پدر و مادری که به مسجد میروند و فرزندان خویش را از همان دوران کودکی در مجالس و محافل مذهبی همراهی میکنند، سبب تقویت احساس پرورش مذهبی در آیندهسازان جامعه میشوند.
زهرا علینقی لنگری
هر کودکی که از مادر متولد میشود، فطرتاً مذهبی است؛ یعنی او با فطرت توحید و ایمان به خدا آفریده شده است. باید دانست که عقل محدود کودک برای پذیرش هر نوع اندیشه و عقیدهای آماده است، پس تأثیرگذاری بر این فطرت پاک توحیدی خیلی سریع اتفاق میافتد.
پیامبر خدا (ص) فرمودند آنها (نوجوان) قلبی فضیلت پذیر و دلی رقیقتر و حساستر دارند؛ خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان و نوجوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سر باززدند و به مخالفتم برخاستند (میرعظیمی، 1387، ص165).
همانطور که حضرت علی(ع) فرمودند: «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْهُ»(مجلسی، 1376، ج1، ص223) دل نوخاسته مانند زمینی است که در آن چیزی کشت نشدهاست و هر بذری که در آن افشانده شود، آن را میپذیرد.
امام خمینی(ره) می فرمایند: کودک جدید العهد است به ملکوت. در جایی دیگر نیز نوجوان را جدیدالعهد معرفی کردهاند. نوجوانان و جوانان به آن عهد ازلی و میثاق ابتدایی که با خدا بستهاند پایبند هستند. کودک هنگام تولد، وجودی پاک و دست نخورده دارد و فطرت او وفادار به عهد ازلی است و از همین رو بزرگترها باید مراقب کودکان و نوجوانان خود باشند و آنها را بعیدالعهد نکنند (میرعظیمی، 1387، ص167).
تمایل فطری جوانان به مذهب آن قدر شدید است که همهی روانشناسان میگویند: بین بحران تکلیف و جهتهای مذهبی، ارتباط انکار ناپذیری دیده میشود. حتی کودکانی که در خانوادههای دور از مذهب و ایمان پرورش یافتهاند، در دوران بلوغ علاقهی بیشتر از خود به مسائل مذهبی نشان میدهند.
یکی از راههایی که تصوّر دقیق و صحیحی از خدا در ذهن فرزند ایجاد میکند، متوجه کردن او در سن طفولیت به نماز است، همچنان که ائمه(ع) به آن اشاره دارند.
خانواده، نخستین مدرسهای است که انسان در آن درس میآموزد. شهید مطهری در اینباره میفرمایند: بچهها را باید در محیط نماز خواندن برد، اگر در جمع نباشد، نماز خواندن جمع را نبیند به این کار تشویق نمیشود چون اصلاً حضور در جمع مشوق انسان است. آدم بزرگ هم وقتی خودش را در جمع اهل عبادت میبیند روح عبادت بیشتری پیدا میکند. کودک که بیشتر تحت تأثیر است (مطهری، 1385، ج23، ص530).
محمد بن مسلم که از یاران بینظیر ائمهی صادقین است، از ایشان میپرسد: کودک در چه زمانی نماز بخواند؟ حضرت(ع) فرمودند: وقتی که نماز را بفهمد. عرضه میدارد: چه زمانی میفهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟ امام(ع) میفرمایند: در شش سالگی.
حلبی از راویان بزرگوار شیعه است، از امام صادق(ع) و ایشان از امام باقر(ع) این گونه روایت میکنند: ما فرزندانمان را در سن پنج سالگی به نماز امر میکنیم، پس شما آنان را به وقت هفت سالگی به دنیای نماز حرکت دهید. (میرعظیمی، 1387، ص173)
اگر والدین در قالب الگوهای کودک و نوجوان نگرش مطلوب و مثبتی به مساجد داشته باشند و آموزش دینی فرزندان خود را در قالب وظیفهای اساسی تلقّی کنند، قطعاً اینگونه برخورد تأثیر بسیاری در رفتار کودک و نوجوان خواهد داشت. پدر و مادری که به مسجد میروند و فرزندان خویش را از همان دوران کودکی در مجالس و محافل مذهبی همراهی میکنند، سبب تقویت و پرورش احساس مذهبی در آیندهسازان جامعه میشوند و اینکار به صورت عادتی مطلوب و پسندیده درمیآید. باید این نکته مدنظر باشد که وقتی انسان عملی را به طور مستمر تکرار کرد به تدریج با آن خو میگیرد و حالتی در نفس به وجود میآید که اصطلاحاً عادت نامیدهمیشود (آموزگار، 1390، ص270). از آنجا که افرادی که به مسجد میآیند غالباً از یک فیلتر اعتقادی رد شدهاند، در دوران حاضر جذب کودکان به این محیط میتواند برجستهترین راه ایمنسازی آنان در برابر مسائل انحرافی جوامع امروز باشد.
بهترین و کاملترین اسوه و الگوی ما با توجه به آیهی شریفهی «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(احزاب/ 21) حضرت رسول(ص) است و در سیرهی ایشان به روشنی حضور حسنین در مسجد دیدهمیشود. از جمله گاهی اتفاق میافتاد که حسن(ع) در حال سجده به پشت پیامبر سوار میشدند و آن حضرت سجده را طول میدادند تا امام حسن(ع) پایین بیایند، روزی پس از نماز مردم عرض کردند: ای رسول خدا طوری با این کودک رفتار میکنید که با هیچ کس دیگر اینگونه رفتار نمیکنید. آن حضرت(ص) فرمودند: این پسرم، آقا و سرور است، امید است که خدا به وسیلهی او میان دو گروه از مسلمانان صلح و آشتی برقرارکند.
گاه میشد که رسول گرامی(ص) در حال سخنرانی بودند و حسنین(ع) وارد مسجدی میشدند، آن حضرت از منبر پایین میآمدند و آن دو را در آغوش میگرفتند و بالای منبر میبردند و در کنار خود می نشاندند (کیمیا قلم، بیتا، ص9).
و نیز وارد شده است: امام حسن(ع) در دوران هفت سالگی به مسجد میرفت و پای منبر رسول خدا(ص) مینشست و آنچه در مورد وحی از آن حضرت میشنید برای مادرش فاطمهی زهرا نقل میکرد. حضرت علی(ع) هرگاه وارد منزل میشد و با فاطمه سخن میگفت درمییافت که فاطمه(س) از آنچه دربارهی آیات قرآن نازل شده اطلاع دارد. از ایشان پرسید: با اینکه شما در منزل هستید چگونه به آنچه که پیامبر در مسجد بیان کرده، آگاه هستید؟ فاطمهی زهرا(س) فرمودند: این آگاهی از ناحیهی فرزندت حسن(ع) به من انتقال مییابد. روزی علی(ع) در خانه مخفی شد، حسن(ع) که در مسجد وحی الهی را شنیده بود، وارد منزل شد و طبق معمول بر متکا نشست تا به سخنرانی بپردازد، ولی لکنت زبان پیدا کرد. حضرت زهرا(س) تعجب نمود! حسن(ع) به مادر عرض کرد: تعجب مکن، چرا که شخص بزرگی سخن مرا میشنود و استماع او مرا از بیان مطلب بازداشته است. در این هنگام علی(ع) از مخفیگاه خارج شد و فرزندش حسن(ع) را بوسید (نیشابوری، 1377، ص102).
شهید مطهری میفرمایند: متأسفانه کم رفتن ما به مساجد و مجالس دینی و اینکه بچهها کمتر در مجالس مذهبی شرکت میکنند، سبب میشود که آنان از ابتدا رغبت به عبادت پیدا نکنند. باید ما با بچههای خودمان برنامهی مسجد رفتن داشتهباشیم تا بچهها با مساجد آشنا شوند. ما خودمان که از بچگی با مساجد و معابد آشنا بودیم در این اوضاع و احوال امروز چهقدر به مسجد میرویم که بچههای ما که هفت ساله شدهاند به دبستان و بعد به دبیرستان رفتهاند، ولی اصلاً پایشان به مساجد نرسیده است، بروند (مطهری، 1385، ج23، ص529).
در مآخذ دینی نیز شاهد هستیم که پیامبر(ص) و اصحاب ایشان با بچههای شیرخوار در نماز جماعت حاضر میشدند. روایات نشان نمیدهد که پیامبر رحمت(ص)حتی در یک مورد، بر آنان و یا بر والدین آنها نهیبزده یا نسبت بهآوردن بچههاشان به مسجد اعتراض فرمودهباشند، بلکه بر عکس، عکسالعملهایی که حاکی از تشویق و رضایت است از جانب ایشان مشاهده میشود؛ از جمله پیامبر(ص) فرمودند: «من به نماز میایستم و میخواهم که آن را طولانی سازم، پس بانگ گریهی کودکی را میشنوم و چون خوش ندارم بر مادرش سختگیری کنم نماز را سبک برگزار میکنم» (یوسفی، 1386، ص225).
در حالی که برخی گمان کردهاند باید از آوردن کودکان به مسجد ممانعت کرد و استدلال آنها به احادیثی که بیانگر کراهت ورود کودکان به مسجد است، میباشد مانند روایتی از رسول گرامی (ص) که فرمودند: «از مساجدتان دیوانگان و کودکانتان را دور نگه دارید.» (مروج خراسانی، 1388، ص34).
با توجه به احادیثی که بیان شد اگر جمعبندی صحیحی صورت نگیرد، احساس تناقض در احادیث پیش میآید درحالیکه به هیچ وجه چنین نیست، بلکه صدور احادیثی نشان میدهد که این حدیث کودکانی را از آوردن به مسجد منع نمودهاست که دارای شلوغکاری و شیطنتی هستند که بسان دیوانگان است و موجب ناپاکی، آلودگی و یا بینظمی غیرمتعارف در مسجد میشوند، همچنین هنگامی که بچه را نتوان به مسجد آورد بالتبع مادر هم باید در خانه بماند و این زیان دوچندان را به همراه میآورد: از سویی کودک با محیط پاک و آسمانی و مقدس مسجد آشنا نمیگردد، در حالیکه اهمیت آموزش در این دوران گوشزد شدهاست و از دیگر سو مادر، بزرگترین مسئولیت تربیتی در جامعه را بر عهده دارد و بیش از سایرین نیازمند به آموزش، کسب فضایل، اخلاق و معنویت میباشد و او از چنین آموزهای که باید هر مادری داشتهباشد محروم میماند و نیز از فعالیتهای اجتماعی به دور خواهد بود. بیشک چنین برداشتی در حوزهی خدامحوری و سیرهی اعظم جایگاهی ندارد و با نصّ متون دینی مغایرت دارد؛ بنابراین اگر بخواهیم مطابق سیره عمل نماییم، باید بعضی از رفتارهای ناشایست در مورد حضور فرزندان در مساجد را اصلاح نماییم.
همان طور که امام باقر(ع) می فرمایند: «کودکان را یکجا در قسمت عقب صفهای نماز جماعت قرارندهید، بلکه آنان را در میان صفها پراکنده نمایید». اینکار نوعی احترام گذاشتن به شخصیت کودکان است» (نوبهار، 1386، ص106).
حجت الاسلام قرائتی در کتاب خاطرات خود چنین مینویسند: «هفت ساله بودم که به یکی از مساجد کاشان رفتم، در صف اول نماز جماعت ایستاده بودم که پیرمردی مرا گرفت و مثل گربه به عقب پرتاب کرد و گفت: بچه صف اول نمیایستد و این در حالی بود که با بیاحترامی هم جایی را غصب کرد و هم ذهن کودکی را نسبت به نماز مکدر نمود. پس از گذشت سالها هنوز آن خاطرهی تلخ در ذهنم مانده است.» (ر.ک: اسماعیلی یزدی، 1391).
این مسأله تنها در مورد کودکان نیست، بلکه در برخورد با نوجوانان و جوانان نیز باید از تکریم شخصیت ایشان غافل نباشیم. ایشان از قول مقام معظم رهبری نقل فرمودند: «در مشهد مسجدی داشتم. یک جوانی با لباسهای رنگارنگ به مسجد آمد و در صف اول نشست. یکی از پیرمردها وارد مسجد شد و دید یک جوانی سوپر دولوکس در صف اول نشسته است؛ به جوان گفت: شما خجالت نمیکشی با یک پیراهن رنگارنگ صف اول نشستهای؟ برو عقب! این جوان عقب رفت. مقام معظم رهبری فرمود: گفتم به پیرمرد: آقا ! پدر! چه کسی گفته که هر کسی میخواهد صف اول باشد باید پیراهنش چه رنگ باشد!؟ شما چرا او را بلند کردید؟ آقاجان بیا جلو! بیا جلو! و او را جلو آوردم.» (فجری، 1389، ص107).
منابع:
* قرآن کریم.
1.اسماعیلی یزدی، عباس، فرهنگ تربیت، قم، دلیل ما، 1391.
2.آموزگار، محمد، پژوهش راهبردی تعالی مسجد، دوم، اصفهان، حسین فهمیده، 1390.
3.فجری، محمد مهدی، رواق پرواز، قم، مهر امیرالمؤمنین، 1389.
4.کیمیا قلم، حوا، سیری در سیرهی امام حسن، پایان نامهی سطح2، مدرسهی علمیه نرجس، مشهد.
5.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج1، سوم، تهران، مکتب الاسلامیه، 1376.
6.مروج خراسانی، عباس، جایگاه مسجد در اسلام، مشهد، سیاه سفید، 1388.
7. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج23، صدرا، سوم، تهران، 1385.
8. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، بیجا، دار الاحیاء الکتب العربیه، 1387.
9. میرعظیمی، محمد رضا، قطعهای از بهشت، تهران، نخیل، 1387.
10. نیشابوری، غلامرضا، داستانها و حکایتهای مسجد، قم، جمالالدین اسدآبادی، 1377.
11. یوسفی، محمد رضا، فصلنامهی سفیر، شمارهی 4، سال اول، زمستان 1386.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 32