دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 10 فروردین,1403

اندرین دریا نماید هفت دریا شبنمی


اندرین دریا نماید هفت دریا شبنمی

امامت از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)/ استاد رثایی

حمد و سپاس به درگاه ايزد منان كه ما را به دين اسلام مفتخر كرد و از نعمت عظماي امامت و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بهره مند نمود. نعمتي كه نقش بي بديل آن در بقاي دين مبين اسلام و مصون نگه داشتن و نجات آن از خطر اضمحلال و نابودي در مقاطع مختلف تاريخي، منحصر به فرد بوده است.

به يقين اگر بعد از دوران رسالت حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم)، امامت ائمه ی معصومين (عليهم السلام) نبود، امروز سخن گفتن از اسلام ناب محمدي معنا و مفهومي نداشت. دوران 250 ساله ی امامت اهل بيت (عليهم السلام) در حقيقت تداوم نبوت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، چنان که گویی رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) 250 سال از خداوند تبارک و تعالی عمر گرفته است.

به طور كلي هدف از امامت، ايجاد جامعه اي بر مبناي اصول اسلامي بوده و هست تا انسان به تكامل، تعالي و قرب پروردگار خود برسد. در جهت ايجاد چنين مجموعه اي بود كه امامان معصوم (عليهم السلام)، هركدام به نوبه ی خود و به شيوه اي مناسب زمان خویش، بي وقفه تلاش كردند و اگر چه در دوران امامت خود به هدف نهايي چنين جامعه اي نرسيدند؛ ليكن زمينه ی فكري و بار علمي و فرهنگي آن را به طور كامل در شيعيان خود فراهم ساخته، آنان را چنان پرورش دادند كه احتمال خطر انحراف در مسائل مهم و اساسي در ميان آنان، به صفر رسید.

امروز فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، به عنوان فرهنگ اسلام ناب، غني ترين، عميق ترين و اصيل ترين فرهنگ مذهبي و ديني در دنياست و اين، يك از بركات حيات طيبه ی ائمه ی معصومين (عليهم السلام) است. اگر چشم دل بگشایيم و اندكي فراتر از محسوسات را بنگريم، چهارده حقيقت ملكوتي و چهارده وجود نوراني را خواهيم ديد كه بر بلنداي آفرينش به بندگي حق مشغولند. در جايگاهي چنان رفيع كه از دسترس عرشيان و فرشيان بدور است، شناخت حقيقي اين بزرگواران به تمام و كمال، براي ما خاكيان و حتي افلاكيان، امري ناممكن و دست نيافتني است. اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) در خطبه ی سوم نهج البلاغه مي فرمايند: «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ»: (هر فيض و بركتي كه در عالم خلقت نصيب موجودات شده) از دامنه ی كوهسار من جاري گرديده و مرغان بلند پرواز انديشه ها به بلنداي ارزش من نتوانند پرواز کرد. در زيارت جامعه ی كبيره نيز اين حقيقت از لبان مقدس امام هادي (عليه السلام) بيان شده «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ»: خداوند شما را به شريف ترين جايگاه اهل كرامت رساند و در برترين منازل مقربّان سكني بخشيده و در رفيع ترين درجات مرسلين قرار داد، جايگاهي كه هيچ كس به آن نرسد و به آن تفوق نيابد، سبقت نجويد و طمع در ادراك آن نبندد».

حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) مي فرمايند: «نَحنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»: ما ساخته ی پروردگار هستيم و پس از آن، خلايق براي ما آفريده شده اند. (غيبت شيخ طوسي، ص173)

مسأله ی امامت و نحوه ی موضع گيري در قبال آن، حقيقتي است كه در نهايت، خطِ مشي انسان را در طول حيات دنيوي اش معيّن مي كند، بلكه سرنوشت آينده ی او را نيز ترسيم خواهد نمود، اين كه انساني در شاهراه هدايت سیر كند و يا در بي راهه ی جاهليت قدم بگذارد، ثمره ی اين انتخاب است. رسيدن به سعادت جاوداني، يا شقاوت ابدي، نتيجه ی پذيرش يا عدم قبول اين اصل اصيل اسلامي است.

امامت حتي در كيفيت انديشيدن انسان و نيز در زندگي خصوصي و در فرهنگ و آداب و رسوم، نقش اساسي ايفا مي كند. بنابراين، تجاهل در مسأله ی امامت و عدم موضع گيري صريح در انتخاب امام و پيشوا، به معناي انكار و طرد آن از گستره ی زندگي است و ثمره ی آن مرگ بر جاهليت و برجاي ماندن آثار مهلك و مخرّب آن بر مجموعه ی حيات انسان و عاقبت بد او در دنيا و آخرت است.

موضوع امامت يك مسأله ی تاريخي و كهنه نيست، بلكه موضوعي نو و تازه و اساساً يك امر حياتي است. همان گونه که ماهي درآب زنده است و بدون آن ادامه ی حياتش ممكن نيست، انسان مسلمان نيز اگر از اصول سياسي اسلام جدا شود، مرده است و روشن است كه امامت از اركان دين واصول اين آيين مي باشد و چنان چه امامت از اسلام گرفته شود، چيزي جز جسدي بي روح باقي نخواهد ماند.

البته چنان چه متذكر شديم، مردم به آساني نمي توانند جايگاه حقيقي و بلند مرتبه امامت را بشناسند، چه رسد به اين كه در مقام رقابت درآيند يا امام تعيين كنند مقام امامت ناشي از استعداد و شايستگي ويژه اي است كه محصول عطا و عنايت الهي است؛ نه تكيه بر اين مسند عالي كار هر كسي است و نه رداي امامت برازنده ي هر قامتي.

پس شناخت مقام امام و شأن امامت كاري سهل و آسان نيست و تنها به توفيق الهي و معرفي خداوند امكان پذير است. تنها راه شناخت شايستگي هاي امام اين تجسم تقوا و فضيلت، بهره جستن از كلام خود اين هاديان نور است كه به مانند چراغي ظلمت جهل را شكسته و روشناي هدايت را ارزاني مي دارند.

در اين نوشتار تلاش بر اين است تا در محضر مولايي باشيم كه قرن ها پيش، زماني كوتاه ميهمان سرزمين مان بوده است و مي خواهيم عطر كلمات آن حضرت شميم جانمان را نوازش دهد و از درياي معرفت آن امام همام بهره گيريم.

حضرت رضا (علیه السلام) يكي از عمده ترين اركان دين و جوشان ترين چشمه هاي زلال معرفت و يقين به شمار مي رود. اسرار نبوت و ودايع امامت بعد از پدر بزرگوارش حضرت موسي بن جعفر (علیه السلام) به ايشان انتقال يافت و آن حضرت گنجينه دار اين اسرار گرديدند.

ايشان چنان مزين به اخلاق اسلامي بودند كه دوست و دشمن در برابر خوي آسماني و ملكوتي اش سر تعظيم فرود آورده و موافق و مخالف، شيفته ي آن امام بزرگوار شده بودند و به تعبير روايات، اين خود يكي از علل ملقب شدن حضرت ثامن الائمه (علیه السلام) به «رضا» مي باشد.

به اين ترتيب آن حضرت نمونه ي بارز تربيت الهي بود و تمامي حالات، رفتار و سكنات وجود گرانمايه اش به شيفتگان، درس كرامت و بزرگواري مي آموخت.

حضرت علي بن موسي (علیه السلام) دانسته هاي گوناگون خود را به اصحاب و شاگردانش به چند طريق تعليم داده است. برخي در قالب پاسخ به پرسشها و بعضي در مباحثات علمي و عقيدتي با رهبران مذاهب ديگر بيان شده است وبه اين وسيله انديشه ي اسلامي و ولايي را غني وپر بار نموده است.

به گواهي تاريخ در زمان حضرت رضا (علیه السلام)، ديگر بار احياي معارف ديني صورت گرفت و تلاش عظيمي در زمينه ي مباحث توحيدي، بيان جايگاه امامت واثبات شؤون ولي معصوم انجام شد. ايشان با اين اقدامات ارزشمند خود  غبار غفلت را از ديدگان بسياري از حق طلبان زدوده و با بيان رساي خويش آن چنان مدعيان دروغين را رسوا نمودند كه همگان انگشت حيرت به دندان گزيدند! اين نكات را مي توان در مباحثات وجلسات مناظره اي كه مأمون به خيال باطل خويش جهت خرد كردن مقام علمي امام (علیه السلام) به راه مي انداخت به خوبي مشاهده كرد.

زنده شدن غدير در نيشابور

امام هشتم (علیه السلام) در ارتباط با جايگاه امامت، ماجراي غدير و وصايت امير مومنان (علیه السلام) در مناظرات و مباحثات علمي، مطالب سودمندي را ارائه فرمود كه بيان آنها در جهت روشن نمودن افكار، عبادتي بزرگ و گامي بلند در احياي امر امامت است. مهم ترين و معتبرترين گزارشي كه از بيانات حضرت ضبط شده، حديث مشهور و معروف «سلسله الذهب» در توقف كوتاه آن حضرت در نيشابور است. چه منظره ي عجيبي! انبوه جمعيت! هر يك تلاش مي كنند تا شايد خود  را به امام (علیه السلام) نزديك تر كنند و بر ركاب حضرتش بوسه زنند. در بيان ابراز احساسات  وصف ناشدني مردم نيشابور نقل شده است كه حدود بيست هزار و به نقلي بيست و چهار هزار نفر قلم ها را از قلم دان ها بيرون آورده منتظر سخن امام (علیه السلام) مي مانند آن گاه حضرت رضا (علیه السلام) لب به سخن گشوده، از پدران بزرگوارش چنين نقل مي فرمايد: «يَقُولُ اللَّهُ تَعَالی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ َّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» خداوند بلندمرتبه مي فرمايد: لا اله الا الله د‍ژ محكم من است. هر كس وارد اين دژ شود، از عذاب من در امان خواهد بود.

امام (علیه السلام) در اين موقعيت با مردم از مسائل فرعي و موعظه هاي اخلاقي سخن  نمي گويد، بلكه ايشان به عنوان رهبري الهي مردم را متوجه مهم ترين مسأ له اي مي سازد كه مسير زندگي حال و آينده ي آنان را تعيين مي نمايد «امام (علیه السلام) از توحيد سخن مي گويد» و سپس در آخرين لحظات حركت كاروان توقف كرده اين عبارت را به كلام شريفش مي افزايد كه: «بِشُروُطِهَا وَ أَنَا مِن شُروُطِهَا» (داخل شدن در اين دژ) شرط هايي دارد كه از جمله ي آن شرايط من هستم) حضرت رضا (علیه السلام) ولايت و امامت را پس از توحيد مطرح مي فرمايد تا به مردم بفهماند كه امامت از جانب خداست نه از جانب مأمون و مردم بشناسند كه ايشان از طرف خدا امام مسلمانان است و اطاعت از او بر آنان واجب مي باشد.

رفتار امام (علیه السلام) در اين مورد از جهتي به رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در غدير خم شباهت دارد. شايد باز گرداندن گروهي از مردم كه محل غدير را ترك كرده بودند، شبيه به سر بيرون آوردن امام (علیه السلام) از هودج باشد كه هر دو به قصد جلب توجه صورت گرفته است.

حضرت با بيان اين دو جمله كه در نهايت فصاحت و بلاغت طرح گرديده است، يك بار ديگر مي كوشد با بياني نو پيام غدير را از وراي قرن ها به گوش مسلمانان برساند و پيوند استوار توحيد و ولايت را ياد آور شود.

امام رضا (علیه السلام) در مرو

هنگامي كه حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، استقبال با شكوهي از آن حضرت به عمل آمد و مأمون در تعظيم و تكريم ايشان بسيار كوشيد. خوشبختانه منافع تاريخي گزارش هاي زيادي از حوادثي كه براي آن حضرت  در مرو روي داده است ثبت كرده اند بسياري از آن ها را مناظره ها و گفتگوهاي ميان امام (علیه السلام) و مأمون و دانشمندان تشكيل مي دهد. اثبات امامت و اعلميت امام (علیه السلام) در مجالسي اتفاق مي افتد كه مأمون بزرگ ترين دانشمندان يهودي، مسيحي، زرتشتي و ديگر مذاهب را مانند: جاثليق، رأس الجالوت، نطاس رومي و عمران صابي را به حضور خوانده و از حضرت رضا (علیه السلام) دعوت مي نمايد كه در آن مجالس تاريخي با ايشان مناظره كنند.

در آن مجالس، به حقيقت تمام كفر در برابر تمام اسلام قرار مي گرفت؛ مانند جنگ احزاب كه امير المؤمنين علي (علیه السلام) در برابر عمر بن عبدود قرار گرفت و بنا به فرمايش پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ فِی مُقابِلِ الکُفر كُلِّهِ» تمام ايمان در مقابل تمام كفر ظاهر شد؛ چنان كه اگر آن روز خداي نخواسته عمرو پيروز مي شد، كفر بر اسلام پيروز شده بود؛ در اين مجالس هم اگر مدافع اسلام و ولايت شخصي غير از حضرت رضا (علیه السلام) مي بود و شكست مي خورد، اسلام شكست خورده بود. آن جا مواجهه ي اسلام و كفر مواجهه ي عملي بود و اين جا مواجهه ي علمي.

البتّه مي دانيم كه خواب هاي سياست مداران كهنه كاري هم چون مأمون براي چيست و چه جنبه هايي مي تواند داشته باشد! آيا واقعاً او طرفدار علم و دانش بود؟ يا اين كه اين گونه مجالس را يك نوع سرگرمي مي دانست و يا             مي خواست دكاني در برابر مكتب علمي و عقيدتي اهل بيت (علیه السلام) به وجود بياورد تا از مشتريان آن مكتب كم كند و فروغ آن را بكاهد؟ اين گونه مناظرات چندين مرتبه اتفاق افتاد كه علیرغم تفكرات مأمون در شكست وجهه ي امام (علیه السلام) به نفع حضرت و مكتب تشيّع قرار گرفت. مناظرات و مباحثات امام (علیه السلام) با دانشمندان جهان در عصر طلايي اسلام واقع شد؛ يعني در زمانی كه اسلام از لحاظ جغرافيايي به وسيع ترين و پهناورترين دوران خود رسيده بود؛ از حجاز شروع شده از يك طرف به تونس، مراكش، مصر و اسپانيا و از طرف ديگر به فلسطين، ايران، افغانستان و تا حدود چين ادامه يافته بود.

در چنين عصري كه آوازه ي اسلام به گوش همه ي جهانيان رسيده و دانشمندان از لحاظ علمي خود را آماده ي مقابله با آن نموده بودند حضرت رضا (علیه السلام) با بيان مسائل اسلام و حقانيّت امامت را در خاندان پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بطلان همه ي اديان و مذاهب ديگر را به اثبات مي رساند. مناظرات امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام) الهام بخش براي زندگي امروز ماست. گفتني است كه مناظرات حضرت يك مسأله ي تاريخي و متعلّق به گذشته نبود؛ بلكه از نظر پاسداري از حريم اسلام و خط مكتبي، الگوي بسيار جامعي براي امروز و هر زمان ديگريست.

در آن روز وسايل ارتباط جمعي مثل امروز گسترده نبود، ولي حضرت رضا (علیه السلام) از آن جلسات به عنوان يكي از مؤثرترين وسايل ارتباط جمعي بهره گرفت؛ چرا كه اخبار اين جلسات به خاطر شرايط خاص حاكم بر آن در سرتاسر كشورهاي اسلامي پخش مي شد و از اين طريق نه تنها توطئه هاي تخريبي مأمون را خنثي مي نمود و او را ناكام مي گذاشت بلكه جامعه ي اسلامي  آن روز را كه به دليل جو اختناق، در شرايط بسيار حساسي از نظر فكري و فرهنگي به سر مي برد از انحراف رهايي مي بخشيد.

حديث رضوي در باب امامت

بيانات حضرت رضا (علیه السلام) در شهر مرو در بين پيروان مذاهب مختلف مسلمان و غير مسلمان،  گستره ي وسيعي از حقيقت امامت را در بر دارد. امام (علیه السلام) نه تنها امامت و ولايت را تبيين فرمود، بلكه زوايايي از اعماق آن را نيز به مشتاقان نشان داد.

نكته ي قابل توجه اين كه در اين كلام وحي گونه به آيات قرآني، روايات و نصوص پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده و هم چنين از منظر عقل بيان روشني درباره ي مفهوم امامت ارائه گرديده است، به طوري كه هر كس در دل شك و شبهه اي از امامت دارد، شاه كليد حل آن را به آساني پيدا مي كند. مضامين اين حديث بي نياز از سند است؛ چرا كه جز امام معصوم (علیه السلام) كسي نمي تواند چنين تعريف كامل و عميقي از تمام امامت داشته باشد، لازم و ضروري است كه هر شيعه و محبي، حتي براي يك بار هم كه شده در عمر خود اين حديث شريف را مطالعه و سيري در مطالب عميق آن بنمايد.      

عبدالعزيز مسلم مي گويد:

همراه با حضرت رضا (عليه السلام) در شهر مرو بوديم، روز جمعه اي در مسجد جامع گرد آمديم، موضوع امامت را مورد بحث قرار داده و در مورد اختلاف بسيار مردم در اين زمينه سخن مي گفتيم،‌ من براي امام گفتگوي مردم را عرضه داشتم، حضرت تبسّمي فرمود و روايت گهرباري را انشاء نمود كه بيان كننده اوصاف و خصال امام (عليه السلام) و ويژگي هاي امامت الهي مي باشد و به روشني ثابت مي كند كه اين مقام،‌ تنها شايسته برگزيدگاني است كه دست عنايت حضرت حق، آنان را به امامت انتخاب نموده و جز در مورد امامان دوازده گانه شيعه صدق نمي كند.

منابع و مآخذ اين حديث شريف بسيار است از جمله: (اصول كافي،‌ ج1، ص198) كتاب كمال الدين و تمام النعمه، ج2،‌ ص675 و... .

حضرت رضا (عليه السلام) در جواب عبدالعزيز با اين بيانات آغاز فرمودند:

‍«يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ...» «اي عبدالعزيز، مردم نمي دانند و در انديشه و نظرشان فريب خورده اند. خداوند هنگامي پيامبرش را از دنيا برد كه دينش را كامل كرده و قرآن را (كه روشن گر همه چيز است) بر آن حضرت نازل كرده بود. در قرآن حلال،‌ حرام،‌ حدود،‌ احكام و تمام آنچه كه مردم به آن نياز دارند، بيان شده است. چراكه خداوند خود فرموده «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» (انعام/38) ما در اين كتاب هيچ چيزي را فرو گذار نكرديم و در حجه الوداع كه اواخر عمر پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) بود اين آيه را نازل كرد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده/3) «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم». و به راستي كه امامت نشانه ی تماميت دين است. پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلم) از دنيا نرفت مگر اين كه نشانه هاي دين را براي امتش تبيين فرمود و راه را برايشان آشكار ساخت و آنان را در مسير حق قرار داد و علي (عليه السلام) را به عنوان امام و راهنماي ايشان تعيين فرمود و تمام آن چه را كه امّت به آن نياز داشت، بيان كرد.

بنابراين هر كس گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده، در حقيقت خدا را را رد كرده است و هركس كتاب خدا را رد كند كافر است.

آيا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعيت آن در بين امّت آگاهند، تا انتخاب آنان در اين مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگ تر،‌ جايگاهش والاتر و كرانه هايش دورتر و عمقش ژرف تر از آن است كه مردم با خرد خود به آن دست يابند، يا به آرا و عقايد خود آن را دريابند، يا بتوانند با انتخاب خود امامي برگزينند.

امامت مقامي است كه خداوند، اين مقام را در مرتبه سوم بعد از نبوت و خُلّت،‌ به حضرت ابراهيم خليل (عليه السلام) اختصاص داد و به چنين فضيلتي مشرفش فرمود و با اين مقام نامش را پر آوازه كرد و خطاب به او فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمَامَاً» «اي ابراهيم تو را به عنوان امام مردم، برگزيدم» و ابراهيم (عليه السلام) با مسرّت تمام عرض كرد «و من ذريتي» «آيا از فرزندان و نسل من هم امام برمي گزيني»؟ خداوند فرمود «لا يَنَالُ عَهدي الظَّالِمينَ» (بقره/ 124) «عهد من به ظالمين نمي رسد» اين آيه، امامت هر ستمگري را تا روز قيامت باطل كرد و امامت ويژه خواص و پاكان شد. آن گاه خداوند با قرار دادن امامت در خاصان و پاكان نسل وي، او را گرامي داشت و فرمود:‌ «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ‏ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ». (انبياء/72و73) «و به اسحاق و يعقوب را اضافه بر خواسته اش، بخشيديم و همگي آنان را از شايستگان قرار داديم. آنان را اماماني مقرر داشتم تا به امر ما هدايت كنند و انجام كارهاي نيك و اقامه نماز و پرداخت زكات را به آنها وحي كرديم و آنان بندگان ما بودند»

امامت، همواره در نسل ابراهيم (عليه السلام) ، يكي پس از ديگري، جريان داشت تا اين كه پيامبر ما (صلي الله عليه وآله) وارث آن گرديد و خداوند مي فرمايد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنينَ» «سزاوارترين و شايسته ترين مردم در انتساب به ابراهيم، كساني هستند كه از او پيروي كرده و نيز اين پيامبر و كساني كه ايمان آوردند از آنان مي باشند و خداوند يار مومنان است» (آل عمران/ 63) پس اين امامت مخصوص حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) گرديد و به فرمان خداوند آن را به عهده علي (عليه السلام) نهاد و سپس در ميان فرزندان برگزيده او، كه خدا به آنها علم و ايمان عطا فرموده بود، قرار گرفت خداوند مي فرمايد: «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في‏ كِتابِ اللَّهِ إِلى‏ يَوْمِ الْبَعْثِ» «كساني كه علم و ايمان به آنها داده شده (ائمه معصومين (عليهم السلام) به مجرمين مي گويند: شما در كتاب و علم خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرده ايد و امروز همان روز قيامت است». (روم، 56) بنابراين، چون بعد از حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) پيامبري نيست، امامت تا روز قيامت تنها در فرزندان علي (عليه السلام) باقي خواهد ماند.

حال،‌ نادانان از كجا و به چه دليل، از پيش خود، امام انتخاب مي كنند؟

امامت، مقام پيامبران است و ميراث اوصيا، امامت جانشيني خداست و جانشيني پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و منزلت اميرالمؤمنين است و ميراث امام حسن و امام حسين (عليهما السلام). به حق، امامت، زمام دين و مايه نظام و انتظام مسلمين است و صلاح دنيا و سبب عزت و مومنين. امامت پايه بالنده اسلام و شاخه و ثمره والاي آنان است. به واسطه امام (عليه السلام) است كه نماز، روزه، زكات، حج و جهاد به كمال خود مي رسند و فيء * و صدقات افزوني مي يابند، حدود و احكام جاري مي گردند،‌  مرزها حفظ و حراست مي شوند. امام (عليه السلام) حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مي كند. حدود خدا را اجرا و از دين او دفاع نموده، با حكمت و اندرز و دليل برتر،‌ مردم را به راه پروردگارش فرا مي خواند.

امام (عليه السلام) چون خورشيد فروزاني است در افق، كه از دسترس دست ها و ديدگان به دور است و نورش عالم را منور ساخته است.

امام (عليه السلام) ماه تابان، چراغ فروان و نور درخشان است و ستاره اي راهنما در دل تاريكي ها و در گذر شهرها و كويرها و گرداب درياهاست. امام (عليه السلام) آب گوارايي است براي تشنگان و راهنماي هدايت و منجي از هلاكت است. امام (عليه السلام) هم چون آتش است بر بلندي هاي بيابان ها كه گرمابخش سرمازدگان است و راهنماي مهلكه ها و هركه از او جدا شود، هلاك مي گردد. امام (عليه السلام) ابراي است پر باران و باراني است پر بركت،‌ خورشيدي است فروزنده،‌ آسماني سايه افكن و زميني گسترده، او چشمه اي جوشنده است و بركه اي پر آب و باغي پر گل.

امام (عليه السلام) همدم است و رفيق و مانند پدر مهربان، برادري همزاد و مادري دلسوز نسبت به كودك خود،‌ و در گرفتاري و سختي، پناه گاه بندگان است.

امام (عليه السلام) امين خدا در ميان خلقش، حجّت او بر بندگانش، خليفه او در سرزمينش، دعوت كننده به سوي او و مدافع حرمت هاي الهي است. امام (عليه السلام) از گناهان پاك است و از عيب ها مبرّا، علم مختص او و خويشتن داري نشانه اوست.

امام (عليه السلام) يگانه زمان خويش است،‌ كه نه كسي با او همطراز است و نه دانشمندي با او برابر، جاي گزين و نظير ندارد. فضيلت ها همه به او اختصاص دارد، بدون اين كه در طلب آن رفته و آن را كسب كرده باشد. اين كمالات، امتيازي است كه خدا به فضل خود به او عنايت فرموده است.

بنابراين چه كسي مي تواند امام را بشناسد يا او را انتخاب كند؟ نه هرگز! هرگز!

اين جاست كه خردها سرگشته، عقل ها سرگردان شده و ديده ها بي نور مي گردد،‌ بزرگان احساس كوچكي مي كنند، حكيمان متحيّر مي شوند، انديشه ي خردمندان قصور مي يابد،‌ خطيبان در مي مانند،‌ انديشمندان قادر به دركش نيستند، شعرای وامانده،‌ ادبيان عاجز، و بليغان از آن ناتوانند كه شأني از شئون امام يا فضيلتي از فضايلش را توصيف كند و همگي به عجز و كوتاهي خود اقرار مي كنند.

چگونه امام به تمامي عظمت خويش به وصف درآيد؟ و يا كنه و حقيقت كار او فهميده شود؟ چگونه مي توان كسي چون او يافت كه جاي او بگيرد و ديگران را مستغني از وي كند؟

نه، ‌هرگز ممكن نيست!‌ و حال آن كه نسبت امام و وصف كنندگانش هم چون ستاره ها و دست مردم است، پس انتخاب مردم كجا و اين مقامات كجا؟ عقل و انديشه ها كجا و درك اين منزلت كجا؟ كجا مي توان چنين شخصيتي يافت؟

گمان مي برند كه امام (عليه السلام) در غير خاندان رسول خدا محمد (صلي الله عليه وآله) يافت مي شود؟ به خدا كه نفسشان به آنان دروغ گفته و بيهوده آرزو بردند. به قله اي بلند و دشوار صعود كرده اند كه پاهايشان از آن خواهد لغزيد و به پايين خواهند افتاد. خواستند با خرد سرگشته و ناقص خود و با آراي گمراه كننده خويش‌،‌ تعيين امام كنند؟ پس جز دوري از حق بهره اي نبردند. خدا آنان را بكشد! به كجا منحرف مي شوند؟ در صدد كاري بس دشوار برآمده و خلاف حق سخن گفته اند. به گمراهي عميقي دچار گشته و در سرگرداني فرو رفتند،‌ زيرا با آگاهي امام را ترك كرده اند. شيطان كارهايشان را در نظرشان بياراسته و آنان را از حق بازداشته، حال آن كه بينا و بصير بودند.

آنان از انتخاب خدا و رسول و اهل بيتش (عليهم السلام) روي گردان شده و به انتخاب خويش روي آوردند در حالي كه قرآن ندا مي دهد كه: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ»: اين پروردگار توست، هرچه را بخواهد مي آفريند و بر مي گزيند، آنان را حق انتخابي نيست، منزه است خدا و از هر چه برايش شريك قائل شوند برتر است[. (قصص/68) و مي فرمايد: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» «آن گاه كه خدا و رسولش به كاري دستور دادند، هيچ زن و مرد مؤمني از پيش خود حق انتخاب نخواهند داشت». (احزاب/36) و مي گويد: «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فيهِ تَدْرُسُونَ...» شما را چه مي شود؟ چه سان داوري مي كند؟ آيا شما را كتابي آسماني است كه از آن مي خوانيد و آن چه اختيار مي كنيد در آن است يا با پيماني پايدار تا قيامت بسته ايد كه به هر چه حكم كنيد حق با شما باشد. از ايشان بپرس كدام يك از آنان چنين چيزي را ضمانت مي كنند؟ آيا آنان را شريكاني است؟ اگر راست مي گوييد شريكان خود را بياورند. (قلم، 36-41) و فرموده است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» آيا در قرآن نمي انديشند؟ يا بر دل هايشان قفل هاست؟ يا خدا بر دلهاشان مهر نهاده است، در نتيجه آنان نمي فهمند. (محمد/24) و نيز فرمود: «...قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ. وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» آنان گفتند: شنيديم در حالي كه نمي شنوند بدترين جنبندگان در نزد خدا افراد كرولالي هستند كه انديشه نمي كنند و اگر خدا خيري در آنان مي يافت شنوايشان مي ساخت و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود روي بر مي تافتند و روي گردان مي شدند. (انفال، 21-32)

پس چگونه ايشان مي توانند امام انتخاب كنند؟ در صورتي كه امام عالمي است كه جهل در او راه ندارد فرمان روايي است كه نمي ترسد و عقب نشيني نمي كند. معدن قداست، پاكيزگي، طاعت، زهد، علم و عبادت است.

دعاي مخصوص پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره او بوده (اللَّهُمَّ وال من والاه اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ و امثال آن... و يا اين كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط او را به امامت خوانده است.) و از نسل پاك فاطمه بتول عليه السلام است، در نسب او هيچ عيبي نيست و هيچ كس در شرافت نژاد به وي نمي رسد. از خاندان قريش و از برجستگان بني هاشم و عترت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مورد پسند خداست. شرافت اشراف است و زاده عبدمناف.

علمش دائماً رو به فزوني، (علوم ائمه (علیه السلام) شب هاي جمعه زياد مي شود. (الكافي، ج1،1/253)) و حلمش كامل است. بر امر امامت توانا و به نحوه اداره امور امت عالم و آگاه است. اطاعتش واجب، قائم به امر خدا و خيرخواه بندگان و نگهبان دين خداست.

خداوند به پيامبران و امامان (علیه السلام) توفيق عطا مي فرمايد و از علم و حكمت مخزون خود علومي به آن ها مي دهد كه به ديگران نداده از اين رو علم آنان برتر و بالاتر از دانش مردم زمانشان مي باشد. اين فرمايش خداست كه:

«أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» آيا آن كه به حق راه مي نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نيافته و خود نيازمند هدايت است؟ شما را چه مي شود؟ چگونه حكم مي كنيد؟ (يونس/35) و فرمود: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً» به هر كس حكمت عطا شد خير فراوان داده شده است. (بقره/269) و درباره طالوت بيان داشته: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي‏ مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم» خداوند او را بر شما برگزيد و به او افزوني در علم و قدرت جسماني اعطا فرمود و خدا پادشاهي خود را به هركه خواهد عطا مي كند كه خداوند غني، توانمند و داناست» (بقره/247) و نسبت به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته است: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً» خداوند بر تو كتاب و حكمت نازل فرمود و چيزهايي به تو آموخت كه پيش از اين نمي دانستي و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزاني داشت (نساء/113) و نسبت به امامان و اهل بيت (علیه السلام) و عترت و ذريه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعيراً...» آيا مردم به خاطر نعمتي كه خدا از فضل خويش به آنان (ائمه (علیه السلام)) ارزاني داشته حسد مي برند؟ در حالي كه ما به خاندان ابراهيم (علیه السلام) كتاب و حكمت داديم و فرمان روايي بزرگ ارزاني داشتيم. پس بعضي از آنان به ايشان ايمان آورده و بعضي نيز مردمان را از راه حق باز داشتند و آتش افروخته جهنم آنان را كفايت مي كند. (نساء،54 و55)

زماني كه خداوند كسي را براي اصلاح امور بندگانش برگزيند به او شرح صدر و آمادگي كامل اين كار را عنايت مي فرمايد و چشمه هاي حكمت را در دلش مي جوشاند و عليم كه به او الهام مي كند كه در جواب هيچ سوالي درمانده نشده و در پاسخ صحيح متحير نگردد. پس او معصوم تاييد شده با توفيق الهي، بي عيب و نقص بوده و از هر گونه خطا و لغزشي در امان است. خدا او را به اين صفات امتياز بخشيده تا دليل و حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفريدگانش باشد و اين بخشش و كرم خداست، به هر كس كه بخواهد عطا مي كند و خدا داراي فضلي عظيم است.

حال آيا مردم توان آن را دارند كه چنين كسي را انتخاب كنند؟ و آيا ممكن است برگزيده آنان اين گونه باشد تا او را پيشوا سازند؟ به خانه كعبه سوگند كه اين مردم از حق تجاوز كردند و كتاب خدا را پشت انداختند. تو گويي كه نمي دانند در صورتي كه هدايت و شفا در كتاب خداست. اينان كتاب خدا را دور انداختند و از هوس خود پيروي نمودند. خداوند هم ايشان را نكوهش كرده و دشمن داشت و تباه نمود و فرمود: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» و كيست گمراه تر از آن كس كه بي آن كه راهنمايي از خدا خواهد از پي هواي نفس خويش رود؟ به درستي كه خدا مردم ستمكار را هدايت نمي كند. (قصص/50) و فرمود: «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» هلاكت و بدبختي بر آنان باد و خدا اعمالشان را باطل مي كند. (محمد/8) و فرمود: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ» خدا و مومنان كار ايشان را سخت و ناپسند و دشمن مي دارد، اين چنين خدا بر دل هر متكبر جباري مهر مي نهد. (غافر/35) درود و سلام فراوان خدا بر پيامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان او باد.

حاصل سخن اين كه: حضرت رضا (علیه السلام) در اين فرمايشاتشان در صدد بيان جايگاه امامت و منزلت امام برآمده حدود هشتاد و پنج صفت از اوصاف امام و خصيصه هاي امامت را برشمردند و به آياتي از قرآن شريف تمسك جستند و امروز امام عصر (ارواحنا فداه)، وارث صفات و كمالات همه انبياء و اوصياي حق مي باشند و مكتب ايشان جامع جميع درس هاي تعالي و رشد مي باشد.

تمام پيامبران، مقدمه ظهور نبي خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و راه فهم كتاب الهي وي، قرآن، را هموار كردند و جان ها را آماده درك آن مي ساختند تا او بيايد و دين كامل را به جهان و جهانيان اعلام دارد. و هم اكنون رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و يازده امام از اهل بيتش (علیه السلام) منتظر آنند كه حجت بالغه منتظر ظاهر شود و به تمام درس ها و تعليمات آنان جامه عمل بپوشاند و هدف عالي و جامع خداوند را از نظام هدايت، نمايان مي سازد كه او تحقق بخش هدف انبيا و اوصياست و مقصود الهي و منظور خاص اوست. او براي اصلاح كامل جهان انساني قيام خواهد كرد و بساط اهريمني و شر را به هم خواهد ريخت و اين همه آشفتگي را به سامان خواهد آورد. ما نيز به دنبال همه پيامبران و اوصياي ايشان، با دلي شوريده، ايستاده و نگران راهيم تا كي آن دولت عدل و صلاح آغاز شود. پس با دلي دردمند از خداي منان خواستاريم كه امام ما را اذن ظهور بخشد.

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا صلواتك عليه و آله وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا» (مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح)

*به ثروتی گفته مي شود كه بدون جنگ و خونريزي به دست مسلمين مي افتد.

منابع و مآخذ

1-   قرآن كريم، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، انتشارات آستان قدس رضوی، بی تا.

2-   نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتي (ره)، نشر شهاب الدین، چاپ اول، 1383.

3-   مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي (ره)

4-   شيخ طوسي (ره)، الغیبه، ترجمه مجتبی عزیزی، انتشارات مسجد جمکران، 1386.

5-   کلینی، اصول کافی، ترجمه جواد مصطفوی، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام).

6-   شیخ صدوق، ترجمه علی اکبر غفاری، نشر صدوق، 1373.

7-   شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، مسجد مقدس جمکران، 1384.

8-   زندگي سياسي امام رضا (علیه السلام)، جعفر مرتضي عاملي، دفتر انتشارات اسلام

9-   امام يگانه دوران، دكتر مرتضي طاهري، انتشارات دليل ما

10- تاريخ زندگاني معصومين، زندگاني امام رضا (علیه السلام)، علي رفيعي، موسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني

11- تجلي علوم اهل بيت در مناظرات حضرت رضا (علیه السلام)، جواد مصطفوي، كنگره جهاني حضرت رضا (علیه السلام)

12- مناظرات تاريخي امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام)، با پيروان مكاتب و مذاهب ديگر، ناصر مكارم شيرازي، كنگره جهاني حضرت رضا (علیه السلام)

13- ژرفای امامت، مرتضي مطهري، انتشارات دليل ما.

] شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 14


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1552)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort