شرح زیارت آل یاسین/ استاد رثایی
زیارت آلیاسین با افقهای بسیار دقیق به حقیقت، وجود مقدس حضرت صاحبالزمان (عجلاللهتعالیفرجه) را تبیین میکند و ما از طریق صفات مخصوص آن حضرت به حقیقت معنوی ایشان نظر میکنیم. در این سلام از زیارت دو صفت “خلیفه” و “ناصر” بودن صاحبالزمان (عجلاللهتعالیفرجه) ذکر شده است.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَهَ اللَّهِ وَ ناصِرَ حَقِّهِ»؛ سلام بر تو ای خلیفه و جانشین خدا و یاور حقّ او.
خلافت در لغت به معنای نیابت از دیگری است و خلیفه یعنی نایب و جانشین که به چهار جهت صورت میگیرد: اوّل: غایب بودن که احیاناً در غیاب شخص دیگری کارهای او را عهدهدار میگردد.
دوم: فقدان و مرگ که جانشین به جای او کارهایش را انجام میدهد.
سوم: ناتوانی از این که خودش بدون واسطه کارهایش را انجام دهد.
چهارم: حرمت و شرافت خلیفه و نایب و نیابت اولیای خداوند در زمین
از همین جهت است: «وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُم خَلائِفَ الارض»؛ و اوست آن خدایی که شما را در زمین جانشین قرار داد (انعام/۶۶). روایات بسیاری از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) از طریق شیعه و سنّی وارد شده که در آنها کلمات “اَلخِلافه، خَلیفَتی، خلیفهالله، خُلَفائی و خُلَفاء الله“ به کار رفته و مقصود از آنها امیرالمؤمنین و ائمّهی اطهار(علیهمالسّلام) و به خصوص حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) میباشد.
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «فَفِیَّ النُّبُّوَّهُ وَ فی عَلِیٍّ الخِلافهُ»؛ پس نبوّت در من استوار گشته و در علی خلافت مستقر شده است (احقاقالحق، ج۴، ص۹۲) و نیز فرمودند: «مَن ناصَبَ عَلیًّا الخِلافَه بَعدی فَهُوَ کافِرٌ»؛ هرکس در مورد خلافت بعد از من با علی(علیهالسّلام) درآویزد و دشمنی کند کافر است (همان). در رابطه با خلافت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) به طور ویژه در چندین آیه و حدیث کلمه ی خلیفه بیان شده است. برای رعایت اختصار به ذکر یک حدیث از طریق اهل تسنّن و عامه بسنده میکنیم: « یَخْرُجُ الْمَهْدی وَعَلی رأسهِ غَمامَهٌ فِیها مَلَکٌ یُنادِی: هذا خَلیفَهُ اللهِ الْمَهْدِیّ فَاتَّبعوُهُ » ؛ مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) خروج میکند در حالی که بالای سرش ابری است. در آن میان یک منادی است که ندا میکند: این مهدی خلیفه ی خداست از او پیروی کنید (البیان فی اخبار صاحبالزمان، حافظ محمدبن یوسف بن گنجی شافعی). اطلاق کلمهی خلیفهالله اقتضا میکند که آن وجود مقدّس از لحاظ صورت و معنا و ظاهر و باطن خلیفهالله باشد، متّصف بودن آن حضرت در صفات الهی، حیات، قدرت، اراده، سمع، بصر، گفتار، علم و سایر اوصاف کمالیهی آن بزرگوار دلالت بر مقام خلیفهاللهی آن حضرت دارد. در جهان هیچ چراغی جز آن وجود انور نیست که بتواند از نور الهی روشنی کامل بگیرد و نمایندگی از خداوند را در زمین آشکار سازد، بنابراین مقام خلیفهاللهی به آن حضرت اختصاص یافته است (العبقری الحسان، ج۱، ص۲۴). همانگونه که در سلام گذشته نسبت به بابالله گفتیم باید تناسب بین در و خانه رعایت شود در این جا هم توجّه به این نکته لازم است که هر خلیفه و جانشینی باید با آن کسی که جانشین او شده از هر جهتی شباهت کامل داشته باشد والّا مورد اعتراض قرار میگیرد. خلیفه الله کسی است که هرچه خدا دارد و میشود به غیر خود بدهد، جمیع آنها را به خلیفهاش ارزانی میدارد با حفظ رابطهی وجوب و امکانی و خالقی و مخلوقی والّا خلیفهالله نیست. در دعای رجب میخوانیم: «لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا اِلاَّ اَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ»؛ خداوندا! هیچ فرقی بین تو و بین آنها یعنی اهل بیت(علیهمالسّلام) نیست مگر این که آنها بندگان و مخلوق تو هستند، پس خلیفه همهی کارها را میکند امّا به اذن خدا.
