کلام آخر

kalam-Akhar

اوّلین شعاع­ های خورشید که بر بلندای قلّه پاشید، نگهبانانی که کوه­ های اطراف جاده را زیر نظر داشتند، پدیدار شدند. سه مرد هراسان در شکاف صخره پنهان شدند تا چاره ­ای بیندیشند. اگر محافظان متوجّه خروج آن­ ها شوند این فرصت هم از دست می­ رود. حالا خورشید کاملاً بالا آمده و آن­ ها هم­چنان در پی راهی برای خروج هستند.

اگر هوا کمی گرم­تر شود نگهبانان پایین ­تر می ­آیند و در سایه­ ی صخره ­ها پناه می­ گیرند و ما به راحتی می ­توانیم منطقه را دور زده و در مسیر عبور کاروان­ ها قرار گیریم.

باز هم می­ گویم این کار خودکشی است. آن­ ها شما را دستگیر خواهند کرد و به بهانه ­ی خروجتان محاصره را تنگ­تر و فشارها را بیشتر می ­کنند.

 باید کاری کنیم، مردم در تنگنا و فشارند. چند روزی است که جز برگ و پوست درختان چیزی برای خوردن نداریم.

دیگر طاقت شنیدن ضجّه ­های زنان و کودکانی که از گرسنگی به خود می­ پیچند را ندارم.

– آخر من نمی­ دانم اگر قدری کوتاه بیایید چه می ­شود؟ آن­ ها هم از خودتان هستند، باورکنید سخت می­ گیرید.

 از چه کوتاه بیاییم حکیم؟ آن ها جز به نابودی اسلام و کشتن رسول خدا به هیچ راضی نمی­ شوند؟ می­ خواهی برویم و پیامبر را کت­بسته تحویلشان دهیم؟ هیهات!

به هرحال آخرین بار هم آذوقه را برایتان آوردم؛ از همه ­ی ثروت خدیجه همان بار الاغی مانده بود که با هزار مصیبت از چنگ  ابوجهل درآوردم؛ آن هم با پادرمیانی برادرش ابوالبختری که میانجی شد و گفت: این مرد را رها کن، اموال عمّه­ اش خدیجه نزدش امانت بوده می­خواهد امانت را به صاحبش برساند. امّا همین­ قدر می­ دانم اگر کاروان از جاده­ ی پشت شعب بگذرد و شما آنجا نباشید دیگر تا مدّتی هیچ کاروانی از این­جا گذر نخواهد کرد.

حق با توست حکیم! مردم دیگر تاب و توان ندارند؛ رسول خدا فرموده با همین باقیمانده­ ی اموال خدیجه قوتی برای مردم گرسنه فراهم کنید.

 آن­جا را ببین! نگهبانان از قلّه پایین آمدند. من آهسته از شعب بیرون می­ روم و توجّه آن ­ها را به سوی خود جلب می­ کنم شما در این فرصت خودتان را به کاروان تجاری یمن برسانید.

خدا یاریت کند حکیم! 

  دست خدا به همراهت.

 بروید و در بازگشت سلام مرا به عمّه­ ام خدیجه برسانید.

مردان که از سینه ­کش کوه می­ گذرند حکیم‌بن­حزام خود را به نگهبانان می­ رساند و آن­ هارا سرگرم گفتگو می­ کند. دو مرد از بنی‌هاشم و بنی‌مطّلب خود را به سرعت به مسیر عبور کاروان یمن می­رسانند. از دوردست انگار شترانی به این سو می­آیند. باید قبل از قریشیان به آن­ ها برسند وگرنه باز هم مانع خریدشان خواهند شد. کاروانیان با دیدن مردان می­ ایستند و آنان نقدینه را داده و خورد و خوراک و کالاهای ضروری زنان و کودکان محاصره شده در شعب را طلب می­کنند. برق شوق در چشمانشان نشسته. با تن­های خسته ­شان تجّار را در بسته ­بندی گندم و آذوقه و دارو یاری می­ کنند. کار تمام است باید بارها را بر دوش گیرند و راهی شعب ابوطالب شوند. امّا آن دوردست گرد و غباری در آسمان می­ پیچد و مردانی به سویشان می ­آیند. با سرعت باد باروبنه را برمی ­دارند و راهی می­شوند. امّا هنوز چند قدم دور نشده ­اند که مردی از مشرکین قریش فریاد می­ زند:

