استاد نوقانی/ تنظیم: شفیقه رأفت
نامهی ۶۹، مولا علی ع: «...وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [يَكْرَهُهُ] يُكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ؛ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ. وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ] الْقَوْلِ؛ وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً؛ وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا... وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ، وَ لَا تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ، وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ...»؛ از کاری که تو را خشنود و عموم مسلمانان را ناخوشایند است بر حذر باش و از هر کار پنهانی که در آشکار شدنش شرم داری پرهیز نما و از هر عملی که اگر از عامل و انجام دهندهی آن پرسش کنند، انکار کند و یا عذرخواهینماید، اجتناب کن. آبروی خود را هدف تیرهای گفتار مردم قرار مده.آنچه را میشنوی برای دیگران بازگو مکن زیرا تو را بهدروغ آلوده میکند و آنچه را برای تو نقل میکنند تکذیب نكن؛ زیرا برای نادانی تو کافی است... . هر نعمتی که خدا به تو عطا فرموده نیکو دار و هیچ نعمتی از نعمتها را ضایع و تباه مکن و باید اثر نعمتهایی که خدا به تو بخشیده، در تو دیده شود.
توضیح:
این نامه مجموعهای است از نصایح و اندرزها و اوامر و نواهى و دستوراتى براى بهتر زیستن در جهات معنوى و دنیایى كه در واقع ميتوان آن را یک دوره علم اخلاق بهصورت فشرده دانست.
مخاطب امام ع در این نامه «حارث همدانى» است ولى در واقع همهی شیعیان بلکه همهی مسلمانان مقصودند.
پرهیز از آنچه برای دیگران نمیپسندی
در فراز اول میفرمایند: «وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَل يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَيُکْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ»؛ از هر عملى که صاحبش آن را (فقط) براى خود میپسندد و براى عموم مسلمانان نمیپسندد، دوریکن.
امام ع نخست به همان چيزى اشاره فرموده که در بعضى از آيات قرآن و در روايات بهطور گسترده آمده؛ اين که انسان آنچه را براى خود میپسندد براى ديگران هم بخواهد و آنچه را براى خود نمیپسندد براى ديگران نخواهد و بهاینترتیب ميان سود و زيان خود و ديگران فرقى نگذارد.
پیامبر اکرم ص میفرمایند: «أَحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک» (نهج الفصاحه، ج۱، ص۶۱۷)؛ آنچه برای خود دوست داری و میپسندی برای دیگران نیز بخواه.
افراد خودخواه و خودبین فقط خود را میبینند و هر کاری که به نفع خودشان باشد و نفسشان را خشنود و راضی نماید، انجام میدهند؛ گر چه به زیان جامعه و همنوعان و نارضایتی دیگران تمام شود. چنین افرادی مبغوض جامعه و حتی خانواده خواهند بود.
در روایت دیگری میفرمایند: «يَا عَلِيُّ مَا كَرِهْتَهُ لِنَفْسِكَ فَاكْرَهْ لِغَيْرِكَ وَ مَا أَحْبَبْتَهُ لِنَفْسِكَ فَأَحْبِبْهُ لِأَخِيكَ تَكُنْ عَادِلًا فِي حُكْمِكَ مُقْسِطاً فِي عَدْلِكَ مُحَبّاً فِي أَهْلِ السَّمَاءِ مَوْدُوداً فِي صُدُورِ أَهْلِ الْأَرْض» (تحف العقول، ص۳۲)؛ يا على! آنچه براى خود نمىپسندى براي ديگران نيز نپسند. آنچه براى خود مىخواهى براى ديگران هم بخواه. در قضاوت، عادل و در عدالت، دادگر و باانصاف باش تا محبوب اهل آسمان و موردعلاقه و مودت اهل زمین باشی.
لذا انسان در برخورد و معاشرتش با دیگران باید خودش را میزان سنجش خوبی و بدی معاشرت با دیگران قرار دهد؛ همانطور که انتظار دارد با او برخورد شود با دیگران رفتار نماید.
پرهیز از هر چه با افشای آن شرمسار میشوی
فراز دوم: «وَاحْذَرْ کُلَّ عَمَل يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ، وَيُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلاَنِيَةِ»؛ از هر کاری که در پنهان انجام شود و از افشاو آشکار شدنش شرم داری، پرهیز کن.
انسان عاقل نباید کار خلافی انجام دهد که از افشای آن ترس داشته باشد؛ چون هیچ کار پنهانی برای همیشه مخفی نمی ماند؛ لذا انسان نباید شخصیت خود را درگرو کار خلاف قرار دهد.
فراز سوم: «وَلاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ»؛ (هرگز) عِرض و آبروى خود را هدف تيرهاى سخنان مردم قرار نده.
آبروی مؤمن باارزش است لذا نباید کاری کند که آبرویش در مخاطره قرار گیرد. یکی از موارد آبروریزی، نزاع و جدال است. چون طرفین مجادله سعی دارند نقطهضعفهای یکدیگر را برملا سازند؛ لذا باید از مجادله و نزاعهای بیمورد و غیرضروری دوری کرد.
مولا علی ع میفرمایند: «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۳۵۴، ترجمهي فیض)؛ هر كه به آبروى خويش بخل ورزد و آبرو دوست باشد، بايد جدال در چيزى با ديگرى را رها كند؛ زيرا جدال خصوصاً با عيبجويان آبروى شخص را برده و دلها را نسبت به او کینهدار میكند.
پرهیز از نقل و تکذیب حرفهای دیگران
ادامهی فراز سوم: «وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً؛ وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا»؛ و تمام آنچه را از این وآن میشنوی براى مردم بازگو نکن؛ زيرا اين کار براى آلودگى تو به دروغ کافى است و نيز تمام آنچه را مردم براى تو نقل میکنند تکذيب نکن؛ زيرا اين کار براى نادانى تو کفايت میکند.
جملههای «وَلا تُحَدِّثِ...» و «لا تَرُدَّ...» در واقع ناظر به نهى از افراط و تفریط است. از یکسو انسان نبايد آنقدر خوشباور باشد که هر چیزی را که میشنود، بپذيرد و همهجا نقل کند و از سوى ديگر نبايد آنقدر ديرباور و داراى سوءظن باشد که هر چه را میشنود، در آن ترديد کند که اوّلى سبب اشاعهی کذب و دومى نشانهی جهل است.
همان طورکه در شنیدنیها و خبرها غالباً راست و دروغ و حق و باطل با هم آمیخته و مخلوط است، در نقل چنین شنیدنیهایی هم گاهی دروغ و اخبار ناحق نقل و شایع میشوند. علاوه بر این، یک کلمهی دروغ کافی است که انسان را دروغگو معرفی کرده و موجب سلب اعتماد مردم از او شود.
اين چنين سخنان دروغيني اگر بدگویی دربارهی اشخاص باشد، تهمت است و اگر راست باشد، غیبت و در هر صورت از گناهان کبیره است. بازگو کردن بعضی از شنیدنیها، نمامی و سخنچینی است که موجب کدورت و دشمنی بین افراد میشود.
مولا مىفرمايد: «أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلاَّ أَرْبَعُ أَصَابِعَ» (خطبهي ۱۴۱)؛ بدانيد ميان حق و باطل تنها بهاندازهی چهار انگشت فاصله است. کسى از آن حضرت پرسيد: «معناى اين سخن چيست؟ آن حضرت چهار انگشت خود را جمع کردند و در ميان چشم و گوششان گذاشتند و فرمودند: «الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَالْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ»؛ باطل آن است که بگويى شنيدم و حق آن است که بگويى ديدم.
قرآن کریم هم دستور میدهد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ» (حجرات/۶)؛ ای مؤمنین هرگاه فرد فاسقى برايتان خبرى آورد زود باور نکنید و به آن ترتیب اثر ندهید؛ بلکه دربارهی آن تحقیق کنید. مبادا بر اثر خبر شخص فاسق، کاری انجام دهید که بعد از کردهي خود پشیمان شوید.
بهرهمندی صحیح از نعمتها
فراز چهارم: «وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا اللهُ عَلَيْکَ، وَلاَ تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ، وَلْيُرَ عَلَيْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللهُ بِهِ عَلَيْکَ»؛ از نعمتهايى که خداوند به تو داده بهطور صحيح بهرهبرداری کن و هيچ نعمتى را ضايع و تباه نساز و بايد اثر نعمتهایی که خداوند به تو داده است در تو ديده شود.
اين سه اندرز در این فراز مربوط به نعمتها و مواهب الهى است:
اول: از آنها خوب بهرهبرداری شود و هر نعمتى در جاى مناسب مورد استفاده قرار گیرد و شکر آن قولاً و عملاً به جا آورده شود و بندگان نيازمند خدا از آن بهرهمند گردند؛ زيرا عدم بهرهبرداری صحيح، موجب زوال نعمت است.
دوم: نقطهی مقابل مورد اول است و آن اينکه بهعنوان تأکيد مخاطب را از ضايع کردن نعمتها یعنی ناشکرى، اسراف و تبذير، بخل و تنگنظری بر حذرمیدارد.
سوم: آثار نعمت خداوند بايد بر تو ظاهر باشد که اين خود نوعى سپاسگزارى است، نه مانند ثروتمندانى که لباس کهنه میپوشند و همهجا اظهار فقر میکنند مبادا کسى از آنها چيزى بخواهد.
لذا نعمتها شامل نعمتهای مادی و معنوی هم میتواند باشد. مادی مثل سلامت جسم، مال و ثروت، رفاه و آسایش و امنیت، اولاد، رزق و... نعمتهای معنوی مثل ایمان، عقل، علم، سلامت قلب، آزادی و اختیار که حضرت میفرمایند نعمتها را خوب نگهدارید و ضایع و تباه نسازید.
مولا دریکی از سخنان خود میفرمایند: «إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ المالِ و أفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ و أفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَى القَلبِ» (نهج البلاغه، حکمت 388)؛ يكى از نعمتها گشايش در مال است و برتر از گشايش در مال، تندرستى است و برتر از تندرستى، پرهيزكارىِ دل است. اگر انسان قلبش به امراض مختلف گرفتار شد، جسمش در معرض بیماری خواهد بود و اگر جسم بیمار شد از مال و ثروت لذتی نمیبرد.
لذا سلامتی یکی از نعم بزرگ الهی است كه نباید با بیاحتیاطی آن را در معرض بیماری و هلاکت قرار دهیم. در اسلام دستورات بهداشتی زیادی دادهشده خصوصاً دربارهی پرهیز از بعضی گناهان که بهسلامت روح و جسم انسان ضرر میرساند. اگر دستورات بهداشتی را خوب رعایت کنیم از این نعمت بهخوبی محافظت نمودهایم و اگر رعایت نکنیم نعمت سلامتی را ضایع و تباه نمودهایم.
همچنین نعمت مال و ثروت را اگر اسراف کنیم و در غیر رضای خدا صرف کنیم و حقوق واجب خود را نپردازیم و از انفاق به نیازمندان بخل ورزیم، شکر این نعمت را بهجا نیاورده و آن را در معرض فنا و نابودی قرار داده و ضایع نمودهایم.
در همين باره امام کاظم ع میفرمایند: «مَنْ اقتَصَدَ وَ قَنَعَ بَقِیت عَلیهِ النَّعمَةُ وَ مَنْ بَذَّرَ و أسْرَفَ زالَت عَنْهُ النَّعْمَةُ»؛ (مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۲۷)؛ هرکه میانهروی کند و قناعت ورزد، نعمت بر او میماند و هر که یکجا مصرف نماید و زیادهروی کند نعمتش زوال یابد.
شكر نعمت امنیت که اگر کفران شود، بدل به ناامنی خواهد شد، به این صورت است که با مال و جان در راه نگهداری از آن جهاد و کوشش کنیم.
پیامبراکرم ص میفرمایند: «نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَةُ» (بحارالانوار، ج ۷۸، ص۱۷۰)؛ دو نعمت است که قدر آن دانسته نمیشود: امنیت و عافیت.
در واقع انسان تا گرفتار ناامنی و بیماری نشود قدر این دو نعمت را نمیشناسد.
مولا علی ع میفرمایند: «إنّما يُعرَفُ قَدرُ النِّعَمِ بمُقاساةِ ضِدِّها»(غرر الحكم، ۳۸۷)؛ ارزش هر نعمتی در مقایسه با ضدش شناخته میشود.
رسولُ اللّه ص میفرمایند :«مَن أمسی وأصبحَ وعِندَهُ ثَلاثٌ فقد تَمَّت علَیهِ النِّعمَةُ فی الدُّنیا: مَنأصبَحَ وأمسی مُعافیً فی بَدَنِهِ، آمِنا فی سَرْبهِ، عِندَهُ قُوتُ یَومِهِ. فإن کانَت عِندَهُ الرّابِعَةُ فَقد تَمَّت علَیهِ النِّعمَةُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ؛ و هُو الإیمانُ» (تحفالعقول، ص۳۶)؛ هر که شب و روز خود را سپری کند و از سه چیز برخوردار باشد نعمت دنیا بر او تمامشده است: کسی که صبح و شامش را در تندرستی وآسایش خاطرگذراند و خوراک روز خود را داشته باشد و اگر چهارمین نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنیا و آخرت را کامل دارد و چهارمین نعمت ایمان است.
نعمت ایمان از نعمتهای معنوی است و شکر این نعمت به اعمال صالح و کفرانش به معصیت است. عمل صالح، ایمان را تقویت و معاصی، ایمان را ضعیف و ضایع مینماید.
«وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ»؛ باید اثر نعمتهای الهی در تو دیده شود.
قرآن کریم در این مورد بیان میدارد: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛ (ضحی/۱۱)؛ ای پیامبر! نعمتهای پروردگارت را بازگو کن.
اثر نعمتهای الهی باید در اعمال و رفتار ما ظاهر و نمایان شود. شکر نعمت به این است که نعم الهی بازگو شود و تذکر داده شود.
منابع
· قرآن کریم
· نهجالبلاغه دشتی
1. ابن شعبه حرانى؛ تحف العقول عن آل الرسول ص، ترجمه جنتی، قم، جامعه مدرسين، چاپ دوم، ۱۲۹۷هـ. ق.
2. آمدی، عبدالواحد؛ غررالحکم و درر الکلم، تحقیق السید مهدی الرجائی، قم، مؤسسة دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹هـ. ق.
3. پاينده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص، ج۱، تهران، دنياى دانش، ۱۳۸۲.
4. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ع، ج۷۵، تهران، اسلامیه، مختلف، ۱۴۰۳ هـ. ق.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 40