آموزش و پرورش رسالت مهم نبی اکرم(ص) گروه تنظیم آثار استاد طاهایی
مسألهی تعلیم و تربیت همواره یکی از دغدغههای اصلی استاد طاهایی(ره) بود. ایشان علاوه بر سلسله مباحث تربیتی که حاصل آن کتاب «رهنمودهای تربیت دینی» است، در مناسبتها و ایّام ویژه به خصوص میلاد و بعثت نبی اکرم(ص) با تأکید بر اهمّیّت آموزش و پرورش، به تبیین جایگاه این امر با محوریت آیات قرآن پرداخته و همگان را متوجّه نهادهای آموزش جامعه مینمودند و چالشهای فراروی آن را با توجّه به اهداف انقلاب اسلامی و سخنان رهبر معظّم انقلاب توضیح میدادند. در ادامه با گذری بر یادداشتهای استاد طاهایی(ره) مسئلهی مذکور را در سنّت رسول خدا(ص) یادآور میشویم.
توجه به حیات انسانی
قرآن کریم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ» (انفال/24)
ای کسانی که ایمان آوردهاید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی میخواند که شما را زنده میکند.
آیهی فوق با صراحت میگوید که دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی است. حیات معنوی، مادّی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی و بالاخره حیات و زندگی در تمام زمینهها (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج7، ص125)
به طور کلّی حیات برای موجودات زنده به چند دسته تقسیم میشود:
1. حیات نباتی: به این معنا که نبات به سبب نیروی حیاتی خود، غذا و آب را از خاک میگیرد و با جذب نور آفتاب و اکسیژن رشد و نمو مینماید.
2. حیات حیوانی: مرتبهای بالاتر از حیات نباتی است. با این توضیح که در این حیات، حیوان گذشته از رشد و نموی که مشترکاً با نبات دارد دارای حرکتی ویژه است. به این معنا که با ارادهی خودش حرکت نموده و دنبال آب و غذای خویش میرود دنبال جفت خودش حرکت نموده و دوست و دشمن خود را میشناسد.
3. حیات انسانی: مراد ازآن برخورداری از نوعی حیات است که ویژهی آدمی است و علاوه بر حیات نباتی و حیوانی میباشد. به این معنا که افراد بشر میتوانند با دارا بودن این ویژگی، آن استعداد نهفتهی خود را با اختیار و اراده شکوفا کرده و بروز و ظهور دهند و به آن مراتب عالی انسانی خودش برسانند.
4- حیات اجتماعی: درجهای بالاتر و عالیتر از تمام مراتب گذشته است. انسانها وقتی با سعی و کوشش خود به آن مرتبه از رشد و تکامل انسانی رسیدند دارای مرتبهی بلند حیات اجتماعی میشوند. خداوند برای رسیدن به این مرحلهی عالی از حیات، پیامبر(ص) را فرستاده است: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ» (فتح/28)؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده است.
بر طبق آیهی شریفه، پیامبر گرامی اسلام(ص) دینی برای بشر آورده که دستورات آن متضمّن سعادت بشر و مطابق قانون کلّی عدل جهان است.
حیات اجتماعی در امت پیامبر(ص)
در آیهی بعد خداوند مسیر و روش و ویژگیهای امت این پیامبر را بیان کرده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» (فتح/29)؛ محمّد فرستادهی خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
امّت پیامبر(ص) اگر بخواهند حیات اجتماعی داشته و حرکت وسیع به سوی هدف خلقت نمایند بایستی مانند یک بدن و اعضای آن که از یک منبع تغذیه میکند و دارای روح واحد است از تعالیم اسلام که در قالب معیّت با نبی اکرم(ص) تحقق میپذیرد پیروی کنند.
مهمترین شاخص این گروه بنابر تصریح کلام پروردگار، دوستی و مودّت و محبّت و انسجام و اتّحاد است که هر چقدر مسلمانان در این مسأله قویتر باشند دشمنان را بیشتر به شکست مبتلا مینمایند.
ویژگی «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» سبب حیات ما میشود این دو نیرو (تولّی و تبرّی) اگر در زندگی ما نباشد جامعه زنده نمیماند و آن درجهی عالی و مترقّی از حیات نخواهد بود.
دشمنان اسلام خوب فهمیدند از چه راهی وارد شوند نه تنها بر جامعهی مسلمین بلکه در تمام جوامع بشری دشمن از راه تضعیف نیروی جامعه و سلطهی فرهنگی اهداف خود را اجرا مینمایند.
قرآن کریم رشد و بالندگی جامعهی اسلامی را که بر اثر بندگی و عبودیت کامل تحقّق یافته با تشبیهی زیبا در ادامهی آیه تصویر مینماید. «ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»؛ این توصیف آنها در تورات است و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتی است که جوانههای خود را خارج ساخته و سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان به شگفتی وا میدارد. این برای آن است که کافران را به خشم آورد.
طبق تصریح آیه، امّت جامعه اسلامی با تلاشهای نبی اکرم(ص) و معیّت ایشان مانند زراعتی هستند که با سعی و کوشش و نیروی حیاتی خود موانع را برطرف نموده به طوریکه روی پای خود میایستند. عدّهای از این رشد به شگفت میآیند. اما کفَار، غیظ و دشمنیشان بیشتر میشود. این همان جامعهای است که به حیات عالی خود دست یافته و به حالت خودکفایی و استقلال واقعی رسیده است.
فلسفهی وجودی پیامبر اکرم
و بعثت آن حضرت، رها کردن انسانها از غل و زنجیرهای اسارت است. میفرماید: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» (اعراف/ 157)؛ آنها که از فرستادهی (خدا) پیامبر(ص) پیروی میکنند، کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است مییابند و آنها را به معروف دستور میدهد و از منکر بازمی دارد پاکیزهها را برای آنها حلال میشمرد و ناپاکها را تحریم میکند و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود از دوش و گردنشان برمی دارد.
رسالت مهم پیامبر(ص) و امّت او
یکی از اوصاف پیامبر(ص) بر اساس جملهی «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» این است که بارها را از دوش امّتها برمیدارد و غل و زنجیرهایی را که بر دست و پا و گردنشان سنگینی میکند، میشکند. پیامبر بسان مدّعیان دروغین نبوّت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن تودههای مردم و استعمار و استثمار آنهاست، نیست بلکه دستورات و تعالیمی آورده که بشریت را رشد داده و موانع شکوفا شدن استعدادهای انسان و آزادی او را برطرف مینماید.
در ادامهی آیه میفرماید: کسانی که این پیامبر را یاری کنند و در راه و هدف ایشان به راه بیفتند به رشد و فلاح میرسند: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
پیامبر گرامی اسلام(ص) بیست و سه سال رنج کشید و مردم را از ذلّت، حقارت و اسارت و انواع بردگی نجات داد.
وقتی کلمهی «اسارت» میآید فوری ذهن ما متوجّه بردهداری و غلام و کنیز که در گذشته مرسوم بوده، میشود. در حالیکه اسارت تنها در آن نوع خلاصه نمیشود. در حال حاضر اسارت فکری و روحی و فرهنگی نیز وجود داردکه علاوه بر فرد، کشور نیز به اسارت میرود.
در حالیکه پیامبر اسلام(ص) برای پیروزی انسانها و رهایی از هرگونه اسارت مبعوث شده است.
علی(ع) میفرمایند: «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً... مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِه» (نهج البلاغه، خطبه147).
خداوند حضرت محمد(ص) را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بتها رهایی بخشیده و به پرستش خدا راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان نجات داده و به اطاعت خود کشانده است.
هدف اساسی و اصولی اسلام و قرآن، آزادی بندگان خدا از بندگی و اسارت غیر و آمدن به بندگی و اطاعت پروردگار است. در این صورت است که انسانها از تنگ نظری و محدود نگری و بینش کوتاه، نجات یافته و به وسعت نظر میرسند.
انقلاب اسلامی ایران نیز با همین مبنا شروع شده و اهدافش در همین راستا بوده و هست. ما انقلاب نکردیم که فقط به خوراک و مسکن و رفاه برسیم بلکه انقلاب ما برای رهایی از اسارت بیگانگان بود که به هزینهی بسیار گرانبهای خون شهدا و رهبری خردمندانه به دست آوردیم و نمیخواهیم آن را از دست بدهیم. قرآن میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ...» (آل عمران/ 164)؛ خداوند بر مؤ منان منت نهاد ( نعمت بزرگي بخشيد).
پیامبر(ص) آمده است که تعلیم و تربیت کند. این مسأله برای ما چهار مسؤولیت میآورد. مسؤولیت نسبت به خود (یعنی مسلمان واقعی بودن)، مسؤولیت نسبت به خدا، مسؤولیت نسبت به قرآن و دین و پیامبران، مسؤولیت نسبت به جامعه.
اگر ما توجّه به این چهار مسؤولیت داشته باشیم یک لحظه آرام میگیریم؟ میتوانیم بی خیال بوده و به آنچه بین اطرافیان به خصوص در بحث تعلیم و تربیت میگذرد بیتفاوت بمانیم. نه باید به دنبال وظیفه بود مثل سپندی که در آتش بریزند از جا حرکت کنیم. برای انجام مسؤولیت دامن ولایت را محکم بگیریم و از خودشان کمک بخواهیم.
منابع:
* قرآن کریم.
** نهج البلاغه.
*** مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 34