دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

وحی قرآنی و اصلاح رابطه انسان با طبیعت


وحی قرآنی و اصلاح رابطه انسان با طبیعت

مولف: شهلا نوری/تلخیص: مریم احیایی

 

در این مقاله آن چه مورد بررسی قرار می گیرد عبارت است از:

1ـ قرآن برای «اصلاح رابطه ی انسان با طبیعت» انسان را مسؤول عمران و آبادی زمین کرد و نعمت های موجود در زمین را برای رفع تمام نیازهای او آفرید و مسخّر او ساخت تا با دگرگون کردن زمین از آن منفعت مادی و معنوی ببرد و به رشد و تکامل روح خود بپردازد.

2ـ از دیدگاه وحی قرآنی برای این که انسان بتواند به نحو صحیح از مواهب دنیا و طبیعت زمین بهره برداری کند و شکرگزار نعمت های او باشد و از ناآرامی، اضطراب و انحراف های افراط و تفریط مصون بماند، باید یادخدا و آخرت را زنده نگه دارد و به تعدیل علاقه ها و شهوت هایش نسبت به زن و فرزند، مال، مقام و سایر مواهب دنیا بپردازد و از زینت ها و رزق طیب به میزان متعادل سود ببرد.

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ»[2]

«در حقیقت، پروردگار شما آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهان داری] استیلا یافت. روز را به شب ـ که شتابان آن را می طلبد ـ می پوشاند، و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده اند [پدید آورد]، آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست. فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان».

معنای آیه ی شریفه این است که خداوند متعال تنها کسی است که آسمان ها (از جمله آسمان دنیا و فضای محیط بر زمین) و زمین را در شش روز آفرید سپس زمام و رهبری آن را به دست گرفت آری اوست که شب را هم چون پوشش بر روشنایی روز می افکند و تاریکی شب با سرعت در پی روز در حرکت است؛ هم اوست که خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، در حالی که همه مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر جهان هستی از آن اوست؛ پر برکت و زوال ناپذیر است خدایی که پروردگار جهانیان است.[3]

«ثمّ استوی علی العرش» کنایه از استیلا و تسلّط خداوند بر ملک خود و قیام به تدبیر امورش می باشد به گونه ای که هیچ موجودی از تحت سلطنت او خارج نمی شود و با یک نظمی دقیق هر موجودی را به کمال واقعی اش رسانده است، چنان چه فرمود: «یُدَبِّرُ الأمر»[4]، (کار [آفرینش] را تدبیر می کند و خداوند نه تنها آفریدگار تمام هستی است بلکه اداره و رهبری جهان نیز با او می باشد.[5]

حاصل آن که بر طبق یک نظر، «خلق» و «امر» هر دو به معنی ایجاد است با این تفاوت که «خلق» ایجاد تدریجی ذوات موجود است و «امر» ایجاد دفعی است. امّا طبق نظر دیگر که بهتر می باشد «خلق» به معنای آفرینش است ولی «امر» به معنای «فرمان» و «دستور» الهی است نه به معنای ایجاد و آفرینش. پس «أَلالَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» به این معناست که آگاه باشید آفرینش و اداره ی امور جهان هستی تنها به دست اوست و فقط اوست که در جهان هستی مالکیت مطلقه دارد، یعنی همان گونه که جهان هستی در آغاز آفرینش نیازمند به خدای متعال است، در بقا و ادامه حیات نیز نیازمند به اوست.[6]

 

آفرینش زمین و نعمت های آن برای انسان

« هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ»[7]

«اوست آن کسی که آن چه در زمین است، همه را برای شما آفرید سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد و او به هر چیزی داناست».

 

سبع سماوات

مراد از آن آسمان های هفته گانه است. آیه ی شریفه به این معناست که او کسی است که زمین و آسمان های هفت گانه را آفرید که نزدیک ترین آن ها به ما آسمان دنیا می باشد که با ستارگان مزیّن شده است. «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ»[8] «ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم».

ولی شش آسمان دیگر را قرآن توصیف نکرده و از نظر علمی نیز هنوز کشف نشده است.[9]

آری خداوند این آفرینش با عظمت را برای رشد و تکامل انسان آفرید. تقدیم «لکم» در آیه دلالت بر حصر می کند و ضمیر «لکم» خطاب به همه ی افراد بشر است.[10] بنابراین همه ی افراد بشر در بهره برداری از مواهب طبیعی مستحق اند و طبق دستورات وحی می توانند از آن ها برای بهره وری مادی و رشد و تعالی معنوی خود استفاده کنند. لذا استعمارگران حق ندارند که دیگران را از این مواهب خدادادی محروم سازند.[11] چرا که خداوند خواسته است که بشر تا مدّت معیّن بر روی همین زمین زندگی کند: «وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ».[12]

 

انسان مسؤول آبادی زمین

«...هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها...»[13]«...او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد...»

معنای آیه ی شریفه این است که همان گونه که خدای یگانه پیدایش انسان را از عناصر زمین فراهم کرد،[14] آبادانی زمین را نیز از او خواست، و او را در این زمینه جانشین خود قرار داد به این معنا که به او تمکّن داد تا بتواند در زمین تصرّف کند و با دگرگون کردن زمین از فواید و منافع آن بهره مند شود. هم بهره ی مادّی ببرد و هم استفاده ی معنوی بکند. [15]

به گفته ی شهید مطهری که فرمود: «طبیعت مادر روح انسان است... خداوند مولودی را در دامن این مادر متولّد کرده که از دامن این مادر بالا رود...»[16] زیرا زمین و معنای محیط بر آن برای رفع تمام نیازمندی های انسان کفایت می کند، چنان چه فرمود: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً. أَحْياءً وَ أَمْواتاً...»[17] «مگر زمین را اجتماع نگردانیدیم؟ چه برای مردگان چه برای زندگان...» بنابراین خداوند انسان را مسؤول عمران و آبادی زمین کرد تا آن را وسیله ای برای رشد و تکامل روحی خود قرار دهد.

 

جهان هستی مسخر انسان

« أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ...»[18] «آیا ندانسته اید که خدا آن چه را که در آسمان ها و آن چه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته است».

البتّه تسخیر کننده ی حقیقی جهان آفرینش، خداوند متعال است زیرا همه ی نظام آفرینش مورد تسخیر و مطیع و فرمانبردار، سنن و قوانین خلقت اوست.[19] «كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى» هر کدام برای مدّتی معین به سیر خود ادامه می دهند».

لذا معنای تسخیر این نیست که انسان بتواند بر نظام آفرینش به طور قهری حکومت کند و اصول حاکم بر آن را تغییر دهد؛ بلکه تسخیر انسان به این معنا است که در محدوده ی نظام موجود توانایی دارد که موجودات آسمان و زمین را در خدمت خود در آورد و به نفع خود از آن ها بهره برداری کند پس تسخیر انسان در طول اراده و تسخیر الهی قرار دارد، نه در عرض آن.[20]

 

مواهب دنیا و طبیعت از نگاه قرآن

«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلا».[21]

«مال و پسران زیور زندگی دنیایند و نیکی های ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است».

توضیح آن که: هر چند که علاقه ی بشر به ثروت، مال، فرزند، مقام، محبوبیت و... سایر مواهب دنیوی، فطری و طبیعی است و بدون این ها زندگی بشر از هم می پاشد،[22] و خداوند نیز آن ها را زینت قرار داده است: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها »[23]« در حقیقت ما آن چه را که بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم...»

امّا همه ی این ها زینتی زودگذر و فریبنده است پس از دیدگاه وحی مواهب دنیا و طبیعت هر چند باعث زینت و آراستگی و زیبایی زندگی بشر می شود و علاقه ی انسان به آن ها فطری و طبیعی است، امّا نباید منتهای آمال و آرزو و ایده و هدف بشر قرار گیرد زیرا این نعمت ها ابزار و وسیله ای بیش نیستند. آن چه که باید مورد توجّه انسان قرار گیرد، اعمال نیک و سرای آخرت و خدا است.[24] در غیر این صورت افراط و تفریط در استفاده از مواهب دنیا و طبیعت انسان را به انحراف کشانده و منجر به: 1ـ دنیاگرایی (دنیا پرستی) 2ـ آخرت گرایی می شود که هر دو از دیدگاه وحی مذموم است

 

دنیاگرایی

« زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ».[25]

«دوستی خواستنی ها (ی گوناگون) از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشان دار و دام ها و کشتزار [ها] برای مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه ی تمتّع زندگی دنیاست و [حال آن که] فرجام نیکو نزد خداست».

توضیح آیه این است که در این آیه خداوند از مشتهیات زندگی دنیا و طبیعت نام می برد که عبارتنداز:

1ـ شهوت زن و فرزند: «حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ»؛

2ـ شهوت جاودانگی که مقتضیات آن ثروت هنگفت و سیم و زر است «وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»؛

3ـ شهوت ریاست و جاه و حشمت که ملازمات آن اسب و چهارپا و زراعت است«وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ».[26]

خداوند در آیه ی مورد بحث علاقه ی معتدل نسبت به زن و فرزندان و مال و ثروت را مورد نکوهش قرار نداده زیرا رشد و تکامل روحی انسان بدون این وسایل ممکن نیست، آن چه مورد مذمّت قرار گرفته علاقه ی افراطی به مشتهیات زندگی دنیاست به گونه ای که انسان به عنوان هدف نهایی به آن ها عشق ورزد و خدا و آخرت را به فراموشی سپارد.[27]

به همین جهت خداوند در آیه ی بعد از مواهبی چون: باغ های بهشتی، همسران پاکیزه و رضوان الهی در جهان آخرت که به مراتب بهتر از مواهب دنیاست برای تقوا پیشگان که در حد اعتدال از نعمت های دنیا بهره برده اند سخن می گوید.[28]

قرآن نمونه هایی از افرادی که تقوا پیشه کرده اند و به تعدیل علاقه ها و شهوت هایشان پرداخته اند و از این طریق به رشد و کمال رسیده اند نام می برد مثل حضرت ابراهیم (علیه السّلام) که به فرمان خدا فرزندش اسماعیل را به قربانگاه برد: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبين»:[29]‏ «پس وقتی هر دو تن در دادند (و همدیگر را بدرود گفتند) و (پسر) را به پیشانی به خاک افکند» و نیز حضرت یوسف (علیه السّلام) که در برابر خواسته ی نامشروع همسر عزیز مصر تسلیم نشد و به خدا پناه برد: «وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ »[30] «و گفت: بیا که از آن توام. [یوسف] گفت: پناه بر خدا».

هم چنین خداوند در آیات دیگری به نمونه ی منفی استفاده از مال و ثروت و طبیعت اشاره می کند: « إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ . وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ»[31]

«قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آن ها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد، آن گاه که قوم وی بدو گفتند: «شادی مکن که خدا شادی کنندگان را دوست نمی دارد و با آن چه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی دارد».

قارون چون در مکتب عقل و وحی پرورش نیافته بود، قدرت مالی او را به استکبار کشاند و احساس بی نیازی از پروردگار خود کرد.[32]به همین جهت سرکش و طغیانگر شد به گونه ای که هم بر قوا و استعدادهای محرّک خود طغیان کرد و هم بر حقوق دیگران.[33]

 

آخرت گرایی

« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»[34] «[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز] روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانید؟ بگو: این (نعمت ها) در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت (نیز) خاص آنان می باشد».

خداوند در این آیه ی شریفه کسانی را که تحریم زینت ها و روزی های پاکیزه را نشانه زهد و پارسایی می دانستند مورد نکوهش قرار داده.[35] حرام شمردن این گونه مواهب دنیا و طبیعت موجب آخرت گرایی، زهدگرایی مذموم و رهبانیت می شود که اسلام آن را بدعتی از راهبان می داند[36]: « وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها...»[37]«و (امّا) ترک دنیایی که از پیش خود در آوردند...»

 

توازن در بهره وری از مال و ثروت

بنابراین روش قرآن و اسلام در استفاده از نعمت ها و مواهب دنیا و طبیعت روش معتدل و موزون است؛ ضمن این که مخالف زهد نیست، جمود هم ندارد و بشر را مانند راهبان به تعطیل شهوات دعوت نمی کند، هم چنین بر رفتار دنیاگرایان، تجمّل گرایان و اسراف کاران صحّه نمی گذارد بلکه استفاده از نعمت ها و مواهب را در حدّ ضرورت به گونه ای که آرامش انسان را به هم نزند و وسیله ای برای رشد و تکامل روحی او شود توصیه می کند.[38]

نتیجه

از آن چه گذشت می توان چنین نتیجه گرفت که: 1ـ خداوند که خالق و مدبّر جهان هستی است، نعمت های موجود در زمین را برای رفع تمام نیازهایی که انسان را به کمال می رساند، آفرید و سپس مسخّر او ساخت.

2ـ انسان را مسؤول عمران و آبادی زمین کرد تا با دگرگون کردن زمین از آن منفعت مادّی و معنوی ببرد و آن را وسیله ای برای رشد و تکامل روحی خود قرار دهد.

3ـ از دیدگاه وحی برای این که انسان بتواند به نحو صحیح از مواهب دنیا و طبیعت زمین بهره برداری کند و شکرگزار نعمت های او باشد و از ناآرامی ها، اضطراب ها و انحراف های افراط و تفریط مصون بماند، باید یاد خدا و آخرت را زنده نگه دارد و به تعدیل علاقه ها و شهوت هایش نسبت به زن و فرزند، مال و مقام و سایر مواهب دنیا بپردازد. و از زینت ها و رزق طیب به میزان متعادل بهره برد.

 

پی نوشتها:



[1] . انسان کامل، آیه210.

[2] . سوره اعراف، ص54.

[3] . نمونه ، ج6، صص206ـ200.

[4] . سوره یونس ، آیه 3.

[5] . المیزان ، ج8، ص152، نمونه ، ج6، ص207.

[6] . رک: نمونه ، ج6، ص204.

[7] . سوره بقره ، آیه 29.

[8] . سوره فصلت ، آیه 6.

[9] . رک: المیزان، ج17، ص123 ؛ من وحی القرآن، ج1، ص209 ؛ شبهات ورود، صص328-322؛ نمونه ، ج1 ، ص168 ؛ اعجاز علمی قرآن ، ص140.

[10] . احسن الحدیث، ج6، ص460؛ الطیب البیان، ج1، ص491؛ قرآن و طبیعت، صص60-59.

[11] . احسن الحدیث، ج1، ص83؛ تسنیم ، ج2، ص609.

[12] . سوره بقره ، آیه 36.

[13] . سوره هود، آیه 61.

[14] . انسان کامل، ص210.

[15] . کاشف ، ج7، صص231-230 ؛ نمونه ، ج9، ص151؛ احسن الحدیث، ج5، ص17؛ المیزان، ج10، ص310 ؛ من وحی القرآن ، ج12، صص90-89.

[16] . انسان کامل ، ص209.

[17] . سوره مرسلات ، آیات 26-25.

[18] . سوره لقمان، آیه 20.

[19] . قرآن و اسرار آفرینش، ص71.

[20] . تسنیم ، ج2، ص614؛ المیزان ، ج18، ص162 ؛ من هدی القرآن، ج13، ص79 ؛ انسان شناسی ، صص415-414 .

[21] . سوره کهف ، آیه 46.

[22] . بیست گفتار، صص164ـ 163.

[23] . سوره کهف، آیه 7.

[24] . بیست گفتار ، صص166-165.

[25] . سوره آل عمران، آیه 14.

[26] . من هدی القرآن، ج1، ص523.

[27] . نمونه ، ج2، صص459-458 ؛ المیزان، ج3، ص96، اخلاق در قرآن ، ج2، ص324.

[28] . سوره آل عمران، آیه 15.

[29] . سوره صافات ، آیه 103.

[30] سوره یوسف ، آیه 23.

[31] . سوره قصص ، آیات 77-76.

[32] . نمونه ، ج16، ص152؛ المیزان، ج2، ص325 .

[33] . پرتوی از قرآن، ج4، ص183.

[34] . سوره اعراف ، آیه 32.

[35] . نمونه، ج6، ص149.

[36] . سیری در نهج البلاغه، ج1، صص216-215؛ نمونه ، ج23، ص328.

[37] . سوره حدید، آیه 27.

[38] . نمونه، ج6، صص152-150 ؛ کاشف، ج4، ص123.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 10


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1527)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort