دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 10 فروردین,1403

امام سجاد (علیه السلام) و اندیشه ی تشکیل حکومت اسلامی


امام سجاد (علیه السلام) و اندیشه ی تشکیل حکومت اسلامی

نگاهی به شیوه مبارزاتی امام سجاد (ع)/ استاد طیبه رثایی

در ماه شعبان، خداوند، تبارك و تعالي، ستاره هاي درخشاني را از آسمان ولايت و امامت به جهانيان عنايت فرموده که فرزند پاك و والاي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علي بن الحسين (علیه السلام) امام چهارم شيعيان از جمله ی آنان می باشد.

اسم مبارك آن بزرگوار علي (علیه السلام) و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجاد است و معروف ترين كنيه ی او ابامحمد و ابوالحسن. ایشان در روز پنج شنبه پنجم شعبان نيمه ی اول ماه جمادي الاول يا جمادي الاخر سال سي و هفت هجري قمري در مدينه به دنيا آمد. حضرت سجاد (علیه السلام) پدري چون امام حسين (علیه السلام) دارد و مادر بزرگوارش شهربانو دختر يزدگرد، پادشاه ايران است كه دست عنايت حق، به طور خارق العاده اين دختر را به امام حسين (علیه السلام) رساند. شرافت اين زن آن است كه مادر نه نفر از ائمه ی طاهرين (علیهم السلام) مي شود و چنان چه امام حسين (علیه السلام) اب الائمه است، اين بانوي بزرگوار نيز ام الائمه مي باشد.

درباره ی امام سجاد (علیه السلام) سخن گفتن و سيره نوشتن كار دشواري است، زيرا زمينه ی معرفت و آشنايي مردم با اين بزرگوار اندک است برخي از عوام لقب بيمار به اين بزرگوار مي دهند و متأسفانه در ذهن اغلب تحليل گران و سيره نويسان اين طور وارد شده كه امام سجاد (علیه السلام) در گوشه اي نشسته و به عبادت مشغول بوده و كاري به حكومت و سياست نداشته اند. در حالي كه بيماري ايشان همان چند روز واقعه ی عاشورا بود و ادامه پيدا نكرد، مثل هر كس كه در مدت عمرش چند روزي بيمار مي شود. گرچه بيماري امام (علیه السلام) مصلحتي خدايي بود كه وظيفه ی دفاع و جهاد در راه خدا در آن روز از ایشان برداشته شود. تا در آينده بتواند بار سنگين امانتِ امامت را بر دوش بكشد و سي و پنج سال پس از پدر زنده بماند و دشوارترين دوران امامت شيعه را بگذراند.

 

صفات و فضايل امام سجاد (علیه السلام)

امامان بزرگوار شيعه همگي داراي سجاياي اخلاقي و فضایل انساني هستند و در اين امر همه با هم مشتركند و هيچ فرقي ميان آنان از نظر صفات و فضايل نيست. اما امام سجاد (علیه السلام) از نظر گفتار و كردار شباهت زيادي به جد بزرگوارش امير مؤمنان (علیه السلام) دارد كه به چند نمونه ی آن اشاره مي كنيم.

 ايمان: اميرمؤمنان (علیه السلام) در دعاي صباح مي فرمايند: «يامن دل علي ذاته بذاته»: اي كسي كه دليل و برهان وجود خود هستي. حضرت سجاد (علیه السلام) نيز در دعاي ابوحمزه مي فرمايد: «بك عرفتك و انت دللتني عليك» تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خودت دلالت نمودي. اين گونه كلمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است.

 علم: اگر علي (علیه السلام) مي فرمايد: «از من بپرسيد هر چه مي خواهيد، به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم»؛ حضرت علي بن الحسين (علیه السلام) نيز مي فرمايد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما  غلو كنند وقايع را تا روز قيامت مي گفتم».

 تقوا: اميرمؤمنان علي (علیه السلام) مي فرمود: «به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من بدهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بي جهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم». حضرت امام سجاد (علیه السلام) مي فرمود: «خداوندی را معصيت مي كني كه او را دوست داري، به جان من اين دعا از عجايب امور است، اگر به راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي زيرا محب هميشه مطيع محبوب است». و اگر گفتار امام سجاد (علیه السلام) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و به ویژه خطبه ی آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم، شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن مي شود هم چنين است عبادت، سخاوت، فتوت، رأفت، زهد، سياست، حلم، تواضع، فصاحت، بلاغت، جهاد، عفو، جوانمردي، ابهت و شخصيت و تمام زندگي امام سجاد (علیه السلام) كه شباهت بسياري با تمام حضرات معصومين (علیهم السلام)، بالأخص جد بزرگوارش مولي امير مؤمنان (علیه السلام) دارد.

تشكيل حكومت اسلامي، هدف امام سجاد (علیه السلام)

تمام امامان معصوم (علیهم السلام) همواره براي تشكيل حكومت اسلامي تلاش مي كردند و مسؤولیت امام سجاد (علیه السلام) نیز درست از همان لحظه که امام حسين (علیه السلام) در ماجراي كربلا به شهادت رسيدند و ایشان با آن وضع به اسارت در آمدند، آغاز شد. اگر تا آن تاريخ قرار بر آن بود كه امام حسن و امام حسين (علیه السلام) آينده را تأمين كنند، از آن وقت قرار شد كه امام سجاد (علیه السلام) قيام به امر كنند و سپس امامان ديگر پس از آن بزرگوار ادامه دهنده ی راه ایشان باشند. پس تمام زندگي امام (علیه السلام) تحقق همان آرماني بود كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سپس علي (علیه السلام) و دو فرزند گرامي اش آن را دنبال مي كردند.

زندگي امام سجاد (علیه السلام) فصلی كوتاه و تعيين كننده دارد كه دوران پس از كربلاست. فصل اسارت كه فصل كوتاه، پر هيجان، زيبا و عبرت انگيز و در عین حال سرسختانه و پرخاشگرانه است. امام (علیه السلام) در حال اسارت و بيماري همانند قهرماني بزرگ با گفتار و رفتار خویش حماسه مي آفريند. در اين دوران، امام وضعيتي كاملاً متفاوت با فصل اصلي يا دوران اصلي زندگي خود دارد. در اين فصل امام را به صورت يك انقلابی پرخروش مي بينید كه كمترين سختي را تحمل نمي كند و در برابر چشم همه، پاسخ هاي دندان شكن به دشمنان مقتدر خود مي دهد. در كوفه در مقابل عبيدالله بن زياد، آن وحشي خونخواري كه از شمشيرش خون مي چکد و سرمست از باده ی غرورِ كشتن فرزند پيامبر و پيروزي است، آن چنان سخن مي گويد كه وی دستور مي دهد او را بكشيد. و اگر زینب (سلام الله علیها) نبود که خودش را بر روی حضرت سجاد (علیه السلام) انداخت و گفت نمی گذارم او را بکشید و این که ديدند بايستي يك زن را بكشند و از طرفي باید اسرا را به شام ببرند، اگر این نبود به احتمال زياد مرتكب قتل امام (علیه السلام) نيز مي شدند.

امام سجاد (علیه السلام) در شام، چه در مجلس يزيد و چه در مسجد در برابر انبوه جمعيت حقايق را بيان مي فرمايد كه اين گفتارها و خطبه ها متضمن حقانيت اهل بيت (علیهم السلام) براي خلافت و حكومت و افشاي جنايت هاي دستگاه حاكم و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و نا آگاه است.

 دوران پس از اسارت

اين سؤال وجود دارد كه چرا امام سجاد (علیه السلام) در دوران پس از اسارت، بنا را بر ملايمت و نرمش مي گذارند و مايلند پوششي از دعا و روشی ملايم بر روي حركات تند و انقلابي خود بگذارند، در حالی که در دوران اسارت به آن نحو به كارهاي تند و پرخاشگرانه و آشكارا دست زده بودند؟

در پاسخ بايد گفت كه در فصل اول، آن جا كه امام سجاد (علیه السلام) با علم امامت، بايد زمينه ی كارهاي آينده را براي حكومت الهي و اسلامي فراهم نمايد، زبان گويايي براي خون هاي ريخته شده ی عاشوراست امام در اين جا در حقيقت زبان خاموش امام حسين (علیه السلام) است كه در سيماي انقلابي ایشان در شام و كوفه تجلي پیدا كرده است. اگر امام آن چنان تند و برنده و صريح مسائل را بيان نمي كرد در حقيقت زمينه اي براي كار آينده ی وی باقي نمي ماند. زمينه ی كار آينده ی امام سجاد (علیه السلام) خون جوشان امام حسين (علیه السلام) بود چنان چه همان مقدمه ای شد براي همه ی قيام هاي تشيع در طول تاريخ اسلام.

نقش امام سجاد (علیه السلام) در اين سفر، نقش حضرت زينب (سلام الله عليها)ست، يعني وی پيام آور انقلاب امام حسين (علیه السلام) است. اگر مردم بدانند كه امام حسين (علیه السلام) چرا كشته شد و چگونه كشته شد؟ آينده ی اسلام و آينده ی دعوت اهل بيت (علیهم السلام) به نوعي خواهد بود و اگر ندانند نوع ديگري. لذا امام سجاد (علیه السلام) مانند خواهران بزرگوارش (سكينه، فاطمه صغري) و مانند عمه هاي عزيزش و مانند تك تك اسيران کربلا، هر كس به قدر توان خويش يك پيام آور است. همه ی اين نيروها بايد گرد هم آيند تا بتوانند پیام خون جوشان به غربت ريخته ی امام حسين (علیه السلام) را به تمام نقاط بزرگ اسلامي برسانند.

لذا پس از اين فصل كوتاه زندگي حضرت سجاد (علیه السلام) ایشان به مدينه وارد شده و به عنوان يك شهروند مشغول زندگي مي شود و كارش را از خانه ی پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) و حرم ايشان آغاز مي كند.

مدينه و حجازي كه پس از خبر شهادت امام حسين (علیه السلام) مملو از رعب و وحشت است و كساني كه طرفدار ائمه (علیهم السلام) بودند و بالقوه مخالف دستگاه خلافت بني اميه به شمار مي آمدند در حال ضعف و ترديد به سر مي بردند؛ امام سجاد (علیه السلام) مي فرمايند: «ما بمكه و المدينه عشرون رجلاً محبينا» در همه ی مكه و مدينه 20 نفر نيستند كه ما را دوست داشته باشند (بحارالانوار، 46/143).

با اين حديث روشن مي شود خفقان موجود چه حالتي را براي طرفداران ائمه (علیهم السلام) از تفرق و پراكندگي و يأس و ترس ايجاد كرده بود كه امكان يك حركت جمعي براي آنان نبود.

 مواضع امام در دوران خفقان

بعضي فكر مي كنند امام سجاد (علیه السلام) برای مقابله با بني اميه باید عَلَم مخالفت را برمي داشت و رهبري قيام را به دست مي گرفت و آشكارا مقاومت مسلحانه مي كرد با در نظر گرفتن وضعيت زمان حضرت مي فهميم كه اين تفكر با توجه به هدف ائمه (علیهم السلام) تفكر نادرستي است. اگر امام سجاد (علیه السلام) در آن شرايط مي خواستند دست به چنين حركات آشكار و قهرآميزي بزنند، به يقين ريشه ی شيعه بركنده مي شد و هيچ زمينه اي براي رشد مكتب اهل بيت (علیهم السلام) و دستگاه ولايت و امامت در دوران بعد، باقي نمي ماند، بنابراین امام سجاد (علیه السلام) در قضيه ی مختار اعلام هماهنگي نمي كند، گر چه در بعضي از روايات آمده است كه ارتباطاتي پنهاني با مختار داشته اند، ولي هيچ شكي نيست كه آشكارا با او هيچ مراواده ای نداشتند و حتي در بعضي از روايات گفته مي شود كه امام (علیه السلام) نسبت به مختار بدگويي می کنند که این عمل تقيه آميز بوده است تا رابطه اي بين آن ها احساس نشود. البته اگر مختار پيروز مي شد حكومت را به دست اهل بيت (علیهم السلام) مي داد اما در صورت شكست، به يقين نقمت آن دامن امام (علیه السلام) و شيعيان مدينه را هم مي گرفت و ريشه ی تشيع به کل قطع مي شد.

 اهداف امام (علیه السلام)

هدف نهايي امام سجاد و ساير ائمه (علیهم السلام) ايجاد يك حكومت اسلامي بود اما حكومت اسلامي در آن شرايط چگونه به وجود مي آمد؟ برای ایجاد چنین حکومتی زمینه هایی لازم بود که در ادامه به تبیین این زمینه ها و موضع امام (علیه السلام) در این باره می پردازیم:

1- تدوين انديشه اسلامي به صورت درست و طبق ما انزل الله، از آن جا که پس از رحلت پیامبر و بعد از شهادت امام علی (علیه السلام) در جامعه ی اسلامی انحرافات عمیقی در زمینه ی اندیشه اسلامی به وجود آمده بود، دیگر امکان ایجاد یک حکومت بر مبنای تفکر اصیل اسلامی نبود و از آن جا که پس از واقعه ی عاشورا عملاً خاندان پیامبر و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) به انزوا رفتند، مهم ترین نقش امام سجاد (علیه السلام) این بود که تا می تواند مردم و جامعه ی اسلامی را با حقایق و اصول اسلام آشنا سازد. این آشنا سازی نیز تنها از راه تبیین معارف بلند الهی در قالب دعا و مناجات امکان پذیر بود. صحیفه ی سجادیه اولین گام امام سجاد (علیه السلام) در تدوین اندیشه ی اسلامی بر طبق اصول قرآن و سنت بود.

2- اثبات حقانيت و استحقاق اهل بيت (علیهم السلام) نسبت به خلافت، ولايت و امامت: آشنا كردن مردم نسبت به حقانيت كساني كه حكومت بايد به دست آن ها تشكيل شود در حالي كه تبليغات ضد اهل بیت (علیهم السلام) در طول ده ها سال تا دوران امام سجاد (علیه السلام) عالم اسلام را پر كرده بود، کار را حتی نبود. احاديث جعلي فراواني از قول پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خلاف جهت حركت اهل بيت (علیهم السلام) و حتي در مواردي بر سب و لعن ایشان جعل شده و در بين مردم پخش گردید، بود و مردم هيچ گونه آگاهي از مقام معنوي واقعي اهل بيت (علیهم السلام) نداشتند. در این شرایط چگونه مي توان حكومتي به دست اهل بيت تشكيل داد؟ بايد حاكميت حكام حقيقي اسلام براي مردم روشن می شد و مردم از آن چه در جامعه ی آن روز مي گذشت؛ يعني حاكميت حاكمان زور و كفر و فسق و نفاق آگاه می شدند پس تا مردم نسبت به اين مسأله هوشيار نمی شدند و به خود نمی آمدند، اين حاكميت كه مورد نظر امام سجاد (علیه السلام) بود ممكن نبود. خون ریخته شده ی امام حسین (علیه السلام) و یارانش و اسارت خاندان نبوت (علیهم السلام) آغازگر این روشنگری بود.

3- ايجاد تشكيلات منسجم براي پيروان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ امام (علیه السلام) باید با کمک پيروان تشيع تشكيلاتي به وجود می آورد كه بتواند محور اصلي حركت هاي سياسي آينده باشد. در جامعه اي مردم بر اثر اختناق و فقر و فشارهاي مادي و معنوي، به تنهایي، جدايي و دوري و از هم گسستگي عادت كرده بودند، حتي شيعيان زیر فشار و ارعابي قرار گرفته بودند كه تشكيلاتشان متلاشي شده بود.

پس امام (علیه السلام) بايد جمعیتی را تشکیل می داد و گروهي را به وجود می آورد كه اعضاي آن، كادرهاي ساخته و پرداخته ی دستگاه امامت باشند. با اين سه كار زمينه براي تشكيل حكومت اسلامي و نظام علوي امكان پذير مي شد.

نكته ی بسيار مهم اين كه امام سجاد (علیه السلام) نظرشان اين نبود كه در زمان خودشان اين حاكميت ایجاد بشود و حكومت اسلامي برقرار شود، چرا كه ظلم و اختناق و تاريكي و فشار بيش از اين ها بود كه در ظرف سي سال امامت ایشان بتوان آن ها را برطرف كرد؛ بلكه امام (علیه السلام) بیشتر سعی در زمینه سازی برای احیای اسلام داشت. این روند در دوره ی ائمه ی بعد نیز ادامه داشت. و از آن جا که اختناق و فشار در دوران ایشان بسیار شدید بود و امام از هر جهت زیر نظر حکومت وقت بود، ایشان راهِ موعظه، نصیحت و دعا را در پیش گرفتند و بدین وسیله آن چه را می خواستند، به ذهن مردم القا نمودند.

بیانات این امام همام (علیه السلام) را می توان به چند بخش تقسیم کرد:

الف: یک نوع آن بیاناتی است که خطاب به عامه ی مردم است. در این نوع سخنان، امام پیوسته به آیات استناد می کنند چرا که نگاه عامه ی مردم به حضرت نگاه به یک امام نیست؛ بنابراین استدلال می خواهند. در این بیانات حضرت به آیات قرآن به صورت مستقیم یا به صورت استعاره استناد می کنند؛ ولی در سخنان دیگری چون مخاطب مؤمنین، هستند آیات قرآن بسیار کم است.

موعظه های عمومی ایشان که با خطاب «ایها الناس» شروع می شود، صرفاً بیان عقاید و چیزهایی است که انسان باید بداند و در واقع یادآوری اعتقادات و معارف اسلامی است و نکاتی که به صورت صریح دستگاه حکومتی را مورد مؤاخذه و عتاب قرار بدهد در آن ها وجود ندارد، بلکه همه به زبان موعظه است.

«اَیُّهَا النَّاس اتَّقُوا الله وَ اعلَمُوا اَنَّکُم إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ «(سخن با لحن موعظه شروع می شود) ای مردم تقوای الهی پیشه کنید و بدانید به سوی خدا بر می گردید».

سپس امام (علیه السلام) به عقاید اسلامی می رسد و مردم را توجه می دهند به این که شما باید اسلام را به درستی بفهمید، معنایش این است که اسلام صحیح را شما نمی دانید؛ در حقیقت و در ضمن این بیان، انگیزه ی شناخت درست اسلام را در مردم بیدار می کند:

«اَلا وَ اِنَّ اَوَّلَ ما یَسئَلُکَ عَن رَبَّکَ الَّذی کُنت تَعبده: (در همین روال نصیحت پیش می روند و می فرمایند: بترس از آن وقتی که تو را در قبر بگذارند و نکیر و منکر به سراغ تو بیایند) اولین چیزی که از تو سؤال کنند از خدای توست که او را عبادت می کنی». حضرت در این جا انگیزه ی شناخت خدا و فهمیدن توحید را در ذهن شنوندگان خود بیدار می کنند.

«وَ عَن نَبیِّکَ الَّذی اَرسَلَ اِلَیکَ: و از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده (سؤال می کنند). انگیزه ی شناخت نبوت را در اذهان زنده می کنند.

و عن دینک الذی کنت تدین به: و از دینت سؤال می کنند که به آن ایمان داری.

و عن کتابک الذی کنت تتلوه: و از کتابت سؤال می کنند که آن را تلاوت می کنی.

آن گاه حضرت در خلال این عقاید اصلی و این مطالب اساسی اسلام، یعنی توحید، نبوت، قرآن و دین، آن نکته ی اساسی مورد نظر خود را بیان می فرمایند:

و عن امامک الذی کنت تتوّلاه: و از آن امامی که تو ولایت آن را داری می پرسند.

 در زبان ائمه (علیهم السلام)، امامت یعنی حکومت و ولایت، یعنی آن کسی که هم متکفل ارشاد و هدایت تو از نظر دینی است، و هم متکفل اداره ی امور زندگی تو از نظر دنیایی است. یعنی جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). وقتی امام (علیه السلام) می فرماید: در قبر از تو درباره ی امامت سؤال می کنند، یعنی: آیا تو امام درستی انتخاب کرده بودی؟ آیا همان کسی بود که خدا به امامت او راضی بود؟ با این مطلب مردم را نسبت به این مسأله آگاه می فرمودند؛ این یکی از روش های آرام امام سجاد (علیه السلام) بود که به زبان موعظه برای عموم مردم، معارف اسلامی را بیان می فرمودند. البته نه به شکل آموزش، بلکه از نوع تذکر و یادآوری. امام (علیه السلام) مسأله ی توحید یا نبوت را تفسیر نمی فرماید، چرا که در جامعه ی آن روز هنوز فاصله تا زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر نشده بود که انحراف کلی در عقاید اسلامی باشد؛ هنوز کسانی بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیده بودند؛ امامان به حق و جانشینان آن حضرت را دیده و می شناختند. بله! یادشان رفته بود، زندگی مادی موجب شده بود که مردم فکر اسلام و اعتقادات و گرایش به آن را به کلی فراموش کنند؛ و این زمینه سازی بود برای این که در زمان های بعد امام صادق (علیه السلام) تحت عناوین مختلف در مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد شام می نشستند و عقاید و افکار انحرافی را تدریس و استدلال می کردند. لذا در بیانات امام صادق (علیه السلام) مشاهده می شود که توحید و نبوت و امثال آن به صورت استدلالی بیان می شود.

2ـ نوع دوم از بیانات امام سجاد (علیه السلام) گفتارهایی است که خطاب به عده ی خاصی بیان فرموده اند و کاملاً مشخص است که خطاب به افرادی است که آن ها با دستگاه حاکم مخالف و در حقیقت پیروان امام و معتقدین به حکومت اهل بیت (علیهم السلام) بودند. نوع دوم این گونه شروع می شود: «کَفَانَا الله وَ اِیّاکُم کَید الظّالِمین وَ بَغیَ الحاسدین وَ بَطشَ الجبارین...»1 خدا ما و شما را از کید ستمگران و از سرکشی حسودان و از حرکات جبارانه ی جباران محفوظ بدارد».

این نوع خطابه ها با «یا ایها المؤمنون» شروع می شود:

«لایفتننکم الطواغیت و ابتاعهم من اهل الرغبه فی الدنیا، المائلون الیها...» طاغوت ها شما را فریب ندهند، و پیروان طاغوت ها از دنیاپرستان و دنیاگرایان و دنیا فریفتگان و دنیا شتابندگان شما را فریب ندهد.

در این جا آهنگ اصلی در خطاب به این مؤمنین، حفظ آنان و ساختن چهارچوب لازم برای آینده است. (پیداست که حضرت می دانستند درگیری معنوی و باطنی بین، طرفداران ائمه (علیهم السلام) و طرفداران طاغوت ها وجود دارد و طرفداران ائمه از محرومیت های بسیاری رنج می بردند ـ مانند مبارزه کسانی که قبل از انقلاب با رژیم شاهنشاهی ایران داشتند، طبعاً آسایش های کسانی را که مبارزه نمی کردند نداشتند بلکه دائماً در تبعید، ترس، فرار و تعقیب بودند و به نوعی ناکامی در زندگی مادی ایشان وجود داشت خطر بزرگی که مبارزین را تهدید می کند این است که این ها به رفاه گرایش پیدا کنند، رفاهی که جز به قیمت دست شستن از مبارزه ی مقدس به دست نخواهد آمد. امام (علیه السلام) مردم مؤمن را از جذب شدن به جریانی که به انسان ها رفاه می دهد تا ایمانتان را بگیرد برحذر می دارد و به آن ها امتیاز دهد. امام (علیه السلام) از مؤمنین می خواهد چهارچوب های لازم را برای وقت معلوم بسازند؛  لذا بارها از حاکمان با زشتی یاد می کند و آن ها را در کنار شیطان می گذارد. در این کلام شریف امام (علیه السلام) با کمال صراحت حاکم وقت را مورد توجه قرار می دهد «و هَیبَه السُلطان وَ وَسوَسه الشَّیطان» و در جای دیگر می فرماید: «و ایاکم و صحبه الحاصین و معونه الظالمین» مبادا با گناهکاران همنشین شوید مبادا به ستمگران کمک کنید (مراد از گناهکاران همان کسانی هستند که جذب دستگاه ظلم عبدالملکی شده اند) و مبادا نزدیک آن ها بروید.

عزیزان خواننده: شما امام سجاد (علیه السلام) را در این چهره نزد خود ترسیم کنید و ببیند چگونه شخصیتی در ذهنتان تصور می کنید؟ آیا باز هم همان امام مظلوم، کم حرف و بیماری که هیچ به کاری در زندگی ندارد در ذهنتان می نشیند؟ یا این که، امام عده ای از مؤمنین و دوستان و طرفداران و هوداران خودش را جمع کرده و با این کیفیت آن ها را از نزدیک شدن به دستگاه های ستمگر زمان و از فراموش کردن مبارزه می کند و نمی گذارد که آن ها از طریق مبارزه منحرف بشوند. امام دارد آن ها را شاداب و با طراوت و سرزنده نگه می دارد برای روزی که وجودشان بتواند در راه ایجاد حکومت اسلامی مؤثر باشد.

 منابع و مآخذ

1. سید مهدی حائری، میثاق منتظران، قم، انتشارات مسجد جمکران، 1382.

2. آیه الله حسین مظاهری، چهارده معصوم، بی جا، سنا، 1373.

3. سید جواد مصطفوی، تجلی علوم اهل بیت (علیهم السلام) در مناظرات امام رضا (علیه السلام)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام).

4. آیه الله سید علی خامنه ای، پژوهشی در زندگی امام سجاد (علیه السلام)، بی جا، انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1361.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 13


تعداد امتیازات: (1) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1745)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort