دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 09 فروردین,1403

اخلاق اجتماعی کارگزاران 2


اخلاق اجتماعی کارگزاران 2

قسمت دوم نامه‌ی ۲۷ امام علی (ع) به محمد بن ابی بکر(فراز ۱۳ تا ۱۵)/ استاد نوقانی/تنظیم: شفیقه رأفت


  اخلاق مدیران اجرایی

«وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ، فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ، وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَكَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ. وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِي اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ وَ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِي غَيْرِهِ. صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ، وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِكَ»؛ اى محمد بن ابى بكر بدان كه من تو را سرپرست بزرگ‌ترین لشكرم يعنى لشكر مصر، قراردادم. بر تو سزاوار است كه با خواسته‌های دل مخالفت كرده و از دين خود دفاع كنى، هرچند ساعتى از عمر تو باقى نمانده باشد. خدا را در راضى نگه‌داشتن مردم به خشم نياور، زيرا خشنودى خدا جايگزين هر چيزى بوده امّا هیچ‌چیز جايگزين خشنودى خدا نمی‌شود. نماز را در وقت خودش به‌جای آر، نه اينكه در بيكارى زودتر از وقتش بخوانى و به هنگام درگيرى و كار آن را تأخير بيندازى و بدان كه تمام كردار خوبت درگرو نماز است.

شرح کلمات: «جُند» به معنای لشکر است ولی گاهی به بخش‌های مختلف یک کشور و به کسانی که در آن بخش زندگی می‌کنند اطلاق می‌شود. «محقوق» به معنای لایق، سزاوار و ضروری. «تنافع» به معنای خصومت، دشمنی و تلاش در دفع است.

مولا چهار دستور مهم برای پیش برد اهداف و موفقیت به محمد بن ابی بکر در پستی که به او واگذارشده، فرمودند:

1. جهاد با نفس

دستور اول: «فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ»؛ بر تو سزاوار است كه با خواسته‌های دل مخالفت كنی.

 اگر انسان، ذلیل نفس سرکش شد نمی‌تواند در مبارزه با دشمن خارجی پیروز شود. بنابراین جهاد با نفس تمرینی است که انسان را در مبارزه با دشمنان خارجی نیرومند می‌کند. اما این جهاد نیاز به شناخت دشمن و نیروها و عوامل او دارد، دشمن درجهی ‌یک و سرسخت انسان، شیطان است. «... إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ»(یوسف/۵)؛ لشکریان و عوامل شیطان در درون خود انسان است که او را وسوسه و تحریک می‌کنند و غرور، آمال و آرزوها، عُجب، زیاده‌طلبی، تجمل‌پرستی و طغیان و سرکشی را در نظر او جلوه می‌دهند تا جایی که او را از خدا و وظیفه‌ی بندگی خودش غافل می‌کنند.

انسان به هر پست و مقامی که می‌رسد نفس سرکش او قانع نیست و بیشتر و بالاتر از آن را می‌طلبد. البته این انگیزه برای رشد و پیشرفت انسان خصوصاً در اموری معنوی مثل ایمان و علم و هنر خوب است؛ اما اگر در اموری مادی به آمال و آرزوهای باطل بینجامد غرور و فریب است که دستاویز شیطان می‌گردد و او را سرگرم آرزوهای باطل بلکه محال می‌نماید و از کار مثبت بازمی‌دارد: «يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(نسا/۱۲۰)؛ شیطان به آن‌ها وعده‌های دروغین  می‌دهد و به آرزوها، سرگرم می‌سازد در حالی‌که جز فریب و نیرنگ، به آن‌ها وعده نمی‌دهد.

لذا یکی از راه‌های نفوذ شیطان در دل انسان وعده‌های دروغین اوست که انسان را سرگرم و غافل می‌سازد و به آرزوهای باطل و موهوم مشغول نموده و از کار مثبت و یاد خدا و انجام‌ وظیفه بازمی‌دارد.

 مولا در یکی از سخنان حکمت‌آمیز خود می‌فرمایند: «إِيَّاكَ وَ طُولَ اَلْأَمَلِ فَكَمْ مِنْ مَغْرُورٍ اِفْتَتَنَ بِطُولِ أَمَلِهِ فَأَفْسَدَ عَمَلَهُ وَ قَطَعَ أَجَلَهُ فَلاَ أَمَلَهُ أَدْرَكَ وَ لاَ مَا فَاتَهُ اِسْتَدْرَكَ» (لیثی واسطی، 1376، ج۱، ص ۹۹)؛ از آرزوى دراز بپرهیز چه‌بسا فریب‌خورده‌ای که آرزوى دراز، او را به فتنه و گرفتارى انداخته و عمل خود را تباه و عمر خود را کوتاه نموده است. پس نه به آرزوى خود رسیده و نه آنچه را ازدست‌ داده، قابل جبران است.

2. دفاع از دین

دستور دوم: «وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ»؛ تا آخرین لحظات عمرت از دینت دفاع کن.

کسی می‌تواند مدافع دین و عقیده و آیین برحق باشد که در جهاد با نفس سرکش و زیاده‌طلب خود پیروز شده باشد و الا در برابر دشمنان دین حق و عدالت نمی‌تواند مقاومت نماید.

3. کسب رضایت الهی

دستور سوم: «وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ»؛ خدا را به خشم نیاور به جهت راضی شدن و خوش آمدن احدی از مخلوقش.

اگر خدا از انسان راضی باشد جایگزین همه‌ چیز خواهد بود اما اگر همه‌ی مخلوقات جهان از کسی راضی باشند جای خشنودی خدا را نمی‌تواند بگیرند؛ چون همه نیازمند به او هستند و موجود نیازمند نمی‌تواند نیاز دیگری را برآورده کند. قرآن کریم می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر/۱۵)؛ ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدایید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز است و شایسته‌ی هرگونه حمد و ستایش است!

امام علی (ع) در سخنی زیبا و کوتاه، سه توصیه و پند حکیمانه را بیان فرموده‌اند: «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ» (کلینی، 1429، ج۸، ص۳۰)؛ آن‌کس که نهان خود را اصلاح کند خداوند آشکار او را نیکو گرداند و آن‌که میان خود و خدا را اصلاح سازد خدا میان او و مردمان را نیکو دارد.

 در همین باره رسولُ اللّه (ص) می‌فرمایند: «مَن طَلَبَ مَرضاةَ الناسِ بما يُسخِطُ اللّه َ كانَ حامِدُهُ مِنَ الناسِ ذامّا و مَن آثَرَ طاعَةَ اللّه ِ بِغَضَبِ الناسِ كَفاهُ اللّه ُ عَداوَةَ كُلِّ عَدُوٍّ، و حَسَدَ كُلِّ حاسِدٍ و بَغيَ كُلِّ باغٍ ، و كانَ اللّه ُ عزّوجلّ لَهُ ناصِرا و ظَهيرا» (محمدی ری شهری، 1386، ج4، ص478هركه خشنودى و ستايش مردم را با چيزى طلبد كه خدا را ناخشنود می‌کند، همان ستايندگان او، نكوهشگر او خواهند شد و هركه طاعت خدا را بر خشم مردم ترجيح دهد، خداوند او را از دشمنىِ هر دشمنى و حسادتِ هر حسودى و تجاوزِ هر تجاوزگرى نگه دارد و خداوند عزّوجلّ ياور و پشتيبان او باشد.

4. اهمیت نماز اول وقت

دستور چهارم: «صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ»؛ نماز را در وقت خودش به‌جای آر، نه اينكه در بيكارى زودتر از وقتش بخوانى و به هنگام درگيرى و كار آن را تأخير بيندازى.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «لِكُلِّ صلاةٍ وَقتانِ: أوَّلٌ و آخِرٌ، فَأوَّلُ الوَقتِ أفضَلُهُ و ليسَ لأِحَدٍ أن يَتَّخِذَ آخِرَ الوَقتَينِ وَقتا إلاّ مِن عِلَّةٍ و إنّما جُعِلَ آخِرُ الوَقتِ للمَريضِ و المُعتَلِّ و لِمَن لَهُ عُذرٌ، و أوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّهِ و آخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّهِ» (مجلسی، 1403، ج۸۳، ص۲۵)؛ هر نمازى دو وقت دارد: اوّل و آخر. اوّل وقت، بهترين آن است. هیچ‌کس نبايد نماز را بدون علّت به آخر وقت بيندازد. آخر وقت فقط براى بيمار و عليل و كسى كه عذرى دارد، قرار داده ‌شده است. اوّل وقت [مايه‌ی] خشنودى خداست و آخر وقت [باعث] آمرزش خدا.

در رساله‌های عملیه برای نمازهای پنج‌گانه سه وقت مشخص شده: 1. وقت فضیلت که همان اول وقت است. 2. وقت مخصوص که آخر وقت نماز است بعد از آن نماز قضا خواهد شد. 3. وقت مشترک که بین وقت فضیلت و وقت مخصوص است.

نماز برای کسانی که حاکمیت را بر عهده‌ دارند شاخص است و اولین چیزی است که خداوند در قرآن برای حاکمان مهم دانسته است: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج/۴۱)؛ همان کسانی که هرگاه در زمین به آن‌ها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و امر به ‌معروف و نهی از منکر می‌کنند و پایان همه‌ی کارها از آن خداست! نماز رکن دیانت است و ارتباط با خداست که مدیریت جامعه را از استبداد و استثمار ظلم بازمی‌دارد. اگر این رکن متزلزل شد بقیه‌ی مسئولیت‌ها هم به فراموشی سپرده و نادیده انگاشته خواهد شد.

 

 منابع:

* قرآن کریم

1. کلینی، محمدبن یعقوب؛ کافی، قم، دارالحدیث، 1429ق.

2. لیثی واسطی، علی بن محمد؛ عیون الحکم والموعظه، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 1376.

3. مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث،  1403ق.

4. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1383.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 37


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (2289)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort