دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

شما که می دانستید کشته می شوید، چرا رفتید؟


شما که می دانستید کشته می شوید، چرا رفتید؟

نسرین هژبری

 

 

شبهه

سؤال: حفظ نفس به حکم عقل و شرع واجب است و جایز نیست که انسان خود را به هلاکت اندازد، پس چرا علی (علیه السّلام) در آن شب به خصوص به مسجد رفت یا امام حسین (علیه السّلام) با این که می دانست شهید می شود، عازم کربلا شد؟

حسن بن جهم گوید: به حضرت رضا (علیه السّلام) عرض کردم: امیرالمؤمنین (علیه السّلام) قاتل خود را شناخته بود و می دانست در چه شبی و در چه مکانی کشته می شود و چون نعره ی مرغابیان را در خانه شنید، خودش فرمود: «این ها نعره زنانی هستند که نوحه گرانی پشت سر دارند» و چون امّ کلثوم به او عرض کرد: «کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت دیگری را بفرستی» او نپذیرفت و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می دانست ابن ملجم (لعنه الله علیه) او را با شمشیر می کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست.

امام فرمود: آن چه گفتی درست است ولی خودش اختیار فرمود که در آن شب مقدّرات خدای عزّوجل اجرا شود. (اصول کافی، ج1، ص385)

مرحوم کلینی در توضیح این حدیث می فرماید:

کسی که مقدّرات خدا و اسباب و علل آن ها را نمی داند، می تواند از آن ها دوری کند و در واقع مکلّف است که اجتناب کند، امّا کسی که به تمام حوادث و پیش آمدها آگاه است (مانند امام معصوم (علیه السّلام) نمی توان او را به دوری گزیدن از این حوادث مکلّف کرد، زیرا معنای این کلام این است که هیچ کدام از مقدّرات خداوند برای او اتّفاق نیفتد. امامان ما (علیهم السّلام) بر تمام حوادث و بلاهایی که بر آن ها واقع می شود عالمند ولی تکلیف ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها دوری نمایند. همان طور که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) منافقین را می شناختند و از عقاید فاسد آن ها آگاه بودند، ولی تکلیف نداشتند که از آن ها دوری کنند و با آن ها معاشرت و ازدواج نکنند یا آن ها را کشته و یا طرد کنند تا زمانی که عملی که باعث قتل و طرد است از آن ها دیده نشود.

هم چنین علی (علیه السّلام) با آن که می دانست در ظاهر بر معاویه پیروز نمی شود و معاویه پس از او خلافت می کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نکرد و نهایت کوشش خویش را به کار برد تا به شهادت رسید در حالی که خود آن حضرت خبر می داد: «من کشته می شوم و پس از من معاویه بر شیعیانم تسلّط پیدا می کند». هم چنین امام حسین (علیه السّلام) می دانست که اهل عراق با او پیمان شکنی می کنند و خود او با اولاد و اصحابش کشته می شود و بارها از این مطلب خبر می داد ولی از جانب خدا مکلّف نبود که به عراق نرود و جان خود را حفظ کند.

علاّمه ی مجلسی (علیه الرّحمه) از محقّق مرحوم شیخ مفید (قدّس الله روحه) نقل می کند که: ائمه ی معصومین (علیهم السّلام) مأمور به تسلیم و صبر بر شهادت بودند تا به درجات بلندی که جز با شهادت به آن نمی توان رسید، نائل آیند.

سپس مرحوم مجلسی از علاّمه ی حلّی نقل می کند: تکلیف امام غیر از تکلیف ماست و جایز است امام با آن که می داند در آن شب کشته می شود، جان خود را در راه خدا بذل نماید، چنان که بر سربازی که برای جهاد به جبهه می رود لازم است پایداری کند، اگرچه کشته شود. (اصول کافی ، ج1، باب حجه، ص386).

مفضّل نیز از قول امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند: عرض کردم قربانت گردم ممکن است خدا اطاعت شخصی را بر بندگانش واجب کند و خبر آسمان را از او پوشیده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربان تر و مشفق تر از آن است که اطاعت شخصی را بر بندگانش واجب کند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او مخفی کند. (در هر صبح و شام از اخبار آسمانی به طریق الهام و تحدیث به امام افاضه می شود) در حدیث بعدی نیز همین معنا از قول امام باقر (علیه السّلام) در رابطه با علم امام ذکر شده است؛ در ادامه ی حدیث، حمران سؤال می کند، بفرمایید در موضوع قیام علی بن ابیطالب و امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) چه طور شد که آن ها برای یاری دین خدا قیام کردند و بلاهای زیادی دیدند و بالأخره امامان کشته و مغلوب شدند؟

امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: ای حمران خدای تبارک و تعالی آن مصیبت ها را برای ایشان مقرّر فرموده و از مرحله ی قضا و امضا و حتم گذرانیده. و در اختیار خود آن ها گذاشته بود و پس از آن که آن ها خود مصیبات را اختیار کردند، خدا هم آن را به مرحله ی اجرا گذاشت. پس آن بزرگواران با خبری که قبلاً از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده بودند می دانستند، قیام کردند و هر کس از ما هم که سکوت کند، سکوتش از روی علم و بصیرت است.

ای حمران اگر ایشان در زمان گرفتاری و غلبه ی طغیانگران از خدای عزّوجلّ جدّاً بخواهند که سلطنت طغیانگران را زایل کند، خدا اجابت می کند. و البتّه بلاهایی که به آن ها می رسد به واسطه ی گناهی که از آن ها سرزده یا برای عقوبت نافرمانی خدا نیست؛ بلکه برای درجات و کرامتی است که خدا خواسته به آن نائل شوند. (اصول کافی، ج1، باب حجه، صص389-39).

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 11


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1546)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort