دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
پنجشنبه, 30 فروردین,1403

الفرقان الحق، قرآن مدرن صهیونیسم


الفرقان الحق، قرآن مدرن صهیونیسم

خشونت سازان كتاب الهي را هدف گرفته اند/سيد محمدرضا واحدي

اسلام ستيزي - يا بگوييد دين ستيزي - تاريخي به درازاي خود اسلام و دين دارد. شيوه هاي گوناگون اين اسلام ستيزي، هم نشان دهنده آمادگي بدخواهان اديان الهي براي ايجاد و دامن زدن به امواج نفرت و خشونت است و هم بيانگر رنگارنگي و تنوع اين شيوه ها. از سوي ديگر اين دين ستيزي ها هم به معناي مبارزه با باورهاي پذيرفته ديني است و هم به معناي تخريب و جريحه داركردن احساسات و عواطف مسلمانان و دينداراني كه درهرحال بخش بسيار قابل توجهي از شهروندان جامعه جهاني اند. ماجراي اهانت بخشي از سينماي غربي به پيامبر الهي، حضرت مسيح(علیه السلام) و در اين اواخر ماجراي كاريكاتورها هنوز ماجرايي زنده است. ايلغار فرهنگي مخالفان دين و معنويت، هنوز از اين دستمايه ها بسيار در آستين دارد، اما آنچه مهم است بيداري جامعه اسلامي، پاسخگويي و دفاع عالمانه و پرهيز از شيوه هايي است كه آتش دين ستيزي را تيزتر مي كند. ماجراي « قرآن قرن ۲۱» يكي ديگر از اين شاهكارهاست. دامن زنندگان به خشونت اين بار كتاب الهي مسلمانان را هدف گرفته اند.

«به امت عربي به طور خاص و به جهان اسلام به طور عام... سلام بر شما و رحمت خداي قادر بر همه چيز... اشتياق به ايمان خالص، صلح دروني، آزادي روح حيات جاودان در ژرفاي نفس بشري قرار دارد. ما با تكيه به خداي تنهاي يگانه اميد داريم كه خوانندگان و شنوندگان، راه رسيدن به آن اشتياق را از طريق« الفرقان الحق»بيابند...»

اين بخشي از مقدمه كتابي است كه خبر آن را از مدت ها پيش از گوشه و كنار مي شنيديم و در سايت هاي خبري مي خوانديم. اين خبر كه بوي شكل گيري و طراحي توطئه اي جديد و خطرناك بر ضد اسلام و مسلمانان مي داد اين بود كه در لس آنجلس آمريكا كتابي در حال تدوين و شكل گيري است كه تحت عنوان «قرآن قرن ۲۱» معرفي شده است.

متأسفانه اين خبر، شكل واقعي به خود گرفت و بالاخره كتاب مزبور، با چاپي نفيس و گرانقيمت به نام «الفرقان الحق» در ۳۶۶ صفحه و ۷۷ سوره (!) و به زبان هاي عربي و انگليسي، توسط دو شركت انتشاراتي آمريكايي

omega ۲۰۰۱ و win press  چاپ و توزيع شد.

ماجرا از سال ۱۹۹۹ با انتشار چهار سوره جعلي شبيه سوره هاي قرآن كريم در اينترنت آغاز و به اينجا ختم شد كه كتاب مزبور به تقليد از شيوه و اسلوب قرآن كريم و با استفاده از كلمات و آيات آن و حتي با رسم الخط قرآني عرضه شود.

به نظر مي رسد فراهم آورندگان اين كتاب هنوز در مرحله آزمايش هستند و شرايط فعلي را براي ورود گسترده و توزيع بي محاباي آن در كشورهاي اسلامي مناسب نمي بينند. اما در كتابخانه هاي بزرگ و مشهور دنياي عرب، باشگاه هاي تفريحي و ورزشي، مراكز آموزشي و فني و در بعضي از كشورهاي عربي- از جمله كويت- و البته در سطح مدارس خارجي كه دانش آموزان مسلمانان كشور ميزبان در آن تحصيل مي كنند، به شكل گسترده اي تبليغ و توزيع شده است.

الفرقان الحق

اينك به ساختار كلي كتاب نگاهي مي اندازيم و سپس به ذكر نمونه هايي مي پردازم.

انتخاب اين اسم يعني «الفرقان الحق» خود، بهترين دليل بر سوء نيت و پليدي طراحان و نويسندگان آن دارد؛ زيرا مي دانيم كه فرقان يكي از نام هاي قرآن است و اضافه كردن صفت «الحق» به فرقان و اطلاق آن بر دست نوشته هاي ناپاك خويش، بدان معني است كه قرآن مسلمانان- معاذ الله- فرقان باطل است و فرقان حق چيزي است كه اينان ارائه كرده اند.

در ادامه نام سوره هاي ۷۷ گانه اين كتاب را مرور مي كنيم؛

الفاتحه- المحبه- النور- السلام- الايمان- الحق- التوحيد- المسيح- الصليب- الروح- الفرقان الحق- التالوث- الموعظه- الحواريين- الاعجاز- القدر- المارقين- المومنين- التوبه- الصلاح- الطهر- الغرانيق- العطاء- النساء _ الزواج- الطلاق- الزنا- المائده- المعجزات- المنافقين- القتل- الجزيه-الافك- الضالين- الاخاء- الصيام- الكنز- الانبياء- الرعاه- الانجيل- المشركين- الحكم- الوعيد- الكبائر- الاضحي- الاساطير- الجنه- المحرضين- البهتان- اليسر-الفقراء- الوحي- المهتدين- الطويي-الاولياء- اقرأ- الكافرين- الخاتم-الاصرار-التنزيل- التحريف- العالمين- الالاء- المحاجه- الميزان- القبس- الاسماء-الشهيد

مشاهده مي شود كه نام بعضي از اين سوره ها، همان نام سوره هاي قرآن كريم و تعدادي ديگر نام هاي من درآوردي است.

بعد از ديدن فهرست و نام سوره ها اولين چيزي كه توجه همگان را جلب مي كند كيفيت ذكر خدا و آغاز كردن با نام اوست كه براساس معارف مسيحي چنين آمده است:« بسم الاب الكلمه الروح الاله الواحد الاوحد...»

اكنون به طور خلاصه و با انتخابي كاملاً  اتفاقي، در نمونه هايي از آيات شيطاني آن دقت مي كنيم. اين جملات كه از ناحيه خدايان صهيونيست مؤلف مسيحي به وي وحي شده است، آن قدر واضح و گوياست كه به هيچ توضيحي نياز ندارد.

هر خواننده اي حتي با سطح متوسطي از معلومات، با ديدن اين آيات(!) پي مي برد كه چگونه تلاش كرده اند از زبان خداي متعال و در قالب وحي و به شيوه قرآن _ البته به گمان عمل ناقص و زعم باطل خود- نه تنها فروع كه حتي اصول دين مبين اسلام را دچار تحريف و دگرگوني مي كنند.

با يادآوري اين نكته كه چون خواسته ايم عين نوشته آنها را منتقل كنيم، پيشاپيش از اين كه نام اين اراجيف را با واژه  مقدس آيه و سوره، به كار مي بريم از درگاه خداوند متعال، رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه اطهار (عليهم صلوات الله)، قرآن كريم و بالاخره همه خوانندگان غيرتمند پوزش مي طلبيم.

آيه هايي از سوره «السلام»

- والذين اشتروا الضلاله وأكرهوا عبادنا بالسيف ليكفروا بالحق و يؤمنوا بالباطل اولئك هم اعداءالدين القيم و اعداء عبادنا المؤمنين

يعني: و كساني كه گمراهي را انتخاب و بندگان ما را با زور شمشير وادار كرده اند كه به حق كفر ورزند و به باطل ايمان آورند. اينان دشمنان دين قيم و دشمنان بندگان مؤمن ما هستند.

- يا ايها الناس لقد كنتم امواتاً  فاحييناكم بكلمه الانجيل الحق... ثم نحييكم بنور الفرقان الحق.

يعني: اي مردم!  شما مرده بوديد و ما با كلمه انجيل حق شما را حيات بخشيديم... و اكنون نيز شما را به وسيله نور الفرقان الحق زنده مي گردانيم.

- لقد افتريتم علينا كذبا بانا حرمنا القتال في الشهر الحرام ثم نسخنا ما حرمنا فقتلنا فيه قتالاً  كبير!

يعني: به درستي كه به دروغ به ما نسبت داده ايد كه ما جنگ را در ماههاي حرام، حرام دانسته بعداً  آن را نسخ كرده ايم، ما جنگ بزرگ را در اين ماهها حلال نموده ايم.

آيه اي از سوره «التوحيد»

- و ما كان لكم ان تجادلو عبادنا المؤمنين في ايمانهم و تكفروهم بكفركم فسواء تجلينا واحدا او ثلاثه او تسعه و تسعين فلاتقولو ما ليس لكم به من علم و انا اعلم من ضل عن السبيل

يعني: شما حق نداريد كه درباره ايمان بندگان مؤمن ما با آنان مجادله كنيد و آنان را كافر شماريد. تجلي ما چه يگانه باشد و چه سه گانه يا نودونه گانه، آنچه را آگاهي نداريد،  نگوئيد و من مي دانم كه چه كسي از راه گمراه شده است.

آيه اي از سوره «الصليب»

انما صلبوا عيسي المسيح ابن مريم جسدا بشرا سويا و قتلوه يقينا

يعني: به درستي كه عيسي بن مريم را كه بشر بود، به صليب كشيدند و به يقين او را كشتند.

روايات بسياري وجود دارد كه در جهت مخدوش جلوه دادن دين اسلام و شخصيت پيامبر اكرم و اولياي راستين الهي، توسط يهوديان مغرض ساخته و پرداخته شده و در كتاب هاي اسلامي وارد شده است. اين مسئله آنقدر حائز اهميت است كه در حديث شناسي اسلامي، مبحث «اسرائيليات» براي شناخت اين قبيل روايات و راويان آنها جايگاه ويژه اي دارد

 آيه هايي از سوره «التالوث»

و شهدالمؤمنون من عبادنا بانا تجلينا لهم بمظاهر ثلاثه الا ان لنا المظاهر و التجليات جميعاً واتخذونا بالايمان ابا و شهدونا ابنا رحمانا و عرفونا روحا رحيما فما ظلموا انفسهم و لاكانوا مشركين

يعني: و مؤمنان از بندگان ما شاهد بوده اند كه ما برآنان با مظاهر سه گانه تجلي كرديم به درستي كه همه مظاهر و تجليات از آن ماست. آنان ما را به خاطر ايمانشان پدر يافتند و پسري رحمان ديدند و روحي رحيم شناختند. اينان با اين باورها نه ظلم كرده اند و نه مشرك شده اند.

- ان اهل الضلال من عبادنا اشركوا بنا شركا عظيماً فجعلونا تسعه و تسعين شريكا بصفات متضاربه و اسماء الانس و الجن يدعونني بها و ما انزلنا بها من سلطان. وافتروا علينا كذبا بانا الجبار المنتقم المهلك المتكبر المذل، وحاشا لنا ان نتصف بافك المفترين ونزهنا عما يصفون

يعني: به درستي كه گمراهان از بندگان ما شرك بزرگي به ما ورزيدند كه برايمان نود و نه شريك با ويژگي هاي متضاد و نام هاي انس و جن قرار دادند تا ما را با آن نام ها بخوانند. چيزي كه ما دليلي برايش نازل نكرده ايم. اينكه ما را جبار، منتقم، مهلك، متكبر، مذل مي دانند بر ما دروغ بسته اند و دور از ما باد كه با صفت هايي كه مفتريان مي گويند، متصف شويم و پاكيم از توصيف آنان .

 آيه اي از سوره «الموعظه»

وزعمتم بانا قلنا قاتلوا في سبيل الله و حرضوا المؤمنين علي القتال و ما كان القتال سبيلنا و ما كنا لنحرض المؤمنين علي القتال ان ذلك الا تحريض شيطان رجيم لقوم المجرمين

يعني: و گمان كردي كه ما گفته ايم در راه خدا بجنگيد و مؤمنان را به جنگ تشويق كنيد ولي جنگ، راه ما نيست و ما هرگز مؤمنان را بر جنگ تشويق نكرده ايم. به درستي كه اين كار چيزي جز تحريك گروه مجرمان توسط شيطان رجيم نيست.

 آيه‌اي از سوره «المسيح»

وزعتم بان الانجيل محرف بعضه فنبذتم جله وراء ظهوركم .. وقلتم آمنا بالله و بما اوتي عيسي من ربه، ثم تلوتم منكرين.. و من يبتغ غير ملتنا دينا فلن يقبل منه.. و هذا قول المنافقين

يعني: گمان كرده ايد كه بخشي از انجيل دچار تحريف شده است پس بيشتر آن را پشت سرانداختيد و... و گفتيد ما به خداوند و آنچه عيسي از جانب او آورده است ايمان آورديم ولي آن را انكار كرديد ... و هر كس غير از راه و رسم ما ديني انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و اين گفته منافقان است.

 نويسنده كتاب

در بعضي از اين نوشته ها، اين كتاب بي ارزش را تأليف دو نفر به نام هاي «الصفي» و «المهدي» دانسته اند. اما در مقدمه آن كه به امضاي اين دو نفر نوشته شده است، خود را به عنوان اعضاي هيأت امناي ناظر بر تدوين تهيه و انتشار، معرفي كرده اند.

بعضي از محققان عرب به نقل از پايگاه اينترنتي...، كه به تبليغ و فروش اين كتاب پرداخته است، نويسنده آن را فردي به نام دكتر «انيس شاروش» Shorrosh  An is معرفي مي كند.

نويسندگان ديگري، دكتر انيس شاروش را همان المهدي مي شناسد كه كتاب را به انگليسي برگردان كرده است.

اما از «الصفي» كه اولين نام امضاكننده مقدمه است، چندان خبري در دسترس نيست. جالب اين است كه «وليد رباح» رئيس تحريريه نشريه صوت العروبه كه در آمريكا منتشر مي شود، امضاي مقدمه كتاب را چنين مي نويسد: ... به الصفي وحي شده است... المهدي آن را ترجمه كرده است.

بنابراين احتمال مي رود كه نسخه اي كه وي ملاحظه نموده جزو نسخه هاي اول كتاب مزبور باشد كه چنين امضا شده و بعدها در اصلاح يا تجديدنظر و يا به خاطر هراس جدي از واكنش مسلمانان و حتي غيرمسلمانان، به عنوان ناظران بر تدوين تهيه و انتشار امضا شده باشد.

به نظر مي رسد كه «الصفي» به معناي «برگزيده» نام يك شخصيت فرضي است كه تنها براي رد گم كردن و در عين حال جنبه قداست دادن به كتاب باشد، ديگر اينكه «المهدي» نيز شخصي واقعي و همان دكتر انيس شاروش باشد كه هم نويسنده متن عربي و هم مترجم آن به انگليسي باشد.

نكته اي كه دخالت دكتر انيس شاروش را تأييد مي كند و نشان مي دهد كه او همان «المهدي» است، مطلبي است كه در پايگاه اينترنتي usinfo به صراحت او را مترجم كتاب معرفي مي كند و به نقل نظرات او و اهداف اين كار مي پردازد.

سايت islam in focuse كه احتمالا متعلق به خود اوست، نيز مي نويسد: وي سه سال قبل به همراه همسرش، كتاب الفرقان الحق را از عربي به انگليسي برگردان كرد. همان چيزي كه امروز به نام the true furqan شناخته مي شود.

به هر حال، مدت هاست كه اين فرد در رسانه هاي گوناگون به تبليغ «الفرقان الحق» و برپايي كنفرانس هاي مختلف به ترويج آن مي پردازد و از مسلمانان مي خواهد كه بدان اعتماد كنند و آن را جايگزين قرآن كريم نمايند.

دكتر انيس شاروش در فلسطين به دنيا آمد و پدرش توسط ارتش يهود كشته شد، او ابتدا در اردن و سپس در كشورهاي عربي به تحصيل و در عين حال، فعاليت تبشيري پرداخت و براي تبليغ مسيحيت به ۷۶ كشور در سراسر دنيا سفر كرد. ازسال ۱۹۹۵ در نيوزلند، انگليس و پرتغال بسر برد. پيش از آن نيز در سرزمين هاي اشغالي در خدمت يهوديان بود و به آنان در كنشت اورشليم Jerusalem Baptist خدمت كرد.

وي در دهه ۸۰ كتابي تحت عنوان slam reveled: a christlan arabics view of islam Iمنتشر ساخت و در آن، اسلام را داراي ايده هاي نادرست و روح خشونت دانست، از جمله اينكه از هر پنج قتل كه در جهان اتفاق مي افتد، يك نفر به خاطر ديدگاه هاي اسلامي كشته مي شود.

دهمين كتاب وي در آگوست ۲۰۰۴ با عنوان «اسلام، خطر يا چالش» منتشر شد، اواسلام را دين رعب و خشونت خوانده كه به جنگ و خونريزي دعوت مي كند و اضافه كرده است كه منشأ همه اين ديدگاه ها اسلام است.به خاطر همين اعتقاد، به مسلمانان سفارش كرده است كه قرآن دروغينش را جايگزين قرآن رايج بين خويش نمايند.

دكتر انيس شاروش ابتدا چهارده سوره جعل و در پايگاه اينترنتي AMRICAONLINE.COM  منتشر كرد و سپس بعد از يكسال، كتابي كامل با نام «الفرقان الحق» شامل ۷۷ سوره جعلي تأليف و در دسترس همگان گذارد.

او در كنفرانسي كه دو روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر در دانشگاه هوستن برگزار كرد به دولت آمريكا پيشنهاد كرد كه به منظور جلوگيري از نفوذ تروريزم همه مسلمانان را از آمريكا اخراج نمايد و اضافه كرد كه بايد همگي مسلمانان را به خاورميانه منتقل و سپس به وسيله بمب اتم همه منطقه را نابود ساخت.

اين سخنراني باعث شد كه رئيس دانشگاه مزبور، در روزنامه وابسته به دانشگاه از سخنان او اظهار تأسف و معذرت خواهي كند.

ريشه يابي

پيش از آنكه به جزئيات بيشتر و تحليلي جامع تر از اين توطئه احمقانه بپردازيم لازم است اين نكته بيان شود كه قرآن در جاي جاي خود، به افشاي انواع اين توطئه ها و شيوه ها پرداخته است. اما در اين ميان، عمده ترين و آخرين راه حل مخالفان را ابتدا كشتار، جنگ، ترور و سپس تحريف حقايق مي شمارد.

جالب است كه قرآن كريم اين دو شيوه، يعني كشتار و تحريف را بيش از همه به بني اسرائيل نسبت مي دهد؛ چنان كه گويي اينان حرفه اي ترين و كارآزموده ترين دشمنان در اين نوع ستيزه جويي ها بوده اند.

قرآن كريم در بيان شيوه اول يعني خونريزي و قتل پيامبران خدا و پيروانشان، درباره بني اسرائيل مي فرمايد:

«... وضربت عليهم الذله و المسكنه و باؤوا بغضب من الله ذلك بأنهم كانوا يكفرون بآيات الله و يقتلون النبيين بغيرحق ذالك بما عصوا وكانو يعتدون» (بقره، 61)

يعني؛ برآنان خواري و ذلت مقرر گرديد و به خشم خداوند گرفتار آمدند. زيرا به آيات خدا كفر مي ورزيدند و پيامبران را به ناحق مي كشتند. اين به خاطر آن بود كه نافرماني كردند و ستمكاري پيشه مي ساختند.