آهای تجّار یمنی! ما قریشیان چندی است که در خیف بنی‌کنانه اجتماع کرده و بر علیه بنی‌هاشم و بنی‌مطّلب هم­پیمان شده­ ایم که با آنان وصلت نکنیم؛ دادوستد نکنیم؛ همنشینی نکنیم؛ معاشرت نکنیم؛ به خانه‌های آنان وارد نشویم و با آنان سخن نگوییم؛ تا زمانی که محمّد را در اختیار ما بگذارند. این پیمان‌نامه را در صحیفه‌ای نوشته و با امضای چهل نفر از سران صاحب نفوذ قریش عهد و پیمان را محکم کرده و به سقف کعبه آویخته ­ایم.

  خوب برادر ما را با پیمان شما چه کار؟ آن ها به ما نقدینه ­ای دادند و کالایی خریدند. آخر این چه دشمنی است که با زنان و کودکان هم­نوع خود دارید؟

  اگر شما با فرزندان هاشم و مطّلب معامله کنید، اموالتان را غارت خواهیم کرد و امّا اگر کالایتان را از آنان پس بگیرید در عوض آن­ها را به چند برابر قیمت از شما خریداری خواهیم کرد.

….

خورشید آهسته پشت کوه ­ها پنهان می ­شد که مردان با دست­ هایی خالی و دل­ هایی چون آسمان غروب مکّه، وارد شعب شدند و شرمگنانه شرح ماوقع را به رسول خدا گفتند. زن و کودک و پیر و جوان، ساکت و صبور به حرف­ های دو مرد گوش سپرده بودند و در دل می­ اندیشیدند که انگار کینه­ ی مشرکان قریش با ما پایانی ندارد.

مردان، سربه ­زیر منتظر بودند تا رسول خدا چیزی بگوید و آرامشان کند. پیامبر به چهره ­ی مهتابی و رنجور یکایک یارانش که سه سال صبور و مقاوم در کنارش با تمام توان ایستادگی کرده و لجظه ­ای کوتاه نیامده بودند، نگریست. خدیجه و ابوطالب نیز با همه­ ی ثروت و اعتبار و آبرویشان مقابل مشرکین ایستاده بودند و اینک دست­خالی دوش به دوش سایر مسلمانان در کنارش بودند. لبخندی نمکین بر لب­ های رسول خدا نشست. با افتخار و سربلندی به یارانش چشم دوخت و فرمود: مشرکان مکّه شکست خوردند و شما پیروز شدید.

همه با حیرت پرسیدند: چطور ممکن است؟ ما در محاصره­ ایم، گرسنه و ناتوان! آخرین دینار ثروت خدیجه را هم قریشیان به یغما برده ­اند و شما می­گویید پیروزیم؟

 ابوطالب و خدیجه با یقین و اطمینان به پیامبر چشم دوخته بودند. پیامبر با همان چهره­ ی گشاده فرمود: خداوند فرمود آن­چه در عهدنامه­ ی مشرکین بر قطع ­رحم و ستم به مسلمین ثبت شده بود، توسّط موریانه خورده شده و تنها عبارت «باسمک اللّهم» باقی مانده.

 فریاد هلهله و شادی فضای شعب ابوطالب را پرکرده بود و ابوطالب سربلند و استوار می ­رفت که پیام پیامبرش را به مشرکین مکّه برساند.

*********

   این روزها برخی صاحب­نظران عرصه ­های اقتصاد و سیاست معتقدند با تنگ­تر شدن حلقه­ ی حصر تحریم­ها ما در شرایط شعب ابیطالب قرار گرفته­ ایم. بیان این مطالب شاید به نوعی بیان هراس نهفته در دل ­های این افراد است.

قرآن کریم می­ فرماید: «و لاتهنوا و لاتحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین» (آل عمران/ ۱۳۹) (ای مسلمانان) سست نشوید! غمگین نگردید! زیرا شما برترید اگر ایمان داشته باشید!

در این­جا دو نکته قابل تأمّل است. اوّلاً بر اساس فرموده­ ی خداوند در این آیه­ ی شریفه، مسلمین برای برتری بر دیگران ابتدا باید ایمان داشته باشند: «إن کنتم مؤمنین» و دیگر این که از لوازم برتری مسلمانان خودکفایی و بی‌نیازی اقتصادی آن­ها  از دولت‌های استکباری است. بدون تردید امّتی که زیر بار ذلّت وابستگی اقتصادی کمر خم نکرده باشد بر هر ابرقدرتی چیرگی دارد: «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» (نساء/ ۱۴۱) خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.

به­راستی شرایط امروز ملّت مسلمان ایران شباهتی با شرایط مسلمین در محاصره­ی صدر اسلام ندارد؟ شعب ابی طالب کویری بود بی­ آب و علف. نه رودخانه­ای داشت و نه اندوخته­ ی غذایی و نه حتّی سقفی بالای سر، بدون هیچ ارتباطی با خارج از شعب.

مردم ما امروز در کشوری با یک میلیون و ۷۸۰ هزار کیلومتر مربّع زمین سرشار از منابع طبیعی و معدنی و نیروی انسانی کارامد و خوش­فکر و توانمند با ظرفیت­ هایی غیرقابل ­پیش­بینی و غیرقابل توصیف. امّا به­ راستی اگر امروز ما در آن شرایط قرار داشتیم تکلیف چه بود؟ تسلیم در برابر تهدیدات بی­پایان دشمن؟ پیشکش انقلابی که با مجاهدت هزاران شهید به دست آمده و بیداری اسلامی را به ارمغان آورده، به دشمن خودکامه؟ یا پیروی از راه پیامبر و مسلمین مقاوم و استوار صدر اسلام؟

همان­گونه که در صدر اسلام دشمنان با همه­ی فشارها و خدعه­ ها نتوانستند مسلمین را قدمی از مواضع خود عقب برانند، در طول سال ۹۱ نیز دشمنان ما تمام تلاش خود را برای درهم شکستن استواری ایران انقلابی و اسلامی به کار گرفتند امّا در این میدان پیروز نهایی ملّت ایران بود. زیرا تحریم ­ها موجب شد که نیروهای درونی و ظرفیت عظیم ملّت ایران فعّال شود، استعدادهایی بروز کند و کارهای عظیمی تحقّق یابد. « در زمینه‌ی علم و فنّاوری کارهائی شد که حقیقتاً چشم‌پُرکن و برای انسانی که معتقد به آینده‌ی کشور است، خرسندکننده و خوشحال‌کننده است. … وظیفه‌ی همه‌ی ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیرقابل نفوذ، غیرقابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگه­داریم؛ این یکی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی»است. … مسئولین کشور ــ مسولینِ امروز و به­خصوص مسئولین آینده که بعد از انتخاباتِ امسال بر سر کار خواهند آمد ــ به این نکته توجّه کنند. کشور باید سیاست اقتصادیِ کلانِ روشن و مدوّن و برنامه‌ریزی‌شده داشته باشد. (بخش­هایی از بیانات رهبر معظّم انقلاب در حرم رضوی).

تأکید مکرّر مقام معظّم رهبری بر مسائل اقتصادی و اصلاح الگوی مصرف و توجّه به تولید ملّی و کار و سرمایه­ ی ایرانی تذکّراتی است که جامعه را اندک­اندک با اقتصاد مقاومتی و در نهایت حماسه­ ی اقتصادی مأنوس نموده و  با توجّه به اهمّیت این مقوله، وظایف تک تک افراد ملّت و نیز مدیران و مسئولین را به­ روشنی تبیین می­نماید. اگر هر کدام از مردم و مسئولان با بصیرت لازم، نسبت به شرایط حسّاس سیاسی و اقتصادی زمان و رویکرد حماسی در سیاست و اقتصاد درصدد ایجاد یک الگوی صحیح اقتصادی باشند، قطعا حاصل برآمده از  اقتصاد مقاومتی ما خلق اقتصاد ایده آل اسلامی خواهد بود؛ اقتصادی که نه تنها الگویی الهام‌بخش و کارآمد برای تمدّن بزرگ اسلامی است، بلکه نمونه­ ی کارامدی است برای اقتصاد بیمار و ریاضتی کشورهای غربی.

و امّا سخنی با مردم ولایتمدار و مقاوم، به­ خصوص بانوان جامعه­ ی اسلامی:  معنای لغوی حماسه هم در عرصه­ی اقتصاد و هم در صحنه­ ی سیاست مفهوم جدیدی از حضور شجاعانه و استوار مردم در دفاع از ارزش ­هاست. حماسه یعنی حضور حدّاکثری مردم، چرا که مردم رکن اصلی خلق حماسه محسوب می­شوند.

جلوه ­ای از حماسه، مشارکت همه­ ی سلایق سیاسی معتقد به نظام در انتخابات و جلوه­ای دیگر از این مفهوم دعوت و تشویق مردم به مشارکت اقتصادی، توزیع عادلانه­ ی منابع و فرصت ­ها، خصوصی سازی، مقابله با انحصارطلبی و باندهای ثروت و قدرت و مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی است. اساساً مفهوم حماسه ویژگی مردم­سالارانه ی نظام اسلامی و نقطه­ ی تمایز آن از نظام­ های دولت­ سالار، نخبه­ سالار و سرمایه­ سالار غربی است. این­جاست که مدیریت آگاهانه ­ی ملّت در تمام عرصه­ های اقتصادی و سیاسی معنا می ­یابد.

برای مثال اگر به واردات کالا بنگریم، کالایی مثل آدامس، بیش از پانصد میلیون دلار ارز را به خود اختصاص می­ دهد. ضمن این­که واردات آن از کشورهایی صورت می­ گیرد که در عداوت و رقابت با جمهوری اسلامی، تردیدی ندارند. ترکیه که سهم عمده‌­ی واردات خوراک و پوشاک به ایران را داراست، در سوریه، منافع خود را در حمایت از گروه‌های سلفی و تروریستی و در لبنان در حمایت از گروه‌های مخالف مقاومت و در باقی مسائل منطقه‌ای در اتّحاد با رژیم صهیونیستی تعریف کرده که همه و همه مغایر منافع حیاتی جمهوری اسلامی است. هلند پرواز‌های هواپیمایی ایران را ممنوع می‌کند و ما در عوض از آن‌ها آدامس و رانی و ماء‌الشّعیر و نوشابه­ی‌ انرژی‌زا خریداری می-کنیم. نشریه­ های دانمارکی به مقدّسات ما توهین می­کنند و ساخت مناره‌های مسلمانان را در شهرهایشان ممنوع می‌نمایند؛ امّا ما هم­چنان به خرید کره­ ی حیوانی و شیرینی آردی و پنیر از آن‌ها ادامه می‌دهیم. سوئیس هم­زمان با تحریم بانک‌هایمان، به ما قهوه­ ی فوری و شکلات می‌فروشد و آلمان در حالی که تمام قوای خود را در تحریم ما و توقّف تولید انرژی هسته‌ای در ایران به کار گرفته با ما قرارداد فروش ماء‌الشّعیر و قهوه و شوینده و گلدان تزئینی امضا می‌کند!
و فروش غلّه و دارو به ایران را ممنوع می­نماید. ممنوعیت ورود این اقلام اگر چه مدیریت کلان مسئولین را می­ طلبد امّا به­راستی اگر تقاضایی برای حضور این کالاها نباشد آیا عرضه­ای صورت خواهد گرفت؟ حماسه­ ی اقتصادی تنها با پشتیبانی مردم است که در تمام لایه­ های جامعه، عملی خواهد شد. جلوگیری از ورود کالاهای غیرضروری، ترجیح تولیدات داخلی بر مشابه خارجی، تبدیل فراغت­های کم­ بها به تولیدات پربها  و جلوگیری از اسراف و اعتدال در مصرف، تنها با دقّت و توجّه زنان و مادران جامعه که مدیران داخلی خانواده­ اند، تحقّق می­یابد. با توجّه به فرموده­ ی امام صادق (علیه السلام) پائین ترین مرتبه­ ی اسراف عبارتست از  دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است و این که لباس کار و لباس بیرون، یکی باشد و دور انداختن هسته­ی خرما پس از خوردن خرما؛ اگر هر یک از من و شما در فرصت ­های پیش ­آمده به میانه­ روی در مصرف و یا تولید یک کالای ضروری بپردازیم، حتّی اگر در گوشه و کنار بالکن و حیاط و یا زیر پلّه و زیرزمین خانه به پرورش سبزی و قارچ و … بپردازیم؛ مثل گره­ های کوچکی که با میل بافتنی به کلاف کاموا می زنیم، در نگاه کلان گره­ های بزرگی از مشکلات اقتصادی کشور خواهیم گشود. اگر من و شما که دست اندرکار تهیه ­ی پوشاک و لوازم منزل خود و تهیه ­ی جهیزیه­ ی دخترانمان هستیم توجّه بیشتری به تولیدات داخلی داشته باشیم و به جای جستجوی مارک­های خارجی با یک تلفن به تولیدکننده ­ی داخلی، معایب کالایش را متذکّر شده و چشممان را بر روی چشم و هم­چشمی­ ها فروبندیم و از تولیدکننده­ ی داخلی خرید کنیم، اقتصاد وابسته به نفت کشورمان را به اقتصادی مقاوم بدل خواهیم نمود که در برابر شدیدترین بحران­ها و تهدیدهای بین ­المللی دچار اعوجاج و تزلزل نگردد. بدین ترتیب اگر حماسه‌سازی در اقتصاد به معنی گذار از یک اقتصاد وابسته و آسیب‌پذیر در برابر نوسانات، به اقتصادی غیروابسته  و مردمی است؛ اقتصادی که بتواند ضمن پاسخ‌گویی به تقاضای داخلی، سهمی از مبادلات اقتصاد بین‌الملل را نیز به خود اختصاص دهد نتیجه‌ی خلق حماسه‌ی اقتصادی جهش سطح تولید و افزایش سطح رفاه جامعه است.

و سخنی با مدیران آینده­ ی کشور: در راستای تحقّق حماسه­ ی اقتصادی توجّه مستمر مسئولان به نکات ذیل امری ضروری است:

۱تقویت فرهنگ کار و تولید ۲ اصلاح الگوی مصرف و ترویج فرهنگ پرهیز از اسراف در سطح خرد و کلان ۳عدم هزینه ­سازی و تلاش در جهت کم­ خرج بودن مدیران ۴- تشکیل ستادهای ترویج فرهنگ ساده زیستی و مبارزه با اشرافی­گری در همه­ی سطوح و همه ­ی نهادها ۵ نهادینه کردن حمایت از تولید ملّی و استفاده حدّاکثری از همه­ی ظرفیت‌های کشور۶ گسترش روحیه ­ی خودباوری و خوداتّکایی ۷- تقویت نگاه مولّد به درون ۸- برنامه­ریزی برای مشارکت مردمی در بالابردن توان اقتصادی کشور‌.

و کلام آخر رهنمود رهبری است که چون همیشه راهگشای ماست: ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر  و خیبریم. ما در شرائطى هستیم که ملّت ما نشانه‌هاى پیروزى را به چشم دیده است؛ به آن‌ها نزدیک شده است؛ به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره‌ى اقتصادى می‌ترسانند؟ با این حرف‌ها، با این ترفند‌ها می‌خواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟ امروز می‌خواهند در اراده‌ى مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتّبعنى»؛ این راهى است که با بصیرت انتخاب شده است، این راهى است که با مجاهدت باز شده است، این راهى است که با خون عزیزترین‌ها هموار شده است)بیانات امام خامنه­ای ۱۹/۱۰/۱۳۹۰).

  

آخرین مقالات

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا