تاریخ ارسال خبر: 01 مرداد 1396 | گروه خبری:
اجتماعی
شکست آندلس تکرار نخواهد شد! / زنداقطاعی
ضرورت تحصیل علم و پیشرفت، امروز بر همگان روشن است و کسی در انکارش سخنی ندارد، سالهاست که این بساط در هر گوشه از جهان درخششی میگیرد و همه طالب آنند شاید با خود بگوییم علم چه خوب است و همه علم را دوست دارند چون سبب پیشرفت است، زندگی را راحت کرده است، ارتباطات را نزدیک گردانیده، مقام صاحب علم بالاست و... . پس جهانی در غوغای کسب علم و فهمیدن هستند. اما این دانش و ترقی جهت میخواهد که با چند مقدمه مشخّص میشود:
1. علم، معرفت و شناخت است و معرفتی حقیقی به آفرینندهی هستی و مشاهدهی آثار او در این جهان؛
2. آفرینندهی هستی علم مطلق است و این علم از اوصاف ذاتی اوست؛
3. آنچه آفرینندهی هستی برای مخلوقات خود از تکوین و تشریع یا به عبارتی طبیعت و قانون در نظر گرفته بر اساس علم و آگاهی محض او بوده نه بر مبنای جهل و نه بر مبنای آزمون و خطا؛
4. خالق هستی، با قوهی تفکر و تعقلی که به ما داده خواسته در مسیری باشیم که او میخواهد چون علیم و داناست.(نک. رابطه علم و دین،ص310)
با این جهتگیری میتوان فهمید بشر دنبال فهم است چون ادراک و شعور دارد و علم دریچهای از دنیا برای او میگشاید که پنهان طبیعت را میبیند، خود را میشناسد، در روابط خود میاندیشد و چنین بر وی مکشوف میشود که این عظمت دارای نظم است و هر نظمی، ناظمی دارد و باور او مسجّل میشود به گونهای که حتی شناخت خود را قدمی برای شناخت خدا میداند و به این دریافت ره مییابد که عقل او محدود است و جوابگوی همهی پرسشها و نیازهای او نیست. همچنین علم را ابزاری مییابد تا این معرفت را تکمیل کند و با تعقل باورهای اعتقادی را سامان داده تا به شریعت الهی با جان و دل عمل نماید که آخر کار او دنیا نیست اما امان از روزی که چنین شاهراهی را گم کند و از این ظاهر مادی و خودِ جسمانی فراتر نرود و باور نداشته باشد؛ چنان در گرداب مملو از منیت و خودپرستی میافتد که مصداق« أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ» میشود برای چنین کسی:
1. علم و علم آموزی هدفی است برای رسیدن به خواسته ها و لذتها؛
2. علمگرایی هویت دنیایی دارد؛
3. تخصّص زدگی افراطی چنان در وی ریشه میدواند که گوش فلک را عالمان بی عمل یا با «عَلَمهای عِلم نما» پُر میکند؛
4. علوم انسانی یک بعدی و جزئی نگریسته و روح و ملکوت آن به فراموشی سپرده میشود؛
5. انسان به جای خدا حکم میکند و معنویت رخت برمیبندد و چنین کسی با این علم سعی میکند ندای وجدانها را خاموش کند؛
6. انسان به خدمت ماشین درآمده و بر تلاش او برای ماشینیزم افراطی افزوده میگردد؛
7. تجربهی تلخ کلیسا و نگاه بستهی کشیشان قرون وسطی را در اسلام تعمیم داده و مذهب را کهنهگرایی مخالف علم میپندارد.
8. تفکر ضدّ خدا چنان در تار و پود جامعه و ملت نفوذ میکند که هر نسخهای از سوی نخبگانشان پیچیده شود بر مرض آنان افزوده میگردد چنان که نسخهی فروید و مارکس چنین بود.
اکنون سردمداران چنین علمی؛ چندی است تلاش جهانی آغاز کرده تا بار دیگر جامعهی اسلامی را در تجربهی دیگری از آندلس فروافکنند. سند آموزشی 2030 با ظاهری معقول و عباراتی در حفظ حقوق بشر و ارتقای علمی جوامع بشری چندان سنگ بر سینه میکوبد که گویا برای مسلمانان دایهیعزیزتر از مادر شده است. اهداف و فصول و کارکردهای سند چشماندازی است که غرب میخواهد بداند تا کجا در جوامع به خصوص جوامع جهان سوم نفوذ کرده است. بخشهای از بندهای سند را مرور میکنیم مثلاً در این سند، جامعهی هدف را از کودکی تا بزرگسالی مدّ نظر گرفته تا آموزش جامع جنسی را فراگیرد بدون اینکه الزامات اخلاقی و اسلامی و عرف جوامع متمدن را در نظر بگیرد که اقدامی است برای آیندهای که اگر در فساد اخلاقی غوطهور شد بدون دردسر و آسوده باشد و قبح آن ریخته باشد؛ از طرف دیگر خود این آموزشها و درگیر کردن ذهن و فکر کودک و نوجوان و جوان بدون رعایت اصول تربیتی و آزادی جنسی، قدرت تفکر و استقلال و آرمانخواهی را از آنها میگیرد. چنانچه تاریخ بر فساد اخلاق و گسترش فحشا به عنوان یکی از مصادیق شکست آندلس گواهی میدهد.
نمونهی دیگری که در این سند میخوانیم نظارت بر روند آموزش و تعلیم است وقتی مقرر شد بازرسان سازمان در کشور حضور یابند و گزارشهای مستمر به آنان داده شود پیامد آن رخنهی عناصر ضدّاسلامی و مستشاران و ناظران بیگانه در ساختار علمی کشور و به یغما رفتن سرمایههای علمی و انسانی و بدتر از آن وامدار کردن آن جامعه به خودشان است.
این سند علاوه بر آموزش، در سیر تربیت معلم و تغییر محتوای درسی نیز دخالت خواهد نمود. زیرا در آموزههای اسلامی تعالیمی وجود دارد که مطابق میل آنها نیست بنابراین سعی خواهند کرد آن را طبق ذائقهی خود تنظیم کنند و دین را به حوزهی فردی و شخصی تقلیل دهند پس معارفی چون امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و شهادت، انتظار ظهور منجی و... کنار خواهد رفت.
بنابراین مردمی که طرز تفکرشان دربارهی حقیقت زندگی انسان در دنیا این باشد که صرفاً وجودی مادی هستند و طرز تفکرشان این باشد که در دار هستی جز اسباب مادی که یکی بعد از دیگری موجود میشود و سپس تباه میگردد و نیست وقتی میخواهند سنتی را مقرر دارند طوری مقرر میکنند که تنها لذایذ و کمالات محسوس و مادیشان را تأمین کنند که ماورای آن سعادتی نخواهد بود. (ر.ک: رابطهی علم و دین، ص310)
منابع :
1. سند آموزشی2030.
2. صمدی آملی، داود، شرح رساله علم و دین، نشر روح و ریحان، 1393.
3. غفوری، محمد، بررسی مفهوم علم سکولار و علم دینی، مجله پیک نور،1385.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34