دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

رایه الهدی


رایه الهدی

 

باران بهاری/استاد نوقانی

 

 

در طی چندین شماره در محضر قرآن و کلام اهل بیت(ع)نشستیم تا ریشه و علت بیماری‌های روحی خود را دریابیم. بیان شد ریشه‌ی همه‌ی خوبی‌ها در سلامت قلب و علّت امراض روحی را در بیماری‌های قلبی باید جستجو کرد. برای تبیین موضوع ابتدا معانی مختلف قلب از دیدگاه قرآن آورده شد و آن‌گاه انواع قلب‌های بیمار و بیماری‌های قلبی بر شمرده شد و پس از آن راه‌های درمان بیماری‌ها بیان گردید. از جمله راه‌های درمان که اشاره شد عبارتنداز:

1ـ رجوع به قرآن: مراجعه به طبیب و نسخه شفای واقعی و شناختن منبع درمان، اولین گام است؛ چرا که قرآن پند دهنده ایست که خیانت و فریب در آن نیست و راهنمایی است که گمراه نمی کند.

2ـ گوش فرا دادن و پذیرفتن پند و نصیحت که بهترین موعظه‌ها نیز در قرآن است.

3ـ زهد و بی اعتنایی به دنیا.

4ـ یقین.

5ـ حکمت.

در این شماره نیز از مهم‌ترین و مؤثرترین راه‌های درمان بیماری‌های قلب که همان تقوا و ذکر خداست بحث می‌شود. تقوا که همان محفوظ داشتن خود است آثار فراوانی دارد که به استناد روایتی 8 مورد از آن آثار آورده شده و فوائد یاد خدا نیز که چگونه قلب را جلا و صفا می‌دهد به استناد آیات و روایات بیان گردیده است.

 

تقوا

واژه‌ی تقوی از وقایه است به معنای وسیله‌ی حفاظت و نگهداری از آن چه مورد خوف است. مثلاً عرب به افسار و دهانه ای که اسب را مهار می‌کند وقایه می‌گوید. به ترمز ماشین که نگهدارنده و کنترل کننده‌ی سرعت است وقایه گفته می‌شود. و به سپر و سنگر که انسان را از گزند دشمن حفظ می‌کند وقایه می‌گویند. لذا تقوی اسم است از همین ماده به معنای خود را محفوظ داشتن.

سُئِلَ عن الصَّادِقُ(ع) عَنْ تَفْسِيرِ التَّقْوَى فَقَالَ: «أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاكَ».

درباره‌ی این که تقوا چیست از حضرت سؤال شد، حضرت فرمودند: آن جایی که خدا امر کرده حضور داشته باشی و آن جایی که نهی کرده در آن جا تو را نبیند. اصل تقوا همین است که مطابق امر و نهی خدا رفتار کند.

حضرت علی(ع)تقوا را چنین توصیف کرده اند: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِكُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ»

می فرمایند: «همانا تقوا و ترس از معصیت خدا داروی بیماری‌های قلب‌ها، و بینایی چشم دل و درمان و شفابخش آلام جسمانی و اصلاح و مرهم زخم‌های سینه‌ها و پاک کننده‌ی پلیدی‌های نفسانی و جلا دهنده‌ی نابینایی چشمان شماست و موجب امنیت در برابر ناآرامی‌ها و اضطراب‌هاست و روشن کننده‌ی تاریکی‌های جهل و نادانی در مسیرتان است.

در این فراز مولی به هشت مورد از خصوصیات داروی شفابخش تقوا اشاره فرمودند:

1ـ تقوا درمان کلی و ریشه‌ی بیماری‌های قلب است. اعم از کفر و شرک و نفاق و شک و ریب و قساوت می‌باشد.

2ـ داروی برطرف کننده‌ی کوردلی است. یعنی آن گناهانی که مانع از بینایی و بینش و تشخیص خوب و بد و حق و باطل است.

قرآن هم کلید تشخیص صحیح را تقوا بیان فرموده است: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال/29)

3ـ تقوا داروی بیماری‌های جسمانی است. «وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ».

اگر انسان به بیماری‌های روحی و روانی گرفتار شود در جسم انسان اثر سوء می‌گذارد و جسم را مریض می‌نماید.

«وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ» بیماری‌هایی که در دل است مانند کینه و حرص را تقوا اصلاح می‌کند و مانع از اعمال و ریشه دواندن این بیماری‌ها در عمق جان انسان می‌شود.

«وَ طَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ» تقوا نه این که این بیماری‌ها را فقط درمان می‌کند، بلکه اثرات پلیدی آن را از نفس و جان انسان پاک می‌کند.

«وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِكُمْ» تقوا دل و قلب و جان انسان را نه فقط از بیماری‌های روحی و روانی و اخلاقی درمان می‌کند و اصلاح می‌نماید و پاک سازی می‌کند بلکه جلاء هم می‌دهد.

7ـ تقوا موجب آرامش و امنیت در مقابل ناآرامی‌ها و اضطراب‌های درونی و بیرونی است، چون منشاء اضطراب ها، غفلت از یاد خدا و حب دنیا است.

8ـ تقوا در مسیر زندگی راه‌های تاریک و ظلمانی را برای شخص با تقوا روشن و واضع می‌نماید و از انحراف و گمراهی‌ او را باز می‌دارد: «وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ».

بنابراین جامعه ای که براساس تقوا نهاده شود، کارگزارانش با رعایت کردن تقوا از سلامتی روحی و روانی برخوردار گردند. مولی در دنباله مبحث می‌فرمایند.

«فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَإِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا»

می فرمایند: «کسی که در زندگی تقوا را اتخاذ کند، شداید و سختی‌ها از او دور می‌شود و تلخی‌های امور شیرین می‌گردد و امواج ناراحتی‌های متراکم از هم گشوده می‌گردد و مشکلات پی در پی و خسته کننده که روح و قلب انسان را می‌فشارد بر اثر تقوا آسان می‌گردد. مجد و عظمت از دست رفته مانند باران بهاری بر آن جامعه می‌بارد و رحمت قطع شده‌ی الهی که بر اثر گناه و بی توجهی و بی تقوایی به وجود آمده به آن جامعه باز می‌گردد، نعمت‌ها پس از کاهش و زوال آن به جوشش آید و برکات تقلیل یافته بازگردند تا بر جامعه ببارند.

این کلام مولی اقتباس و تفسیر آیه‌ی قرآن است.

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف/96)

چنان چه مردم شهر و دیار، همه‌ ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر روی آن‌ها می‌گشودیم، ولیکن چون تکذیب کردند (آیات و پیامبران ما را) ما هم آنان را به کیفر اعمال زشتشان رسانیدیم.

و هم چنین مولی در سخنان خود تقوا را چنین توصیف می‌کنند:

«اعتصموا بتقوى الله فإن لها حبلاَ وثيقاَ عروته و معقلا منيعا ذروته...»

«پس چنگ بزنید به تقوای الهی که رشته و ریسمان محکم، و دستگیره ای استوار است، و پناهگاهی مطمئنّی است».

و در جمله‌ی دیگری مولی می‌فرمایند: «اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ وَ الْفُجُورَ حِصْنٌ ذَلِيلٌ لَا يَمْنَعُ أَهْلَهُ وَ لَا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ أَلَا وَ بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا»:

«بدانید و آگاه باشید که تقوا دژی محکم و شکست ناپذیر است، و فسق و فجور و گناه خانه خراب و بی بنیاد است و ذلت آور است که از ساکنان خود هیچ خطری را نمی تواند مانع شود و کسی که به آن پناه برد در امان نخواهد بود و بدانید با تقوا و پرهیزگاری ریشه‌ی گناهان را می‌توان قطع کرد».

بنابراین تقوا به قدری مهم است که هم سلامت روح و جان انسان را بیمه می‌کند و هم سلامت جسم را در برخواهد داشت و از همه مهم تر سلامت و سعادت جامعه را تضمین می‌نماید.

به همین علت است که هر هفته در مجامع بزرگ اسلامی به هنگام اقامه‌ی نماز جمعه واجب است که خطیب سفارش به تقوا نماید.

 

2ـ ذکر

ذکر یعنی یاد خدا، این دارو نه برای علاج بیماری، بلکه برای شادابی و تقویت و صفای قلب و روح است.

هم چنان که هوای گرم تابستان و کار مداوم و ملال آور، توان انسان را به حداقل می‌رساند، خستگی و تشنگی او را از پای در می‌آورد، اگر لیوان آب گوارایی به دست او برسد و بنوشد زبان حالش این است که چشمم روشن شد دلم به حال آمد، قلبم جلا پیدا کرد، خستگی و ملالم بر طرف شد، قلب و روح انسان هم مانند جسم و قلب مادی خستگی دارد و ملال پیدا می‌کند و کسل می‌گردد. دل و قلب انسان هم می‌گیرد.

از غرق شدن در مادیات و نشستن با اهل معصیت و غفلت از یاد خدا می‌گیرد.

مولا در یکی از سخنان شان می‌فرمایند: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ»؛ «همانا این دل‌ها و قلب‌ها خسته و افسرده می‌شوند، هم چنان که بدن‌ها افسرده می‌شوند، برای شادابی و رفع افسردگی و شادابی دل‌ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید».

این سخنان زیبا و حکمت آمیز و متنوع را ائمه(ع)در قالب دعا و مناجات که ذکر قولی است و با توجه به معانی و مفاهیم آن‌ها که ذکر قلبی است به ما آموخته اند، تا با یاد خدا، خستگی و ملال روح و قلب را برطرف نموده، قلب مکرر و خسته را صفا و جلا بخشیم.

امام سجاد(ع)در فقره ای از مناجات عارفین چنین عرض می‌نمایند: «مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ الْإِلْهَامِ بِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ وَ مَا أَحْلَى الْمَسِيرَ إِلَيْكَ بِالْأَوْهَامِ فِي مَسَالِكِ الْغُيُوبِ وَ مَا أَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ فَأَعِذْنَا مِنْ طَرْدِكَ».

«ای خدای من چه قدر یاد تو که بر قلبم خطور می‌کند لذت بخش است، و چه اندازه فکر و اندیشه ای که در اوهام و پرده‌های غیب به سوی تو سیر می‌کند شیرین است و چه قدر طعم محبت تو خوش است و چه گواراست شربت قرب و انس تو».

«پس ای خدای من، مرا به درگاهت پناه ده که از آن طردم نکنی و دورم نگردان».

و در مناجات دیگری امام سجاد(ع)به درگاه خداوند عرض می‌دارند:

«وَ سُقْمِي لَا يَشْفِيهِ إِلَّا طِبُّكَ وَ غَمِّي لَا يُزِيلُهُ إِلَّا قُرْبُكَ وَ جُرْحِي لَا يُبْرِئُهُ إِلَّا صَفْحُكَ وَ رَيْنُ قَلْبِي لَا يَجْلُوهُ إِلَّا عَفْوُكَ...»

«خدای من درد مرا جز مداوای تو شفایی نیست و غم و اندوه مرا جز قرب و نزدیک شدن به تو زایل نمی کند و جراحت قلب مرا جز چشم پوشی از گناهانم تسکین دهنده ای نیست و زنگار و کدورت قلبم را جز عفو و بخشش تو جلا دهنده و پاک کننده‌ای نمی باشد».

پس انسان باید سعی کند که قلب بیمار نداشته باشد و اگر هم بیمار شد برای درمان و راه علاج آن از قرآن کریم و گفتار ائمه(ع)کمک بگیرد چون همگی پند و نصیحت است، پند و نصیحت اقتضاء وجود هر انسانی است و شرط اصلی آن عمل به دستورات قرآن است و دیگر این که مؤمن باشد و به خدا ایمان بیاورد تا قلب و روحش سالم بماند چون هیچ کس با داشتن قرآن و اقتدا به ائمه(ع)فقیر و نیازمند نیست، این‌ها سعادت دنیا و آخرت را برای انسان تضمین نموده اند.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 15


تعداد امتیازات: (0) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (1609)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort