب با اعمالی است که انجام داده: «وَ لِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا…» (انعام/۱۳۲). این‏جاست که مسئولیت فردی مطرح می­شود. گویا خدای متعال این حق را به گردن خلق دارد که با ایمان و عمل صالح، او را بندگی کنند؛ بنابراین وقتی نفس انسانی رهین کرده‏ های خود باشد، قهراً هر نفسی باید از آتش قیامت که او را در صورت مجرم بودن و پیروی نکردن در آن حبس می‏ کنند، دلواپس باشد. همین دلواپسی تقواست، پس انسان متقّی نسبت به خودش احساس مسئولیت می‏کند (طباطبایی، محمّد حسین، ج۲۰، ص۹۶). چنان­که قرآن می‏ فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ» (نحل/۹۷). هر کس از -زن یا مرد- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ‏ای حیات [حقیقی] بخشیم و مسلّماً به آنان بهتر از آن­چه انجام می‏ دادند، پاداش خواهیم داد.

ب) مسئولیت در قبال طبیعت

برخورداری انسان از یک سری امکانات و قدرت‏ ها سبب طرح مسئولیت وی در برابر طبیعت و جهان آفرینش می­ شود. اقدامات بی‏رویه‏ ی بشر می‏ تواند اختلافات و لطمات کم و بیش بزرگی بر تعادل و سلامت محیط طبیعی وارد آورد.

قرآن می‏فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (روم/۴۱)؛ به سبب آن­چه دست‏ های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا [سزای] بعضی از آن­چه را که کرده ‏اند به آنان بچشاند. باشد که باز گردند.

سرچشمه­ ی تمام مفاسد فراموش کردن اصل توحید و روی آوردن به شرک است. بنابراین در آیات مربوط به بحث نخست سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده است.

آیه­ ی فوق معنی وسیع و گسترده ‏ای را پیرامون ارتباط فساد و گناه با یکدیگر را بیان می ‏کند.

بعضی می ‏گویند: این آیه ناظر به آن قحطی و خشکسالی است که به خاطر نفرین پیامبر دامان مشرکان مکّه را گرفت، باران قطع شد، بیابان‏ ها خشکید و خشکیده‏ تر شد و حتّی استفاده از صید دریا  برای آن‏ ها مشکل گشت.

مفسّران نظرات مختلفی در باره­ ی فساد در دریا و خشکی ارائه نموده‏اند ولی همه ‏ی آن‏ها تنها بیان مصداق است و معنی آیه را در مسأله ­ی ارتباط فساد و گناه هرگز محدود نمی‏ کند نه محدود به زمان و مکان و نه محدود به خشکسالی و کمی باران.

در این آیه بحر معنای معروفی دارد که همان دریا است (نجفی خمینی، محمّد جواد، ج۱۵، ص۳۶۳) و فساد در آن ممکن است به صورت کمبود مواهب دریایی و یا ناامنی و جنگ‏ هایی که در دریا به وقوع می‏پیوست، باشد.

در حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) است که می ‏فرمایند: «حَیَاهُ دَوَابِّ الْبَحْرِ بِالْمَطَرِ فَإِذَا کُفَّتِ الْمَطَرُ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ذَلِکَ إِذَا کَثُرَتِ الذُّنُوبُ وَ الْمَعَاصِی» (مجلسی، محمّدباقر، ج۷۰، ص۳۴۹).

«زندگی موجودات دریا به وسیله‏ ی باران است. هنگامی که باران نبارد، هم خشکی‏ ها به فساد کشیده می‏ شوند و هم دریا و این هنگامی است که گناهان فزونی گیرد (مکارم شیرازی، ج۱۶، ص۴۵۰-۲۵۲).

پیامی که از این آیه به­ دست می ‏آید این است که شرک، سبب فساد و تباهی در زمین است و اعمال انسان در طبیعت اثر می‏ گذارد. اعمال ناروای انسان مانع از سودبخشی آب و خاک و عامل بروز پدیده ‏های ناگوار است. نتیجه این‏که فساد محیط زیست به خاطر عملکرد خود انسان است (قرائتی، محسن، ج۹، ص۲۰۷).

 بنابراین طبیعت، جلوه­ ی جمال الهی و نعمت عظیم خدا بر مردم است که با نظم، تنوّع و تکثّری که دارد، می ‏تواند همه­ ی نیازهای مردم را برآورد. کره­ ی زمین از آنِ همه­ ی انسان‏ ها در همه ی عصرهاست: «وَ الأَرْض وَضعَهَا لِلأَنَامِ‏» زمین را برای مردم نهاد (الرحمن/۱۰).

خدای بزرگ آن را بستر زندگی برای همه­ ی جانواران قرار داد و همه­ ی آن‏ ها حقّ بهره‏ برداری از آن را دارند. از این رو، هیچ کس حق ندارد در آن فساد ایجاد کند و همه ­ی انسان‏ ها نسبت به استفاده­ی صحیح از طبیعت مسئول هستند. لذا مسئولیت­ پذیری در برخورد با طبیعت، محیط زیست، آب، خاک، گیاهان و جانواران و زمین در پایه­ ی یک سری مسائل فقهی، اخلاقی و کلامی است (ر.ک: حسینی، سید علی، (سرتاسر کتاب)).

ج) مسئولیت انسان در برابر خدا

بعد دیگر مسئولیت انسان، تعهّد او در برابر خداست. این تعهّد «فطری» که بنیانش در ساخت وجودی انسان‏ هاست، او را وادار می‏کند تا از وسوسه­ ی نیروهای ضدّ تکاملی بپرهیزد و از پیروی شیطان خودداری کند.

پیغمبران نمونه‏ های برجسته­ ی انسان متکامل و در عین حال مظهر تعهّد انسان در مقابل خدا هستند که به دلیل درک کامل‏تری که از رسالت و هدف نهایی انسان دارند، مسئولیتشان سنگین‏تر است. چنان­که خداوند می ‏فرماید:

«وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنکَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقاً غَلِیظاً» (احزاب/۷)؛ کسانی که پیمان خدا را پس از بستن می‏ شکنند و آن­چه را خداوند به پیوستن امر فرموده می‌گسلند، و در زمین به فساد می‏ پردازند، آنان زیان­کارانند (بقره/۲۷).

پس تعهّد انسان در مقابل خدا، مربوط به استعداد «شناخت» و آگاهی یافتن «آزادی اراده» و هدایتی است که از جانب خالق به عمل آمده است (رعد/۱۹). کسانی که به عهد و پیمان با خدا وفا ‏کنند و به فرمان حق در راه برقراری عدل و برادری بر روی زمین جهاد نمایند، هرگز با کسانی که نسبت به حقایق جهان و رسالت خویش کور و بیگانه ‏اند، برابر نمی‏ باشند (رعد/۲۱-۲۰). این است بعد تکوینی تعهّد انسان در برابر نظام باشعور عالم؛ تعهّدی که شخص را از بی ‏تفاوتی و غفلت نسبت به سرنوشت خود در جهان باز می ‏دارد و او را در مقابل مسیر تکاملی خلقت مسئول می‏ شناسد.

د) مسئولیت اجتماعی انسان

بعد دیگر تعهّد انسان به اجتماع برمی‏گردد که در معنا با مسئولیت فردی مشترک بوده و با آن پیوند منطقی دارد.

از دیدگاه اسلام انسان تنها مسئول اصلاح خود نیست، بلکه پس از ساختن خود مسئول اصلاح دیگران و ریشه‏ کن کردن فساد و جنایات و فریادرسی مستضعفان جامعه است.

این مسئولیت در درجه­ ی اوّل متوجّه دانشمندان و آگاهان جامعه است که باید با رساندن پیام دین به دیگران، آگاهی‏شان را جهت اصلاح خود بالا ببرند. اساساً قرآن سعی و کوشش در راه تحصیل علم و فقاهت و بینش دینی را برای آگاه کردن و نجات جامعه به مسلمانان توصیه می‏ کند که «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ» (توبه/۱۲۲)؛ چرا از هر گروهی از مسلمانان عدّه ‏ای این مسئولیت را به عهده نمی‏گیرند که از شهرهای خود به مراکز علمی اسلامی سفر کنند تا فقیه در دین و دین­شناس گردند و پس از شناخت صحیح اسلام در اصول و فروع هنگام بازگشت به جامعه ­ی خود، آن‏ ها را به مسئولیت‏ های خویش آگاه سازند و بر ترک مسئولیت‏ ها بیم دهند.

مسئولیت اصلاح جامعه در درجه­ ی بعد بر عهده‏ ی همه‏ ی افراد خودساخته­ ی آگاه به واجبات و محرّمات از طریق فریضه­ ی امر به معروف و نهی از منکر است.

امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصول اساسی و از واجبات و رسالت مشترک مسلمین است؛ رسالتی برای دگرگون ساختن جامعه ­ی بشری، ریشه ‏کن کردن پلیدی‏ ها و گستردن بساط عدل و تقوا. بنابراین هر فرد موظّف است در اصلاح جامعه و جلوگیری از فساد و انحراف و پیشبرد ارزش ‏های متعالی بکوشد، چنان­که در سوره ی آل‌عمران آمده:

«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل‌عمران/۱۰۴).

بنابراین برقراری عدالت و آزادی در جامعه ­ی بشری نیز رسالتی است بر دوش انسان‏ها؛ زیرا تکامل واقعی انسان جز در سایه­ ی عدل و آزادی امکان‏ پذیر نیست و فقر و جهل و ظلم و فساد، کشنده­ ی استعدادها و عواطف بشری است و مایه‏ ی پژمردگی جسم و روح و تباهی اندیشه و سیاهی دل است (ر.ک: پایدار، چرا انسان متعهّد و مسئول است؟).

۳- رابطه­ ی مسئولیت و کرامت

۱) خداوند حکیم نعمت‏ ها را بی ­جهت نمی‏ بخشد و بی جهت نمی­گیرد و این داده ‏ها را ملاک برتری نمی‏ شمارد. پس ناچار داده‏های او بازده ی می‏ خواهد و در این بازدهی و بازگرداندن و کوشش ‏هاست که برتری‏ ها تحقّق می ‏یابند و مسئولیت ریشه می‏گیرد. داده‏ها و نعمت‏ های الهی مسئولیت می ‏آورد: «ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» پس هر که بیشتر دارد، مسئولیتی بزرگتر خواهد داشت (تکاثر/۸).

۲) در وجود ما نعمت‏ ها و سرمایه‏ هایی است که باید بارور شوند و بهره بیاورند و ما در فاصله‏ ی تولّد تا مرگ این سرمایه‏ ها را از دست می‏ دهیم مگر این‏که این ‏ها را به ثبت برسانیم و در جای خویش مصرف نماییم: «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ» (نحل/۹۶).

این سرمایه‏ ها اگر در راه هواها و هوس ‏ها مصرف شوند، سودی دربرندارند. زیرا هواهای نفسانی باتلاق‏ هایی هستند که سرمایه‏ها را در خود فرو می ‏کشند و هرگز سودی بر آن نمی ‏افزایند؛ پس باید از این سرمایه‏ها در راه حق استفاده کرد و این همان درس کوتاه و پرمغز قرآن است که می‏گوید: «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» ما برای خدا هستیم نه برای هوس ‏ها و خواهش ‏های دل، ما برای او هستیم و این است که به سوی او باز می‏گردیم.

بنابراین مؤمن به خدا از واقعیت نظام متقن جهان و نفس خود و از رابطه ی انسان با جهان خلقت و حرکت تکاملی آن آگاه است. به وظایف و رسالت‏ هایی که از شناخت این رابطه نتیجه می‏شود، ایمان دارد و به آن‏ها عمل می‏کند. آن دسته از مسلمانان که فاقد احساس مسئولیت هستند‏، افرادی هستند که به درجه­ ی ایمان نرسیده ‏اند والّا مؤمنین راستین، انسان های متعهّد و مسئولی هستند که به خاطر دوراندیشی و در نظر گرفتن مصلحت‏ های بزرگ‏تر، در مقابل منافع زودگذر و آنی شاخصند و هدف‏ های عالی‏تر را بر امیال پست ترجیح می دهند؛ چون منافع و سعادت خود را در سعادت و سلامت جامعه دانسته و مصالح خود را در ارتباطی وسیع ‏تر و برای زمانی بس درازتر در نظر می‏گیرند و سرنوشت خویش را با مرگ، پایان­یافته تلقّی نمی‏ کنند؛ زیرا به ادامه­ ی حیاتی دیگر ایمان دارند و نسبت به انجام وظایف و رسالت‏ های خود احساس مسئولیت می نمایند (رک: پایدار، ص۱۰۰-۹۸).

عالی‏ ترین مرتبه­ ی تعهّد و مسئولیت­ پذیری در انسان‏ هایی چون پیغمبران و پیشوایانی چون علیّ‏ بن‏ ابیطالب و حسین ‏بن ‏علی و حسن‏ بن‏ علی (علیهم السّلام) و… دیده می‏شود. این بزرگواران خود را مسئول تاریخ بشر و مسئول زمان، عقاید، آرمان‏ ها و سرنوشت امروز و فردای همه­ ی انسان‏ ها می‏ دانستند؛ « عباده المکرمون» نمی ‏توانند بی­ تفاوت بمانند. حتّی یک لحظه درنگ نمی ‏کنند، گویی تمام مسئولیت تاریخ را بر دوش خود حس می‏نمایند. امام حسین (علیه‌السّلام) که ارزش‏ های متعالی انسان را در معرض نابودی می‏بینند، در وصف حال خود چنین می ‏فرمایند:

«لَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ وَ إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» آیا نمی‏ بینید که به حق عمل نمی‏شود و از باطل جلوگیری نمی‏گردد، در این حال مؤمن به حق، آرزوی دیدار پروردگارش (مرگ) را می‏ کند و من در چنین شرایطی مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ننگ و ذلّت نمی‏بینم (مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۲).

منابع:

۱- راغب اصفهانی، حسین بن محمّد ، الذریعه الی مکارم الشریعه، ترجمه فرید گلپایگانی، تهران، صبا، ۱۳۷۰.

۲- رجبی، محمود، انسان شناسی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمین، ۱۳۸۵.

۳- قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس ­هایی از قرآن، ۱۳۸۳ ش.

۴- سیدخاموشی(طاهایی) فاطمه، رهنمودهای تربیت دینی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۹.

۵- طباطبایی، محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ، ج۷و۲۰و ۱۹و ۱۵.

۶- مصباح یزدی، محمّدتقی، معارف قرآن، قم، مؤسّسه آموزشی پژوهشی امام خمینی،۱۳۸۰، ج ۱-۳.

۷- جعفری، محمّدتقی، حقوق جهانی بشر، تهران، مؤسّسه تدوین و نشر آثار علّامه جعفری، ۱۳۸۵.

۸- محدّث نوری،  مستدرک الوسائل، قم، مدرسه آل البیت، ۱۴۰۸هـ .ق.

۹-  مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳هـ .ق، چاپ دوم، ج۳، ۱۳۶۷.

۱۰- محمّد، محمّدی ری‌شهری، آگاهی و مسئولیت، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ۱۳۹۷.

۱۱- صفائی حائری، علی، مسئولیت و سازندگی، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۹۸.

۱۲- نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۸ ق.

۱۳- مکارم شیرازی با همکاری دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴، ج۱۴و۲۱.

۱۴-  حسینی، سیدعلی، طبیعت و کشاورزی از دیدگاه اسلام، تهران، شقایق روستا، چاپ اول، ۱۳۸۲.

۱۵- علّامه حلی به همّت حسن زاده آملی، حسن، کشف المراد فی شرح التجرید الاعتقاد، مؤسّسه النشر الاسلامی، چاپ ۱۱، ۱۳۸۴.

۱۶- پایدار، ح، چرا انسان متعهّد و مسئول است، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا