طیبه قاری زاده*
هر عقل سلیمی با اندک تأملی میتواند متوجّه تناقضها و تضادها در سخنان کسانی شود که داعیهی پوشالین دفاع از حقوق کودک را دارند، کسانی که مدّعی تخصص در حیطهی علم و قانون هستند و اقدام به تنظیم برخی اسناد و قوانین میکنند. آنان که به بهانهی حفظ بهداشت جسمانی، آموزش پیشگیری از بیماریهای جنسی و ایدز را در دوران ابتدایی(کودکی) در مدارس ضروری میدانند ولی ازدواج در سن نوجوانی (13 سالگی) را ظلم قلمداد میکنند.
اگر طبق تعریف مراحل رشد از دیدگاه روانشناسان این حیطه به موضوع نگاهی بیندازیم، این کار چه مفهومی جز این میتواند داشته باشد که به تعویق انداختن قانونی سن ازدواج، فرزندان ما را دچار اختلالات روحی و روانی و جسمی میکند و مانع پیشرفتهای انسانی، اقتصادی، اجتماعی و... مسلمانان میشود تا در نتیجهی این عقب ماندگی جوامع اسلامی خصوصاً کشور عزیزمان ایران، آنها بتوانند به اهداف شوم خود رسیده و جوامع اسلامی را چپاول کنند. این مقاله قصد دارد با استناد به مراحل رشد انسان و نیازهای اساسی دوران نوجوانی از دیدگاه روانشناسان غربی و مقایسهی آن با نظرات شارع مقدس اسلام در بحث سن مناسب ازدواج جهت تصویب قانونی، همسویی علم و دین را در این موضوع مطرح کند.
روانشناسان رشد مراحل رشدی را به چند دوره تقسیم کرده و برای هر دوره ساختار و ویژگیهایی قائلند: نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری.
تاریخچهی روانشناسی بلوغ و نوجوانی
مطالعهی علمی رشد و تکامل در مرحلهی نوجوانی با تحقیقات استانلی هال آغاز شد. این روان شناس، که غالباً او را پدر روانشناسی بلوغ و نوجوانی مینامند، مرحلهی بلوغ و نوجوانی را چهارمین دورهی رشد و تکامل میداند که از 13 سالگی تا حدود 22-25 سالگی است و این مرحله را دوران «فشار طوفان» (strom and stress) مینامند. اوهم چنین دوران وجوانی را «تولدی تازه» میخواند. زیرا در این مرحله است که تکامل یافتهترین خصایص انسانی ظاهر میشود.
آرنولد گزل، Arnold Gesell) ،1880-1961) نوجوانی 13-15 سالگی را یک دورهی کمال و انتقال شیرین مینامد اگرچه با اضطرابهای خاص همراه است.
اریک اریکسون(Erik Erikson ،1902) روانکاو آلمانی الاصل که تحت تأثیر فروید به تحقیقاتی دربارهی خود یا هویت آدمی پرداخت مرحلهی پنجم از مراحل هشتگانهی رشد و تکامل را مرحلهی هویت یابی یا خود آگاهی (19-13 سالگی) مینامد. اریکسون نیز سرآغاز بلوغ را یک رشد سریع بدنی، رشد دستگاههای جنسی، بیداری و آگاهی جنسی میداند که دو جنبهی اخیر کاملاً برای نوجوان تازگی دارد. از این رو در این مرحله یک نوع ناپیوستگی یا فقدان استمرار با مراحل قبلی به وجود میآید و نوجوان با یک انقلاب فیزیولوژیکی روبهرو میشود که در نتیجه، تصویر ذهنی از بدن و هویت خویش او را تهدید میکند. او در این فکر فرو میرود که در نظر دیگران چه قیافهای دارد.
اشپرانگر (Edward Spranger)از پیروان ویلهلم دیل تی نمایندهی خردگرایی در عصر حاضر است. به عقیدهی او نوجوانی تنها یک انتقال ساده از دوران کودکی به مرحلهی بلوغ جسمی و فیزیولوژیک نیست، بلکه مهمتر از آن، دورهی شکلگیری ترکیب ذهنی، ساخت روانی و کمال رشد است.
بلوغ (puberty): نخستین علامت و مرحلهی نوجوانی (adolescence) است و در بعضی از فرهنگ ها اهمیت آن به قدری است که مراسم خاصی دارد و دختر و پسر با تشریفات خاصی در جشن بلوغ خود شرکت میکنند (در این مورد مطالعهی کتاب «روانشناسی اجتماعی» از کلاین برگ، ترجمهی محمد کاردان توصیه میشود).
در این مرحله فرد حالت یا خاصیت کودکی را پشت سر میگذارد و خصایص شخص بالغ یا به اصطلاح مردانگی و زنانگی را پیدا میکند و انتظارات کودکی از او به انتظارات شخص بالغ تغییر مییابد و اطرافیانش نیز از او رفتار بزرگسالی را انتظار دارند. سن بلوغ بر حسب عواملی از قبیل جنس، نژاد، اقلیم، شرایط زندگی و هوش فرق میکند.
نوجوانی با شروع بلوغ آغاز میشود و با پیدایش حالت بزرگسالی پایان مییابد. بعضی از روانشناسان دوران نوجوانی را به سه مرحله تقسیم میکنند:
1. مرحلهی پیش از نوجوانی که معمولا از ده سالگی آغاز می شود و در 12 سالگی پایان مییابد.
2. مرحلهی نوجوانی اولیه از 13 تا 16 سالگی.
3. مرحلهی نوجوانی ثانویه یا بعدی از 17-20 یا 21 سالگی (شعاری نژاد، 1387)
تغییرات بدنی در دوران بلوغ
در طول دورهی رشد و نمو بلوغی، چهار تغییر بدنی مهم اتفاق میافتد و بدن کودک به شکل بدن بزرگسال در میآید. این چهار تغییر مهم عبارتند از: 1. تغییر در اندازهی بدن؛ 2. تغییر در نسبتهای بدن ؛ 3. رشد و تکامل خصایص جنسی اولیه؛ 4. رشد و تکامل خصایص جنسی ثانویه.
مهمترین ویژگی نوجوان عبارتند از:
· برقراری روابط تازه و بسیار رشد یافته با همسالان خود از هر دو جنس
· پذیرفتن اندام یا هیکل خود و کاربرد مؤثّر بدن
· مایل بودن، پذیرفتن و انجام دادن رفتار صحیح اجتماعی
· کسب استقلال عاطفی از والدین و سایر بزرگسالان
· آمادگی برای یک حرفهی اقتصادی
· آمادگی برای ازدواج و زندگی خانوادگی
· کسب مجموعهای از ارزش ها و یک نظام اخلاقی به عنوان راهنمای رفتار، دارا شدن و گسترش یک ایدئولوژی.
دو فرآیند رشد و یادگیری در دو مرحله از زندگی آدمی بیشتر محسوسند و توجّه اطرافیان را به خود جلب میکنند و نیز از حساسیت خاصی برخوردارند: یکی از تولد تا 5 یا 6 سالگی که تغییرات بدنی خاصی در کودک پیدا میشود، دیگری در دوران بلوغ و نوجوانی که با پایان دوران کودکی آغاز می شود و رشد و تکامل فرد شکل خاصی پیدا می کند. به عبارت دیگر، این دوره را می توان پایان کودکی و آغاز بزرگسالی رفتار دانست (شعاری نژاد، 1387).
رغبتها و رفتار جنسی در دوران نوجوانی
از جمله تکالیف و وظایف مهم رشد و تکامل، تشکیل روابط جدید و گسترده با جنس مختلف و ایفای نقش جنسی خاص است. در دوران نوجوانی است که فرد نسبت به ناهمجنس خود بیشتر کنجکاو میشود. از یک سو، بیداری تمایلات جنسی و از سوی دیگر، فشارهای اجتماعی او را به برقراری روابط زیست شناختی (بیولوژیک) و روانشناختی (پسیکولوژیک) بر میانگیزد، این نیز نوجوان را به جستجوی اطلاعات بیشتر دربارهی جنس مخالفش وادار میکند. نوجوان تلاش میکند از راههای گوناگون، پرسش از والدین، دوستان، خویشان، کتابها و... اطلاعات مورد نیازش را به دست آورد. تقریباً بیشتر نوجوانان در پایان نوجوانی قسمت عمدهی اطلاعات لازم در این مورد را کسب میکنند.
اهمیت رغبت جنسی در زندگی را نمیتوان منکر شد زیرا میل جنسی از جمله امیال طبیعی موجودات زنده است و اگر درست و به موقع ارضا نشود ممکن است به بهداشت بدنی و روانی شخص صدمه بزند.
پیدایش میل جنسی نه تنها نظر شخص به خویشتن (خودپنداری) بلکه نظر او را به همهی پدیده ها تغییر میدهد. لکن آنچه مشهود و معلوم است نظر نوجوان دربارهی ناهمجنس (جنس مخالف) است. به دو دلیل: یکی این که ناگزیر است این میل طبیعی را ارضا کند، دوم اینکه باید راه و روش مشروع و مورد قبول فرهنگ خود را برگزیند. در این دومی، طبعاً با مسألهی تشکیل خانواده مواجه میشود که غالباً به بچه دار شدن و تربیت فرزند خواهد انجامید.
آنچه مسلم و غیر قابل انکار است، نقش رغبت جنسی در زندگی فرد و جامعه است. تشکیل خانواده، ادامهی زندگی خانوادگی سالم، بچه دار شدن و تربیت سالم فرزند همگی از رغبت جنسی سرچشمه میگیرد. بنابراین، راهنمایی و آموزش درست نوجوانان در این مورد، در حقیقت بنیانگذاری جامعهی سالم و سعادتمند است.
نوجوان برای موفقیت در تشکیل خانوادهی موفق به کمک و همکاری صادقانهی دو نهاد نیازمند است:
اول، نهاد آموزشی سالم که شامل خانواده و مدرسه میشود. بدین معنا که فرد، همسر شدن یا مادر و پدر شدن را از دوران کودکی در خانه و خانواده یاد میگیرد.
دوم، دولت. دولت موظف است همهی نوجوانان را در زناشویی مطلوب و تشکیل خانوادهی سالم کمک کند، امکانات رفاهی برای زندگی خانوادگی را برای نوجوانان با حداقل هزینه فراهم سازد.
به درستی میتوان ادعا کرد که بلوغ، حساسترین دورهی زندگی فرزند ماست. عدم مدیریت صحیح تربیت در این دوره میتواند مسیر تربیت فرزند را تا بزرگسالی به خطر بیندازد. اگر فرزند به طور طبیعی دوران زندگی خود را طی کند، در سنی که قانون آفرینش برای او مشخص کرده به سن بلوغ میرسد. فاصلهی تولد تا بلوغ هم فرصتی است که خداوند در اختیار والدین قرار داده تا فرزندشان را به گونهای تربیت کنند که وقتی غریزهی جنسی در او فعال شد، هنر مدیریت صحیح آن را داشته باشند.
مشکل از جایی آغاز میشود که والدین پیش از بلوغ فرزندانشان، قوانین تربیتی را به درستی اجرا نمیکنند. از همین رو وقتی فرزند به دوران بلوغ خود نزدیک میشود، آمادگی کافی برای مواجهه با آن را ندارد.این، همهی مشکل نیست. امروزه مشکل اصلی آن است که نه تنها فرزندان ما پیش از رسیدن به سن بلوغ آمادهی مواجهه با این غریزه نمیشوند، بلکه عوامل مختلفی دست به دست هم دادهاند تا فرزندان ما چند سال زودتر از موعدی که باید به صورت طبیعی به سن بلوغ برسند، بالغ شوند.
از نگاه دین تنها راه پاسخگویی به غریزهی جنسی، ازدواج است؛ اما چند سالی است که در جامعهی ما میانگین سن ازدواج، هم در دختران هم در پسران رو به افزایش است؛ به گونهای که میانگین سن بلوغ جنسی به نحو هشدار دهندهای کاهش پیدا کرده و در دختران به 10 و در پسران به 12 سال رسیده است (پایگاه خبری و تحلیلی تابناک، به نقل از رئیس وقت سازمان روانشناسی و مشاوره، 17/08/1389).
جلو افتادن بلوغ جنسی ناشی از آغاز زود هنگام دوران بلوغ است که طبق آخرین آمارها آغاز مراحل بلوغ برای دختران از 9 سال به 7 سال و برای پسران از 12 سال به 9 سال کاهش یافته است (این آمار در آخرین (همایش غدد و متابولیسم) که شهریور ماه سال 92 در مشهد برگزار شد اعلام شد. ر.ک: پایگاه خبری تحلیلی خرداد، 04/08/1392).
توجه داشته باشید که از آغاز مرحلهی بلوغ تا رسیدن به مرحلهی بلوغ جنسی فاصله وجود دارد. با توجه به این میانگین و میانگین سن ازدواج (طبق آخرین آمار در پسران 28 و در دختران 5/23 سال است (به نقل از قائم مقام سازمان ثبت احوال کشور، پایگاه خبری و تحلیلی جهان نیوز، 02/02/1393)) با یک محاسبهی ساده میتوان گفت امروزه در جامعهی ما فاصلهی میان بلوغ جنسی تا ازدواج در دختران بین13 تا 14 سال و در پسران 16 سال است. مفهوم این محاسبه آن است که دخترها در جامعهی ما 13 تا 14 و پسرها 16 سال باید با فشار غریزی جنسی مبارزه کنند.
با در نظر گرفتن سختی مبارزه با غریزه جنسی بگویید به نظر شما تا چه اندازه از قدرت ایمانی و اخلاقی برای سالم ماندن در این مدت نیاز است (عباسی ولدی، 1392، ج5، ص274).
از آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که ارضا نشدن به موقع و مشروع نیازهای نوجوانان برای ایشان مسأله ساز خواهد بود و وظیفه و مشکل اساسی و مهم مربیان و معلمان یا قانونگذاران و همهی مسئولانی که با آموزش و پرورش نوجوانان سر و کار دارند، این است که اولاً نیازهای عام و خاص هر نوجوان را به درستی دریابند، ثانیاً با روشها و شیوههای علمی و مشروع ارضای آنها آشنا باشند.به عبارت دیگر معلمان دانشآموزان نوجوان میتوانند پس از آشنایی دقیق با نیازهای سنی یا رشدی ایشان در تدریس خود از روشها و شیوههایی استفاده کنند که در کمک به حل مسائل آنها مؤثّر واقع شوند و از سوی دیگر قانونگذاران نباید با افزایش سن قانونی ازدواج به 16 یا 18 سالگی موجبات آسیبهای روانی و جسمی و معنوی... نوجوانان فراهم کنند و مانع سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت آنها شوند بلکه مسیر ارضای مشروع نیازهای فطری نوجوانان را مطابق با قانون و شرع هموار کنند.
*(طلبه سطح 2 حوزه علمیه صادقیه تبریز؛ دانشجوی دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه تبریز)
منابع
1. شعاری نژاد، علی اکبر، روانشناسی تربیتی و روانشناسی نوجوانی، وزارت آموزش و پرورش، 1351.
2. .................................، روانشناسی رشد، انتشارات اطلاعات، چاپ هفتم، 1387.
3. .................................، روانشناسی رشد2، انتشارات تهران دانشگاه پیام نور، 1389.
4. عباسی ولدی، محسن، من دیگر ما، جلد5، انتشارات آیین فطرت، 1392.
5. پایگاه خبری و تحلیلی تابناک.
6. پایگاه خبری تحلیلی خرداد.
7. پایگاه خبری تحلیلی جهان نیوز.