اما شيوه دوم وخطرناك تري را كه قرآن بدان توجه مي دهد و پرده از آن برمي دارد، موضوع تحريف، واژگون كردن حقايق و آميختن حق و باطل است.

شيوه اي كه دين خدا و حقايق رباني چنان با باطل و اهواي شيطاني درهم مي آميخت كه ديگر جز پوسته اي از دين حقيقي باقي نمي ماند و در نتيجه، خداي متعال براي هدايت مردم، از نو رسولي جديد و آئيني جديد به سوي مردم روانه مي كرد.

يا ايها الرسول لايحزنك الذين يسرعون في الكفر من الذين قالوا آمنا بأفواهم و لم تؤمن قلوبهم ومن الذين هادوا سماعون للكذب سماعون لقوم آخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه...« (مائده، 41)

يعني: اي پيامبر تو را غمگين نكند- رفتار- آنان كه به سوي كفر مي شتابند و گروهي كه به زبان گفتند ايمان آورديم ولي دلهايشان ايمان نياورده است و همين طور يهوديان كه سخن دروغ و سخن كساني كه نزد تو نيامده اند (ايمان نياورده اند) را گوش مي دهند كه كلام خدا را پس از استقرار آن، تحريف و تبديل مي كنند...

روايات بسياري وجود دارد كه در جهت مخدوش جلوه دادن دين اسلام و شخصيت پيامبر اكرم و اولياي راستين الهي، توسط يهوديان مغرض ساخته و پرداخته شده و در كتاب هاي اسلامي وارد شده است. اين مسئله آنقدر حائز اهميت است كه در حديث شناسي اسلامي، مبحث «اسرائيليات» براي شناخت اين قبيل روايات و راويان آنها جايگاه ويژه اي دارد.

بنابراين همان طور كه پيشتر نيز گفتم با توجه به سابقه ديرينه بني اسرائيل در انواع فتنه هاي نظامي و فرهنگي در طول تاريخ اديان الهي، دست داشتن اينان در ماجراي «الفرقان الحق» نيازي به توضيح و استدلال ندارد. با اين حال، غيرمنطقي نيست كه رد پاي اسرائيليان و لابي هاي صهيونيستي را در طراحي و تدوين اين كتاب جست وجو كنيم و دلايل آنها را كه بسيار روشن است، مرور نمائيم.

يك سؤال

در آيات و سوره هاي اين كتاب چنين وانمود شده است كه آخرين كتاب آسماني انجيل بوده و اينك اين كتاب آسماني «الفرقان الحق» است كه تداوم همان حركت انجيل و رسالت الهي حضرت عيسي مسيح عليه السلام است و چيزي به نام قرآن كريم- معاذالله- دروغ محض بوده و حاصل ادعاها و القائات شيطان بر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

اينجا اين سؤال به ذهن مي رسد كه اگر چنين است، پس چرا ما اين حركت مسيحي را يك توطئه سياسي مي دانيم و آن را به صهيونيسم نسبت مي دهيم؟

پاسخ بسيار روشن است و دلايل آشكار زير، نشان دهنده آن است كه اين اقدام يك حركت ديني و مسيحي نيست و تنها با انديشه ها و اهداف سياسي، مسيحيت را به عنوان يك ابزار در اختيار و به كار گرفته است.

الف- هدف از اين كار تبليغ ديني خاص نبوده است كه بگويم چرا يهوديان، مسيحيت را مطرح كرده اند؟ اگر هدف، تبليغ دين يهود بود و مثلاً تورات مطرح مي شد و آموزه هاي تلمودي محور كار قرار مي گرفت، به شكست حتمي منجر مي شد. زيرا اين كار به معناي انكار مسيحيت بود و باعث مي شد كه جهان مسيحيت نيز روبه روي آن قرار گيرد و با آن مقابله كند. اين در حالي است كه آنان فعلاً با مسيحيت مشكلي ندارند؛ زيرا بخش اعظمي از آن در اختيار خودشان است و بخش ديگر كه در اختيارشان نيست، سر در لاك خود برده است و با منافع صهيونيزم جهاني در به انحصار در آوردن ثروت و قدرت مطلق نزد خود و در نهايت تشكيل امپراتوري جهاني يهود، تضاد و تقابلي ندارد.

ب- مسلمانان از نظر عاطفي نسبت به مسيحيان، احساس علاقه و صميميت بيشتري دارند تا صهيونيست ها و حتي از نظر اعتقادي نيز... البته اين ديدگاه مربوط به دوران فعلي نيست و تاريخ آن به صدر اسلام باز مي گردد و در قرآن كريم نيز به آن اشاره شده است.

بنابر اين از نظر توطئه سازان، احتمال تأثير معارف مسيحي و كلمات آنان در مسلمانان يا حداقل سكوت آنان بيشتر است. در حالي كه اگر چنين حركتي با پشتوانه نام صهيونيست صورت مي گرفت، واكنش تندتر و فعال تر مسلمانان را در پي مي داشت.

 سخن آخر

گفتني است كه غالب كشورهاي اسلامي با بي تفاوتي از كنار اين موضوع گذشته و نسبت به آن حساسيتي به خرج نداده اند. شايد اين بي تفاوتي يا عدم حساسيت، به خاطر بي اهميت انگاشتن و اطمينان به بي تأثير بودن آن باشد كه خداي متعال درباره قرآن كريم فرمود: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» (حجر، آیه9) و شايد به خاطر پرهيز از حساس كردن ديگراني كه از آن اطلاعي ندارند باشد كه مبادا هرگونه واكنشي، موجب توجه بيشتر مردم و ترويج ناخواسته آن باشد.

اما آيا جاي اين سؤال وجود ندارد كه اگر نماد ملي يكي از اين كشورها و يا نقشه جغرافيايي آن و... در يك گوشه جهان- حتي توسط مؤسسه هاي غيررسمي و غيردولتي- مورد خدشه قرار مي گرفت، چنين سكوتي روا شمرده مي شد؟ اگر يك نشريه محلي در دور دست ترين نقاط عالم به يكي از مقامات اين كشورها توهين مي كرد، آيا باز هم موضوع به همين راحتي مسكوت مي ماند؟

آيا اطمينان به وعده خدا مبني بر حراست و پاسداري از قرآن كريم، مي تواند توجيه گر سكوت مسلمانان باشد؟

جداي از موضع گيري سياسي كه ضرورت روابط ديپلماسي كشورهاي اسلامي است، اگر متفكران و انديشمندان جوامع اسلامي به اين بهانه ها سكوت پيشه كنند و به راحتي از آن بگذرند و نسبت به حلاجي، تحليل و رد كردن مباني فكري دشمنان تلاش نكنند، چه اطميناني وجود دارد كه مردم و به ويژه غالب نسل جوان- به عنوان جست وجوگران هويتي جديد- با هر نسيمي به اين سو و آن سو متمايل نشوند؟

نه تنها ما بلكه طراحان اين افسانه نيز باور دارند كه با اين كار، نه مي توانند اصل قرآن كريم را دستخوش تغيير و تحريف كنند و نه بر انديشه و اعتقادات مسلمانان تأثيري مطلوب بگذارند .

اما يكي از عمده ترين هراس هاي آنان در كنار دغدغه هايي كه از ناحيه مسلمانان فعلي دارند، موج شديد اسلام خواهي و گرايش غيرمسلمانان و پيروان مكاتب فكري ديگر به اسلام است.

 منبع: مجله بازتاب اندیشه

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 13


تعداد امتیازات: (1) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1540)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort