پرسش هایی دربارهی اجتهاد و تقلید/ حلیمه ریحانی
یکی از مباحث فقهی که هر مکلّفی از سنّ بلوغ با آن روبه رو میشود، مسألهی اجتهاد و تقلید است. ممکن است در ذهن عده ای، سؤالاتی در این زمینه به وجود آید. در این نوشتار ما سعی داریم که به بعضی از مهمترین این سؤالمان پاسخ دهیم.
تقلید کردن در احکام، برای ما چه نفعی دارد؟
در حقیقت مقلّد به این دلیل که خود قدرت تحقیق و فهم همهی احکام دینی خود را ندارد، با پیروی کردن از مجتهد، مسئولیت صحّت و نادرستی احکام را به عهدهی مرجع تقلید خود میگذارد.
تقلید در نظر عده ای، امر ناپسندی است حتی بعضی گفته اند تقلید کار انسان نیست، این امر را چه طور جواب می دهید؟
باید بدانید تقلید اقسامی دارد. 4 نوع تقلید را میتوان برشمرد: 1ـ تقلید جاهل از جاهل؛ 2ـ تقلید عالم از عالم؛ 3ـ تقلید عالم از جاهل؛ 4ـ تقلید جاهل از عالم. (محمد وحیدی، ص60)
قسم اول و دوم را عقل نمی پسندد؛ پس جاهل از جاهل نمی تواند چیزی فرا گیرد چون او تخصص ندارد؛ در این تقلید کوری شود عصاکش کور دگر. در تقلید قسم دوم هم دو نفر که از لحاظ علمی و نوع علم مساوی باشند، نمی توانند از هم تقلید کنند؛ یعنی تقلید آنها بی فایده است چون کسی که از او تقلید میشود باید توانمندیهایی بیشتر از مقلّد داشته باشد تا تقلید صحیح انجام گردد. این تقلید مانند این است که شخص بینایی به شخص بینای دیگری بگوید دستم را بگیر و مرا از خیابان رد نما. قسم سوم را هم عقل ناپسند میداند و این تقلید را مذموم میشمارد. این نوع، زشت ترین نوع تقلید است که یک عالِم، عوام زده میشود و از عوام پیروی میکند. پس تنها قسم چهارم میماند که جاهلی از عالم تقلید کند و عقل و دین آن را تأیید میکند.
پس هر تقلیدی ناپسند نیست و تقلید در بحث احکام دینی از نوع عاقلانه است. تقلید به معنای پیروی کورکورانه از محیط و بر طبق عادت، تقلیدی ممنوع است. مانند کسانی که کورکورانه از پدران خود تقلید میکردند و قرآن آنان را مذمّت کرده است. (زخرف/23) تقلیدی که در اسلام آمده «سرسپردن» نیست؛ بلکه چشم باز کردن است. تابع و پیرو تا آن جا تسلیم متبوع و پیشوای خود است که اصول و مبادیِ قانون نشکند و خراب نشود. اگر دید پیشوا و مرجع او کاری خلاف اصول و مبانی انجام میدهد نمی تواند سکوت کند و به تقلید خود ادامه دهد. (مرتضی مطهری، صص115-110)
افراد تحصیلکرده و متخصص هم باید در احکام تقلید کنند؟ تقلید، توهین به آن ها محسوب نمی شود؟
بنای دانایان بر این است که در هر موضوعی به متخصص و عالم آن موضوع مراجعه میکنند. این همان تقلید اصطلاحی است. از آن جایی که محال است یک نفر پیدا شود که در تمام قسمتها و همهی علوم صاحب نظر و مستقل باشد، ممکن نیست فردی را پیدا کنیم که هیچ گونه تقلید و پیروی از دیگران نداشته باشد و کسی که خیال کند در زندگی از هیچ کس تقلید نمیکند خود را فریب میدهد. (محمد حسین طباطبایی، 282/1) افراد تحصیلکرده، در زمینه علمی خاصی، تخصص دارند، در زمینه، علوم دینی تبحر ندارند پس در این زمینه باید به متخصص دین مراجعه کنند. مراجع تقلید هم در دیگر اموری که تخصص ندارند مثل پزشکی به متخصص مراجعه می کنند و از آنها تقلید می کنند.
آیا تقلید، دلیل قرآنی هم دارد؟ بله در قرآن هم آمده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (انبیاء/7)
اهل ذکر از نظر مفهوم لغوی تمام آگاهان و مطّلعان را در برمیگیرد و این آیه بیانگر یک قانون کلی عقلانی در مورد رجوع جاهل به عالم است و دانشمندان و فقهای اسلامی به این آیه برای مسألهی جواز تقلید از مجتهدان اسلامی، استدلال کرده اند. (ناصر مکارم شیرازی و همکاران، 361/13)
آیهی دیگری که علمای اسلامی برای جواز تقلید به آن استناد کرده اند آیهی نَفر، توبه/122 است. «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»
منظور از تفقّه در آیه فراگیری همهی معارف و احکام اسلام اعم از اصول و فروع است. بنابراین آیهی فوق دلیل روشنی است بر این که همواره گروهی از مسلمانان به عنوان انجام یک واجب کفایی باید به تحصیل علم و دانش در زمینهی تمام مسائل اسلامی بپردازند و پس از فراغت از تحصیل برای تبلیغ احکام اسلام به نقاط مختلف برگردند و مردم را با مسائل اسلامی آشنا سازند. این آیه هم تحصیل را واجب میکند هم یاد دادن را.
گروهی از علمای اسلامی از آیهی فوق بر مسألهی جواز تقلید استدلال کرده اند، زیرا فراگیری تعلیمات اسلام و رساندن آن به دیگران در مسائل فروع دین و لزوم پیروی شنوندگان از آنها همان تقلید است. (همان، 193/8)
آیا در زمان ائمه هم اجتهاد وجود داشته یا فقط در زمان حاضر، مرسوم شده است؟
بله، نگاهی به تاریخ شیعه و زندگی امامان شیعه بیانگر این واقعیت است که ائمهصبزرگان اصحاب خود را که سالها نزد آنها تحصیل کرده بودند و آشنا به اصول و مبادی فقه شیعه و دلایل استنباط بودند، تشویق میکردند که فتوا بدهند. (محمد رضا جواهری، ص151) که به چند نمونه اشاره می کنیم:
مانند ابان بن تغلب که فقیه و مجتهد بزرگی بوده و سه امام (امام سجادع، امام باقرع و امام صادقع) را درک کرده است. او هر گاه داخل مسجد النبی در مدینهی منوره میشد، مردم برای آموختن فقه نزد او جمع میشدند. امام باقرعبه او فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده، من دوست دارم مانند تو در میان شیعیانم دیده شوند». (همان، ص51)
امام علیعهم در عهدنامهی خود به مالک اشتر، هنگام انتصاب به حکومت مصر، به او فرمان میدهند، کارهای مشکلی که در آن میمانی و بر تو مشتبه میشود (که برای دانستن حکم شرعی آن سرگردان بودی) به (کتاب) خدا و (سنت) پیغمبر خدا بازگردان که خداوند متعال فرموده: «ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر او و اولوالامر (اوصیای پیامبرص) را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید». پس رجوع به خدا، فرا گرفتن محکم از کتاب اوست و رجوع به رسول، فراگرفتن سنت اوست. (نهج البلاغه، نامهی 53)
این بخش از نامهی امام علیعبه مالک، هم فرمان به اجتهاد است و هم روشن کردن منابع مهم اجتهاد. (همان، ص156)
هم چنین در سیرهی ابن هشام در داستان بیعت عقبه نیز آمده: ابن اسحاق نقل میکند هنگامی که قوم به مدینه برگشتند، پیامبرص، مصعب بن عمیر را با آنها فرستادند و به او فرمان دادند که به آنها قرائت قرآن را بیاموزد و اسلام را به آنان یاد بدهد و آنها را فقیه در دین کند.
واضح است که فرمان فقیه کردن، به همراه فرمان به آموزش قرآن و تعلیم اسلام، فرمان به اجتهاد است. خود مصعب باید فقیه باشد تا به دیگران فقه بیاموزد. (همان، ص59)
آیا در زمان حضور خود ائمه:، آن ها مردم را امر به تقلید هم می کردند؟
بله، ابن ابی عمیر از شعیب عقرقونی نقل میکند که به امام صادقععرض کردم، چه بسا نیاز پیدا میکنیم که در موردی و از چیزی سؤال کنیم از چه کسی بپرسیم؟ امام فرمودند: بر تو باد به اسدی یعنی ابوبصیر. (همان، ص184)
عبدالعظیم حسنی از نوادگان امام مجتبیع از اصحاب امام جوادع، امامهادی و امام عسکریعبوده است. در روایتی ابوتراب رویانی گفته است: شنیدم که اباحماد رازی میگفت: بر امام هادیعدر سامرا وارد شدم و از مسائلی دربارهی حلال و حرام پرسیدم. حضرت پاسخ مرا دادند و هنگام خداحافظی گفتند: ای حماد! اگر چیزی از امر دین در ناحیهی تو بر تو مشکل شد، دربارهی آن از عبدالعظیم حسنی سؤال کن و سلام مرا به او برسان. (همان، ص199)
در عصر غیبت کبری آیا دستوری درباره ی تقلید از شخص خاص داریم؟
خیر، مکلف به تقلید از شخص خاص نیستیم. امام زمانعجدر توقیع شریفی به اسحاق بن یعقوب (توسط محمدبن عثمان عمری) فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَهُ الله عَلَیکُم»؛ «و امّا حوادثی که در آینده واقع میشوند در آنها [برای پیدا کردن هدایت] به راویان حدیث ما مراجعه کنید چون آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر شما هستم». (شیخ طوسی، ص516).
ممکن است «حوادث واقعه» فراتر از مسائل جزیی باشد و شامل رویدادهای سیاسی و فتنههای اجتماعی هم باشد، زیرا معمولاً مردم عادی در فتنهها متحیر و سرگردان میشوند و باید به عالم مراجعه کنند.
این علماء با صفات ذکر شده اند نه نام، معیار داده اند، ما باید مصداق را بشناسیم مثلاً امام حسن عسکریعخصوصیات فقیه وارسته و مرجع تقلید را این گونه بیان میکند: از میان فقیهان کسی که در برابر هوای نفس مصونیت داشته باشد، دین را [در تمام شرایط] حفظ کند، با هوای نفسانی به مخالفت برخیزد و مطیع امر مولا باشد، بر مردم واجب است از او پیروی کنند. (محمد باقر شریعتی سبزواری، ص140)
آیا در انتخاب مرجع تقلید، باید شرایطی را لحاظ کنیم. این شرایط مشخص شده اند؟
بله از کسی که از او تقلید میکنیم باید:1ـ مرد باشد؛ 2ـ بالغ باشد؛ 3ـ عاقل باشد؛ 4ـ شیعهی دوازده امامی باشد؛ 5ـ حلال زاده باشد؛ 6ـ زنده باشد؛ 7ـ عادل باشد؛ 8ـ اعلم باشد؛ 9ـ بنابراحتیاط واجب حریص به دنیا نباشد. (رسالهی مراجع، مسألهی2)
عادل به چه کسی میگویند؟
عدالت: قدرت نفسانی است که انسان را به اطاعت خداوند و ترک معصیت وادار میکند و نشانهی عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد و اهل محل و همسایگان او را به خوبی تصدیق کنند.
اعلم کیست؟ مجتهدی است که در فهمیدن حکم خدا از همهی مراجع زمان خود استادتر باشد. (همان)
چرا باید اعلم باشد؟ سیرهی انسانهای عاقل، این است که در هر مسأله و موضوعی به کسی مراجعه کنند که تخصص او بیشتر باشد. پس در مبحث احکام که از مهمترین موضوعات است باید به متخصصترین مجتهد یعنی اعلم مراجعه کرد.
اعلم را چه طور میتوان شناخت؟
اعلم را از سه راه میتوان شناخت:
1ـ خود انسان یقین کند؛ مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
2ـ دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرطی که دو نفر عالم عادل دیگر با گفتهی آنان مخالفت نکنند.
3ـ عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفتهی آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند. (رساله مراجع، مسألهی3)
البته این مسأله تبصره هم دارد:
1ـ طبق نظر آیات عظام خویی، تبریزی و سیستانی به گفتهی یک نفر عالم خبرهی مورد اطمینان انسان هم اجتهاد یا اعلمیت ثابت میشود.
2ـ طبق فتوای آیه الله بهجت و آیه الله وحید چنان چه از هر راهی انسان اطمینان به اعلمیت پیدا کند کافی است.
(مجتبی حسینی، ص47)
اگر عده ای از علما به اعلم بودن مجتهدی شهادت بدهند و در مقابل، گروهی شخص دیگر را اعلم بدانند و ما نتوانیم مجتهد اعلم را تشخیص دهیم، وظیفه چیست؟
نظر غالب مراجع، این است که در صورت تعارض هر کدام را احتمال یا گمان به اعلم بودن را میدهید، از او تقلید کنید. البته آگاهی و تخصص هر گروه از علما بیشتر باشد نظر آنها مقدم است. (رک: مجتبی حسینی، ص48)
اعمالی که انسان بدون تقلید انجام داده چه حکمی دارد؟ نظر غالب مراجع این است که اگر شخص بفهمد به وظیفهی واقعی خود رفتار کرده (مثلاً وظیفه اش غسل بوده و او انجام داده) یا عمل او با فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده و باید اکنون از او تقلید کند، مطابق بوده (مثلاً تسبیحات اربعه را سه مرتبه میخوانده و مجتهدی که الآن اعلم است و باید از او تقلید کند او هم سه مرتبه واجب میدانسته)، اعمال او صحیح است.
تبصره: آیت الله سیستانی علاوه بر این شرایط، شرط میدانند که اگر مکلف جاهل قاصر باشد (مقصر نباشد) و نقص عملش به ارکان و مانند آن باز نگردد. اعمال بی تقلیدش صحیح است. (همان، ص67)
آیا تقلید ابتدایی از مجتهد میت، متوقف بر تقلید از مجتهد زنده است؟
تقلید ابتدایی از مجتهد میت یا بقاء او باید به تقلید از مجتهد زنده و اعلم باشد. (همان، ص23)
اگر مرجع تقلید کسی از دنیا برود و از مرجع زنده تقلید نکند چه حکمی دارد؟
همهی مراجع حکم عمل بدون تقلید را داده اند. (مجتبی حسینی، ص65)
آیا وکالت در انتخاب مرجع مثل وکالت پدر برای پسر و معلم و برای شاگرد صحیح است؟
اگر مراد از وکالت سپردن وظیفهی تحقیق و جستجو برای یافتن مجتهد جامع الشرایط به پدر، معلم و یا غیر آنان باشد، اشکال ندارد و نظرشان در این مورد اگر مفید علم یا اطمینان و یا واجد شرایط بینه و شهادت باشد از نظر شرعی معتبر و حجت است. (استفتائات مقام معظم رهبری، س26)
فهرست منابع
* قرآن کریم.
1. بنیهاشمی خمینی، احکام تقلید و بلوغ، چاپ دوم، نشر معارف، 1385.
2. جواهری، محمدرضا، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، بوستان کتاب قم، 1381.
3. حسینی، مجتبی، احکام تقلید و بلوغ، چاپ دوم، نشر معارف، 1385.
4. سیاح، احمد، فرهنگ جامع نوین، چاپ 17، 1374.
5. شریعتی سبزواری، محمدباقر، اجتهاد و تقلید، معارف اسلامی، ش56.
6. شیخ طوسی، الغیبه، ترجمه و تحقیق مجتبی عزیزی، مسجد مقدس جمکران، 1386.
7. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، محمد باقر موسوی همدانی، نشر بنیاد، علمی علامه طباطبایی، 1364.
8. مطهری، مرتضی، ده گفتار، صدرا، 1367.
9. مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
10. وحیدی، محمد، فلسفهی اسرار احکام، نشر عصمت، 1381.