وظایف امت اسلامی در برابر قرآن به روایت نهج البلاغه/ سیّد علی نقی هاشمی
قرآن کریم، گنجینه ی بزرگ معارف اسلام، عالیترین کتاب برای تعلیم و تربیت انسان ها، بهترین سرمایه ی خودسازی و تهذیب نفس و مؤثّرترین برنامه برای ساختن جامعه ای سالم و پاک و سربلند است. شناخت دقیق مجموعه ای چنین عظیم نیازمند سال ها تحصیل، تحقیق و پژوهش است. قرآن کتابی است که کهنه نمی شود و معارفش جاودان و همیشگی است.
قطعاً داشتن چنین مجموعه ای گران بها، مایه ی افتخار و مباهات دین اسلام است و اینک که ما به این افتخار نائل شدهایم، شناخت وظایفی که نسبت به آن داریم، امری مهم و اساسی به شمار می آید.
در این مقاله شناخت قرآن به عنوان مهمترین وظیفه مطرح میشود. زیرا مابقی بحث در ذیل آن قابل جمع خواهد بود. چرا که شناخت صحیح هر چیزی باعث بهره مندی وافی وکافی از آن خواهد بود. هر قدر شناخت خویش را از قرآن بالا ببریم به همان اندازه بهره مندی ما از قرآن بالا میرود و اگر نگاهی به جامعه ی خویش بیندازیم، خواهیم فهمید که جامعه ی ما از فهم قرآن چقدر عقب است و اگر بگوییم در جامعه ی به ظاهر قرآنی ما خبری از قرآن نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. دانستن این حقیقت وظیفه ی ما را نسبت به این ودیعهی الهی سنگین تر میکند.
در ادامه، تطبیق یافته های این پژوهش بر زندگی امروزی تا حدودی روشن میسازد که ما چقدر به این کلام مولای متّقیان علی(علیهالسّلام) نزدیک شده ایم که: «یَأتی عَلَی النّاسِ زمانٌ لا یَبقی فیهم مِنَ القُرآنُ إلا رَسْمُه، وَ مِن الإسلامِ إلاّ إسمُهآ»؛ بر مردم روزگاری خواهد آمد که در بین آنان از قرآن جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقی نمی ماند (پیام امام امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) ج۵، ص۶۷۸ ۹).
پس بکوشیم که تا دیر نشده برای قرآن کاری کنیم تا مورد نفرینش واقع نشویم.
۱- شناخت قرآن :
نخستین و مهمترین وظیفه ی ما نسبت به قرآن کریم، شناخت آن است. آشنایی با ابعاد گوناگون اخلاقی، تربیتی، فردی و اجتماعی و… قرآن بر هر مسلمانی لازم و ضروری است؛ چرا که خواه ناخواه همه ی افراد جامعهی اسلامی با این موضوعات درگیر هستند.
ضرورت شناخت قرآن برای یک مؤمن ناشی از سرچشمگی آن برای دین است.
شناخت قرآن براى هر فرد عالم به عنوان یک فرد عالم و براى هر فرد مؤمن به عنوان یک فرد مؤمن، امرى ضرورى و واجب است. امّا براى یک عالم انسانشناس و جامعه شناس، شناخت قرآن از آن جهت ضرورى است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامى و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثّر بوده است.
نگاهى اجمالی به تاریخ، این نکته را روشن مى کند که عملًا هیچ کتابى به اندازه ی قرآن بر جوامع بشرى و زندگى انسان ها تأثیر نگذاشته است و به همین جهت است که قرآن خود به خود وارد حوزه ی بحث جامعه شناسى مى شود و جزو موضوعات مورد بررسى این علم قرار مىگیرد. معناى این سخن آنست که بررسى و تحقیق پیرامون تاریخ جهان در این چهارده قرن عموماً و شناخت جوامع اسلامى خصوصاً، بدون شناخت قرآن میسّر نیست.
و امّا ضرورى بودن شناخت قرآن براى یک مؤمن مسلمان از آن جهت است که منبع اصلى و اساسى دین و ایمان و اندیشه ی یک مسلمان و آنچه که به زندگى او حرارت و معنى و حرمت و روح مى دهد، قرآن است.
قرآن مثل بعضى کتاب هاى مذهبى نیست که یک سلسله مسائل رمزآسا در مورد خدا و خلقت و تکوین را مطرح کرده باشد و حدّاکثر اندرزهاى ساده ی اخلاقى هم ضمیمه کرده باشد و بس، به طورى که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشه ها را از منابع دیگر اخذ کنند. قرآن اصول معتقدات و افکار و اندیشه هایى را که براى یک انسان به عنوان یک موجود «باایمان» و صاحب عقیده لازم و ضرورى است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعى و خانوادگى را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیانا ًتطبیق اصول بر فروع را بر عهده ی سنّت و اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر موقوف به شناخت قبلى از قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه ی منابع دیگر است. ما حدیث و سنّت را باید با معیار قرآن بسنجیم. اگر با قرآن مطابق بود بپذیریم و اگر نه نپذیریم.
معتبرترین و مقدّس ترین منابع ما بعد از قرآن در حدیث، کتب اربعه یعنى کافى، من لایحضره الفقیه، تهذیب، استبصار و در خطب، نهج البلاغه و در ادعیه صحیفه ی سجّادیه است. امّا همه ی این ها فرع بر قرآنند و به اندازهی قرآن قطعیت صدور ندارند؛ یعنى حدیث کافى آن قدر مى تواند معتبر باشد که با قرآن منطبق باشد و با تعلیمات آن جور درآید و اختلاف نداشته باشد. رسول اکرم(صلىاللهعلیهوآله) و ائمّه ی اطهار مى گفتند احادیث ما را بر قرآن عرضه بدارید، اگر بر قرآن منطبق نبود بدانیدکه ساختگى و جعلى است و آن را به ما بسته اند؛ ما چیزى خلاف قرآن نمی گوییم (مجموعه آثار استاد شهید مطهّرى، ج26، ص ۲۶).
و امّا شناخت قرآن دارای مراتبی است که هرکس به اندازه ی معرفت و سطح فهم خویش از آن بهره مند میشود. امام علی(علیه السلام) در این باره مراحل شناخت را اینگونه بیان می فرمایند:
الف: آمیخته شدن قرآن با جان مؤمن:
« أَیْنَ اَلْقَوْمُ اَلَّذِینَ دُعُوا إِلَى اَلْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ وَ قَرَءُوا اَلْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ »؛ کجا هستند مردمى که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند، قرآن را تلاوت کردند و معانی آیات راشناختند؟( نهج البلاغه، دشتی، خطبه ۱۲۱،ص۲۳۰).
ب: تلاوت با تدبّر و تفکّر:
«یَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِى الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِى الْآخِرَهِ أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً»؛ ای نوف! خوشا به حال آنان که از دنیای حرام چشم پوشیدند و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر، قرآن را پوشش زیرین و دعا را لباس رویین خود قرار دادند (آیینه حکمت ،ص۱۲۳-۱۲۴).
لباس زیرین قرار دادن قرآن یعنی آهسته خواندن آن برای عبرت و پندگیری و تفکّر در دقایق آن که اهمّیت تلاوت با تفکّر و تدبّر را نشان می دهد.
ج: نداشتن نگاه ابزاری به قرآن :
« یَأْتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقی فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ »؛ بر مردم روزگاری خواهد آمد که در بین آنان از قرآن جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقی نمی ماند (پیام امام امیرالمومنین(علیهالسّلام) ج۵ص۶۷۸).
۲- کسب بینش و شناخت از قرآن :
پایه و اساس تمام کارهای انسان نشأت گرفته از بینش و شناخت او از هستی و محیط پیرامون است. اگر این شناخت، الهی باشد و از سرچشمه ای ناب نشأت گیرد، آنچه تراوش میکند آب زلال خواهد بود و اگر برعکس سرچشمه ی آن گل آلود باشد، آنچه تراوش می شود گلآلودگی و کثیفی خواهد بود.
امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) دراین باره می فرمایند:
«أَیُّهَا النَّاسُ، اسْتَصْبِحُؤا مِنْ شُعْلَهِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ، وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَیْن ٍقَدْرُ وِّقَت ْمِنَ الْکَدَرِعِبَادَاللَّه، لَاتَرْکَنُوا إِلَى جَهَالَتِکُمْ، وَ لَا تَنْقَادُوا لِأَهْوَائِکُمْ، فَإِنَّ النَّازِل َبِهذَا الْمَنْزِل ِنَازِلٌ بِشَفَا جُرُف ٍهَارٍ، یَنْقُلُ الرَّدَى عَلَىظَهْرِه ِمِن ْمَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ، لِرَأْیٍ یُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْیٍ؛ یُرِیدُ أَنْ یُلْصِقَ مَا لَایَلْتَصِقُ، وَ یُقَرِّب َمَا لَایَتَقَارَبُ!»؛ اى مردم! چراغ قلب خودرا از شعلهی (پرفروغ) واعظ با عمل، روشن سازید و ظرف وجود خویش را از آب زلال چشمه اى که از آلودگى ها پاک است، پرکنید. اى بندگان خدا! بر نادانى هاى خود تکیه نکنید و تسلیم هوس هاى خویش نشوید! زیرا آنکس که در این مقام برآید (و تکیه بر جهالت و هوا و هوس ها کند) همچون کسى است که بر لب پرتگاهى که درشُرُف فروریختن است، قرارگرفته. او بار هلاکت را بر دوش مى کشد و از جایى به جاى دیگر مىبرد و براى توجیه آراى ناپخته و ضدّ و نقیض خویش، مطالب نامتناسب را به هم پیوند مى دهد (همان، ج4، ص ۴۵۸).
آنچه مسلّم است زلال ترین چشمه ی معارف، قرآن کریم است. چرا که آخرین ودیعه ی آسمانی و معجزه ی جاوید آخرین سفیر الهی است که در قالب الفاظ درآمده و نیز از هرگونه تحریف مصون مانده است.
قرآن کریم علاوه بر ویژگی های فوق، طبق حدیث نبوی همسنگ با اهل بیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیه وآله) بوده و ثقل اکبر نامیده شده،که تمسّک به آن ها عدم ضلالت را در پی خواهد داشت.
پس آنچه به عنوان اوّلین وظیفه ی هر انسانی نسبت به قرآن به ذهن می رسد این است که باورهای خود را از قرآن بگیرد چرا که احتمال خطا در آن وجود ندارد و کتابیست که برای همگان مایه ی هدایت است.
امام علی(علیهالسّلام) در این باره می فرمایند:
«کِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَایَخْتَلِفُ فِی اللَّهِ وَ لَایُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ»؛ این کتاب خداست که به وسیله ی آن (حقایق را) مىبینید و با آن سخن مى گویید و مى شنوید. بخشى از آن، از بخش دیگر سخن مى گوید، ( و متشابهات در پرتو محکمات تفسیر مىشود) بعضى گواه بعضى دیگر است (و یکدیگر را تأیید مى کند). آنچه درباره ی خدا مى گوید، هماهنگ است (و اختلافى درآن نیست) و آنکس را که دوست قرآن است از خدا جدا نمى سازد (همان، ج۵، ص۴۷۰).
و نیز:
«وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِآ رَاءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِأَ هْوَاءَکُمْ»؛ پروردگارتان را با قرآن بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید و در برابر قرآن، آراى خود را متّهم کنید و خواسته هاى نفسانى خویش را در برابر آن نادرست بشمارید (همان، ج۶، ص۵۶۰).
و نیز:
« فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ »؛ پس خدای سبحان در کتاب خود بی آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند ( نهج البلاغه، دشتی، خطبه۱۴۷، ص۲۶۸).
۳- انس و ارتباط با قرآن :
قرآن کریم گنجینه ی علم الهی و ضامن هدایت و سعادت انسان، در تمام مراحل زندگی اوست. توان تشخیص حق از باطل و نشاط روحی و معنوی از ره اوردهای انس آدمی با قرآن است. علی(علیهالسّلام) در این باره می فرمایند:
«تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ»؛ و قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و در آن اندیشه و طلب فهم نمایید که قرآن بهار دل هاست (همه گونه گل هاى علوم و حکمت ها را در دل مىرویاند) و به نور هدایت آن شفا و بهبودى (از بیمارى جهل و نادانى) بخواهید که قرآن شفاى (بیمارى) سینه هاست، و آن را نیکو بخوانید (الفاظش را بىغلط خوانده معنیش را رعایت نموده در احکامش تفکّر و اندیشه کنید) که آن سودمندترین گفتار است (ترجمه و شرح نهجالبلاغه، ج2، ص۳۳۹).
در بیان دیگری از امیرالمومنین(علیهالسّلام) آمده است :
اگر به دنبال مونسی میگردید، قرآن برایتان کافی است. همچنین حضرت در مناجات با خداوند متعال چنین زمزمه میکنند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الآْنِسِینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ… إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَهُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ»؛ پروردگارا! تو برای دوستانت مأنوسترین مونس هایی و اگر غربت آن ها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آن هاست (شرح نهجالبلاغه، ج11، ص۲۶۷).
البته این احساس به کسانی دست میدهد که قرآن با جان آنان آمیخته است و با آن زندگی میکنند.
۴- فراگیری قرآن:
نخستین و مهمترین وظیفه ی ما در قبال قرآن آموختن آن است که این وظیفه در وهله ی اوّل به عهده ی پدر و مادر و در وهله ی بعد به عهده ی خود شخص و در مراحل بعد وظیفه ی همگانی و در صورت وجود حکومت اسلامی وظیفه ی حکومت اسلامی است. امام علی(علیهالسّلام) به عنوان پدر خود به این نکته واقف بوده، و امر تعلیم قرآن به فرزندان را خود انجام داده و آن را محوّل به کس دیگری نکرده و در این باره خطاب به امام حسن(علیهالسّلام) میفرمایند:
پس در آغاز تربیت تو تصمیم گرفتم تا کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزم (همان ،ص۵۲۳).
امام علی(علیهالسّلام) در مورد اهمّیت یادگیری قرآن تأکید زیادی مى کند و درباره ی آن مى فرماید: «وَتَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّه أَحْسَنُ الْحَدِیثِ»؛ قرآن را فراگیریدکه بهترین گفته هاست.
ایشان در این کلام نورانی دستور به فراگرفتن قرآن مى دهند و آن را «احسنالحدیث»مى خوانند؛ چراکه جامع ترین دستور سعادت انسان هاست.
از آیات قرآن نیز استفاده می شود که فراگیری و آموزش قرآن بر همگان امری لازم است. در سوره ی توبه، آیه ۱۲۲ به این نکته اشاره شده و آمده است :
«وَماکانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین ِوَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛ شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهى از آنان، طایفه اى کوچ نمىکند (و طایفه اى در مدینه نمی ماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آن ها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند!
شک نیست که منظور از «تفقّه» در دین، فراگیرى همه ی معارف و احکام اسلام، اعم از اصول و فروع است؛ زیرا در مفهوم تفقّه، همه ی این امور جمع است.
بنابراین آیه ی فوق، دلیل روشنى است بر این که همواره گروهى از مسلمانان باید به عنوان انجام یک واجب کفایى به تحصیل علم و دانش در زمینه ی تمام مسائل اسلامى بپردازند و پس از فراغت از تحصیل، براى تبلیغ احکام اسلام به نقاط مختلف، مخصوصا ًبه میان قوم و جمعیت خود بازگردند، و آن ها را با مسائل اسلامى آشنا سازند.
بر این اساس آیه ی فوق دلیل روشنى است بر وجوب تعلیم و تعلّم در مسائل اسلامی.
قطعاً در همین راستا مهمترین منبع معارف دین، قرآن است و فراگیرى و اموزش آن بر همگان لازم است (تفسیرنمونه، ج۸، ص۲۴۲).
۵- عمل به قرآن :
شناخت قرآن و تفکّر و تأمّل در آیات نورانی آن، درآمدی بر عمل به آن است. قرآن به عنوان کتاب زندگی باید در تمام مراحل زندگی به کار گرفته شود. اساساً عمل به قرآن و پایبندی به رهنمودهای آن، به این معناست که قرآن در تمام لحظات زندگی انسان حضور پررنگ داشته باشد.
امام علی(علیهالسّلام) درپایان خطبه ی۱۱۰به نکته بسیار مهمّى در رابطه با عالمان بى عمل و آنان که قرآن را مى خوانند و عمل نمی کنند اشاره کرده و مى فرماید: «وَإِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِعِلْمِهِ َالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لایَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ؛ بَلِ الْحُجَّهُ عَلَیْهِ أعْظَمُ، وَالحَسْرَهُ لَهُ أَلْزَمُ،و َهُوَ عِنْدَاللَّهِ أَلْوَمُ»؛ به یقین، عالمی که به غیرعلمش عمل مى کند همچون جاهل سرگردانى است که هرگز از جهل خویش به خود نمى آید! بلکه حجّت بر او عظیم تر و حسرتش پایدارتر و سرزنش او در پیشگاه خدا سزاوارتر است!
در این عبارت امام(علیهالسّلام) تشبیه جالبى درباره ی عالم بىعمل فرموده که نشان مى دهد چنین عالمى از حدِّ یک جاهل معمولى هم پایین تر است. به جاهل سرگردانى مىماند که هرگز از جهل خود بیدار نمى شود و امیدى به هدایت او نیست؛ چراکه آگاهانه در راه خلاف گام نهاده و به همین جهت، خداوند توفیق هدایت را از او سلب مى کند؛ او نیروهاى خود را در این سرگردانى از دست مى دهد و هرگز به ساحل نجات نمى رسد و در گرداب هاى هلاکت گرفتار مىشود. سپس امام بدبختى بیشتر چنین عالمى را نسبت به جاهل سرگردان در سه جمله ی کوبنده بیان مى دارد. نخست مىفرماید: «حجّت بر او عظیم است! » چرا که جاهل مى تواند جهل خود را عذر قرار دهد (هر چند واقعاً جهل عذر نیست) ولى عالم بىعمل چه عذرى خواهد داشت؟
دیگر اینکه: «حسرت او پایدارتر است! » زیرا با داشتن اسباب و وسایل سعادت از این قافله عقب مانده و در بیابان زندگى گرفتار سرگردانى شده است.
سوم این که: «او در نزد خدا بیش از جاهل سرگردان مستحق سرزنش و ملامت است! » چون حجّت الهى و عقلى از هر نظر بر او تمام بوده و چنین کسى از هر نظر، مستحق ّملامت است. به همین دلیل، در روایات اسلامى مى خوانیم که امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُون َذَنْبَاً قَبْلَ أَن ْیُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ»؛ هفتاد گناه جاهل بخشوده مى شود، پیش از آنکه یک گناه عالم بخشوده شود!
بلکه قبول توبه ی چنین عالم بی عملی بسیار مشکل است. زیرا قرآن می گوید :
«إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُون َالسُّؤءَ بِجَهَالَهٍ»؛ توبه تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام داده اند (پیام امام امیرالمؤمنین(علیهالسلام، ج4، ص۶۳۸).
که اشاره به این نکته دارد که توبه ی عالم، سخت پذیرفته مى شود.
عمل به قرآن و پایبندی به آن در کلام امیرمؤمنان فراوان دیده می شود که به بیان چند نمونه اکتفا می شود .
ایشان تندترین خطاب ها درباره ی پایبندی به قرآن را متوجّه فرزندان خویش می کنند و خطاب به ایشان می فرمایند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرآنِ لَایَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُم»؛ خدا را خدا را فراموش نکنید در توجّه به قرآن؛ نکند دیگران در عمل به آن بر شما پیشى گیرند (همان، ج۶).
و در جای دیگر خطاب به عموم مسلمانان این نکته را گوشزد می کنند که خداوند پیمان عمل به کتابش را از همه گرفته و همه ی اعمال ما در گرو عمل به کتاب الله است: «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ. حُجَّه ُاللَّهِ عَلَىخَلْقِهِ. أَخَذ َعَلَیْهِ مِیثَاقَهُمْ، وَ ارْتَهَنَ عَلَیْهِمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ قرآن امرکننده و بازدارنده است، خاموش است و گویا. و حجّت خداست بر خلق، خداوند پیمان عمل به آن را از بندگانش گرفته و آنان را در گرو دستورات آن قرار داده است (همان، ج۷، ص۹۸).
۶- تدبّر در قرآن :
یکی از مهمترین وظایف ما در برابر قرآن تدبّر در معانی و معارف آن است. اساساً فلسفه ی نزول قرآن، تدبّر در آن است : «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُواالْأَلْبابِ»؛ این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّرکنند وخردمندان متذکّر شوند.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از کسانی که قرآن را با تدبّر می خواندند با حسرت یاد می کنند و درباره ی آن ها میفرمایند : « أَوْهِ عَلَى إِخْوَانِی الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ، وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ، أَحْیَوُا السُّنَّهَ، وَأمَاتُوا الْبِدْعَه»؛ دریغا از برادرانم که قرآن را خواندند و آن را استحکام بخشیدند و در واجبات الهى تدبّرکردند و آنها را برپاداشتند؛ سنّت هاى الهى را زنده و بدعت ها را نابود کردند (پیام امام امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ج6 ، ص۵۹۴).
۷- تعلیم قرآن :
فراگیرکردن قرآن در سطح جامعه ی اسلامی با آموزش آن به طبقات مختلف جامعه قابل تحقّق است. در این راستا دانستن این مطالب نیز راه را هموارتر خواهد کردکه اوّل معلم قرآن خود خدا بوده است: «عَلَّمَ القُرآن» (الرحمن/۲) و اینکه بدانیم یکی از وظایف مهم پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تلاوت آیات الهی برای مردم و تعلیم کتاب و حکمت به ایشان بوده است: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْامِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتاب َوَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»؛ او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آن ها بخواند و آن ها را تزکیه کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد و مسلّماً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند (تفسیرنمونه، ج24، ص۱۱۵).
و دیگر اینکه خداوند از عالمان در قبال علمی که دارند بازخواست خواهد کرد. امام علی(علیهالسلام) در اینباره میفرمایند: « ما أَخَذَ اللّهُ علی أهلِ الجَهلِ أن یَتَعلَّمُوا حتّی أخَذَ علی أهلِ العِلمِ أَن یُعَلِّمُوا »؛ خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند، تا آنکه از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند (نهجالبلاغه دشتی، حکمت ۴۷۸).
آموزش قرآن کریم و به تبع آن معلّم قرآن بودن افتخاری است که نصیب هر کسی نمیشود. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در چند جای نهجالبلاغه به آن اشاره می کند و می فرماید: «قَد دارَستُکُم الکِتاب»؛ کتاب خدا را به شما آموختم (همان، خطبه ۱۸۰).
و در جای دیگر خطاب به امام حسن(علیهالسلام) می فرمایند: « وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ » (نهج البلاغه، نامه۳۱، ص۵۲۲)؛ پس در آغاز تربیت تو تصمیم گرفتم کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزم (همان ،ص۵۲۳).
نتیجه گیری :
بر اساس آنچه در این مقاله آمد به این نتیجه می رسیم که باید نخست نگاه خود را نسبت به قرآن تغییر دهیم. همه ی مسلمانان موظّف به حفظ احترام قرآن و استفاده ی صحیح از آن هستند؛ یعنی علاوه بر فراگیری و عمل به آن، باید دیگران را نیز نسبت به حقایقش آگاه ساخت. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در همین باره می فرمایند: « خیارُکم مَن تعلَّم القرآنَ و عَلَّمَهُ »؛ بهترین شما کسی است که قرآن را آموخته و به دیگران نیز بیاموزد.
در همین راستا، یکی از وظایف مهمّ والدین نسبت به فرزندانشان آموزش کلام الهی به آن هاست. حضرت علی(علیهالسّلام) در این باره میفرمایند: « وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ»؛ از جمله حقوق فرزندان بر والدین این است که نام نیکو بر وی گذاشته، او را درست تربیت کرده و به او قرآن بیاموزند.
به طور حتم، سفارش اکید روایات درباره ی قرآن ناشی از این واقعیت است که هدایت و سعادت آدمی و فهم صحیح او از زندگی در گرو توجّه به قرآن است. زندگی پاک از منظر قرآن هنگامی محقّق می شود که قلب و جان انسان با پذیرش دعوت خدا و رسول او زنده گردد و در نتیجه او بتواند در مسیر الهی به حیات معقول و آرمانی دست یابد که: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ …» (انفال/۲۸).
منابع
۱. نهج البلاغه، گردآوری سیدرضی، مترجم محمد دشتی، انتشارات الهادی، ۱۳۸۳.
۲. ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهجالبلاغه، مصحح محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۳۷۷.
۳. فصیحی(غزنوی)، قربانعلی وهمکاران، آیینهی حکمت (دریافتی نو از حکمتهای نهجالبلاغه )، آفتاب طوس، چاپ اول، ۱۳۸۸.
۴. فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه وشرح نهج البلاغه، بیجا، انتشارات فیض الاسلام، چاپ دهم،۱۳۷۹.
۵. مکارم شیرازی، ناصر وهمکاران، پیام امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، بیجا، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول،۱۳۸۳.
۶. مکارم شیرازی، ناصر وهمکاران، تفسیر نمونه، قم :دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست ویکم،۱۳۸۲.