برای توضیح بیشتر، خصوصیات دیگری از خلیفه و جانشین را بیان میکنیم:
الف) جانشین در مقابل مقام بالاتر تسلیم محض است.
ب) افراد را به مقام مافوق ارجاع میدهد چون خود را مستقل نمیبیند و جانشین کس دیگری است.
ج) مقام بالاتر هم باید اختیار تام را به این خلیفه بدهد.
د) خلیفه وقتی موفّق است که از تمام امور مطّلع باشد.
ه) خلیفه هیچ وقت خودش خلیفه نمیشود بلکه او را جعل میکنند. جاعل هم کس دیگری است.
و) خلافت وقتی کامل است که خلیفه همهی خصوصیات مُستَخلَفٍ عَنه یعنی خدا را داشته باشد.
الله اسم جامع و مستجمع جمیع صفات جمال و جلال است حضرات معصومین هم خلیفهی همان جمال و جلال هستند. پس در این فراز از زیارت به ما اجازه میدهند به کسی سلام کنیم که تمام صفات جمال و جلال خدا را در خود جای داده است. یعنی امام زمان(علیهالسّلام) به امور آسمانها و زمین اشراف دارد. همانقدر که بر ما خلیفه است بر جبرئیل و میکائیل هم خلیفه است. جبرئیل ملک موکّل علم و میکائیل ملک موکّل رزق است و این دو در ملکوت عالم هستند ولی تحت فرمان خلیفهی خدا علم و روزی میرسانند.
امام زمان(علیهالسّلام) مظهر اسم مدبّرالامور است. او تدبیر امور ما را به عهده میگیرد. حضرت عالم به همه ی مسائل است: «عَلَّمَ آدَمَ الاَسماء» از کلّیات، جزئیات ظواهر، اسرار آنقدری که امام زمان(علیهالسّلام) از ما خبر دارد خودمان خبر نداریم و وقتی به معصوم به عنوان خلیفهی خدا سلام میدهیم یعنی بعد از خدا به بالاترین موجود سلام دادهایم که عالِم به تمام موجودات است.
بنابراین وظیفهی رعیّت در مقابل خلیفهی خدا خضوع محض و عدم طغیان و عصیان است: «إنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ» یعنی تسلیم محض. سلطان محمود، ایاز را پسندید و او را وزیر و همنشین خود قرار داد. ایاز هر قدر مورد اکرام سلطان محمود قرار میگرفت تسلیمش بیشتر میشد. لذا اگر ما عصیان کنیم قهاریت خدای سبحان از کانال این خلیفه اظهار میشود و بالعکس هر عنایتی که به ما میشود حوالهی حضرت است و رعیت میداند هیچ موجودیتی ندارد غیر از الطافی که حضرت به او میکند.
امام صادق(علیهالسّلام) میفرمایند: «سلیمان نبی اسم اعظم داشت هرگاه بدین واسطه چیزی میخواست خدا در اختیارش میگذاشت. ولی اگر سلیمان هم امروز بود به ما محتاج بود» (نور الثقلین، ج۴). سلیمان خلافتش متعلّق به همین عالم مادّه بود ولی معصومین خلافت همه ی عوالم را دارند. بنابراین بیشترین میزان خلیفهاللهی به این بزرگواران داده شده یعنی با گفتن خلیفهالله همان میزان اختیار که برای خدا هست برای امام زمان نیز میباشد.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَهَ اللَّهِ وَ ناصِرَ حَقِّهِ»؛ سلام بر تو ای خلیفه و جانشین خدا و یاور حق او.
مقام دوم در این سلام، مقام ناصر حقّ خدا بودن است. گرچه همه ی اولیای حق صاحب چنین منزلتی هستند ولی فعلیت تامّهی این مقام به آن وجود مقدّس اختصاص دارد و خداوند سبحان حضرت بقیه الله را برای نصرت حقّ خود و یاری دینش ذخیره نموده است. جهت توضیح این جمله باید دید حقّ خدا چیست که ایشان ناصر حقّ او هستند؟ خداوند تبارک و تعالی در تمامی شئون فکری و عملی انسان حقوق بیشماری بر بندگان خود دارد که رعایت همهی آنها لازم است و کوتاهی و سهلانگاری نسبت به هر یک از آن ها مایه ی گرفتاری دنیوی و کیفر اخروی خواهد بود.
در امور اعتقادی حقّ خداوند است که مردمان آنچه را میدانند بازگو کرده و معتقد شوند و در آنچه نمیدانند خاموش بمانند و توقّف کنند (بحارالانوار، ج۲، ص۱۱۳). از جمله حقّ خدا توحید و نفی شریک از اوست. توحید در ذات و صفات و افعال. حقّ خدا پرستش و بندگی اوست و از مهمترین حقوق الهی حقوق مالی است که بر عهده ی بندگان میباشد. امام صادق(علیهالسّلام) در نامهای خطاب به یاران خود چنین فرمودند: «ای گروه مورد رحمت و برتری بر دیگران! مبادا حقوقی را که خداوند نزد شما دارد روز به روز و ساعت به ساعت به تأخیر بیندازید؛ زیرا هرکس در پرداخت حقوقی که خداوند نزد او دارد شتاب ننماید، خداوند تواناتر است که روزی او را به تأخیر اندازد و هر که خداوند روزیاش را بازدارد نخواهد توانست به خود روزی دهد. بنابراین حقّ خداوند را در آنچه به شما روزی داده بپردازید تا خداوند باقیمانده ی آن را بر شما پاکیزه و لذّتبخش سازد و آنچه وعده فرموده (که چندین برابر خواهد ساخت) تحقّق بخشد و چنان آن را فزونتر نماید که احدی جز او شماره و حقیقت فضل و مزیّت آن را نمیداند» (روضه کافی، حدیث۱).
حقوق الهی از آغاز عالم محقّق نشده است. گرچه همهی انبیا و اولیا و تمامی اوصیا ناصر حق هستند، ولی نصرت حق و ایفای حقّ خداوند در زمان هر کدام در حدّ محدودی بوده است تا آنجاکه قرآن در رابطه با حضرت نوح بعد از نهصد و پنجاه سال دعوت میفرماید: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ»؛ (هود/۴۰) حتّی در روزگار پیامبر خاتم و نبی مکرّم هم این حق تحقّق نیافت. بنابراین خداوند سبحان مقام نصرت حقّ خودش را مطلقاً در سطح هستی، برای آن وجود مقدّس، ذخیره ساخته است. در روزگار اوست که اثری از شرک باقی نمیماند و این وعده محقّق میگردد: «یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا» (نور/۵۶) اهمّیت این مقام با این تشبیه تا حدودی روشن میشود، گاهی انسان حقّی بر کسی و یا حقوقی بر جمعی دارد، دیگری میآید و مقداری از حقّ او را ایفا میکند، به همان مقدار موجبات سرور صاحب حق را فراهم میآورد. گاه کسی پیدا میشود و همه ی حقّ انسان را کامل ایفا مینماید، معلوم است چه جایی در نزد صاحب حق پیدا میکند. به آقا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) به عنوان ناصر حقّ خدا سلام میکنیم؛ کسی که همه ی حقّ خداوند را محقّق نموده و به دنبال آن، حقوق همهی صاحبان حق را ایفا مینماید. مقام و منزلت خاصّ چنین ناصر حقی را آن خدایی میداند که او را ناصر حقّ خودش قرار داده است. گفتنی است که مولا امام زمان از حیثی ناصر و از جهتی منصور است. او ناصر حقّ خدا، دین خدا، اولیای خدا، کتاب خدا و ناصر هرچه متعلّق به حقّ خداست، میباشد. مقام ناصریت اقتضا میکند که او منصور خدا هم قرار گیرد. خداوند سبحان چنان نصرت و یاری در حقّ او خواهد نمود که از آغاز عالم تا انجام آن در حقّ کسی چنین نصرتی محقّق نشده است و او را بر تمامی عالم پیروز خواهد ساخت.
در روایت است که «چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری حضرت سیّدالشهدا آمدند و موفّق نشدند و گرداگرد قبر شریفش با چهرههای غمگین باقی ماندند تا در عصر ظهور فرزندش مهدی آلمحمّد (عجلاللهتعالیفرجه) جزو یاران و ناصران حضرتش باشند. فرماندهی آنان، ملکی به نام منصور است» (بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۲۰). آری نصرت الهی و منصور آسمانی به نصرت و یاری ناصر حقّ خدا میآیند و او به انجام آنچه مأمور است قیام و اقدام مینماید و به وعدههای الهی جامه ی عمل میپوشاند، انشاءالله.
نکتهی قابل توجّه این است که در ابتدای این زیارت سلام به ناصر حقّ خدا میدهیم ولی در پایان زیارت میگوییم: «وَ نُصرَتی مُؤَدَّهٌ لکم»؛ یعنی ابتدا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) به ما کمک میکند و سپس ما مشتاق کمک به امام زمان هستیم و آمادگی خود را با این عبارت اعلام میداریم: کمک ما آماده است؛ همین الآن آمادگی کامل داشته و توان در اختیار گذاشتن موجودی خود را داریم. میخواهیم همه ی دار و ندار خود را خرج کنیم تا سر سوزنی به شما و دین خدا آسیبی نرسد تا ما هم “اَنصارٍ لِدینه“ شویم، حضرت صاحبالزمان ناصر هستند، کمکهای ایشان همه نقدی است (امنیت، عدم سلطه ی شیاطین، نعمتها و روزیها و… همه به خاطر آن وجود مقدّس است). ما وقتی یاریکنندهی نیرومندی با این توان بالا داریم تشویق و اضطراب در مقابل بیگانه و شیاطین چه معنا میدهد؟ هفته ای دو بار که نامهی اعمال ما به حضرت عرضه میگردد، ایشان نهایت کمک را میکنند که اصلاحاتی روی آنها انجام داده، سپس تحویل خدا میدهند. اگر حقّ خدا بندگی است باید بدانیم بندگی خالصانه از مجرای ولایت و با کمک حضرت صورت میگیرد. به فرموده ی آیتالله حائری شیرازی اگر کسی کلّی وسایل برقی داشته باشد، امّا برق نداشته باشد آن وسایل چه فایده دارد؟ ولایت همان برق است.
در این فراز ناصِرَ حَقِّهِ، دنیایی از امید خوابیده است. او کمک میکند که صاحب امتیاز شویم و به مدارج عالیه رسیده و در زمره ی خواص خدا و سربازان حضرت قرار بگیریم. ولی مرتّب آزمایش میشویم که آیا سربازِ همیشه تسلیم گشتهایم؟ آیا مانند انصار امام حسین(علیهالسّلام) شدهایم که هرچه داشتند در راه حفاظت از آن حضرت هبه کردند که آسیبی بر ایشان و دین خدا وارد نشود؟