تاریخ ارسال خبر: 01 مرداد 1390 | گروه خبری:
سر مقاله
از كنار ديوار بلند و طولاني ميگذرد و به اين ميانديشد كه حضورش در اين منطقه چه آيندهاي براي او رقم خواهد زد؟ كم كم به انتهای ديوار ميرسد. دانههاي ريز برف آرام و خنك بر رويش مينشيند و آتش افروختهی درونش را كه بر پوست صورتش دويده فرو مينشاند. ناگاه خود را در پارك «زوكوچي» مييابد، به سختي از گروههاي به هم فشردهي معترضين عبور ميكند. انبوه زنان و مردان با صورتهایی که از شدّت سرما سرخ شده در کنار هم ایستادهاند و رو به پلیس فریاد می زنند. بخار نفسهایشان در هوا می پیچد.
مارک آلن رافالو، ديگر نميانديشدكه با حضورش در صف اوّل معترضان جنبش ضد وال استريت براي بازیگر، کارگردان، تهیّه کننده و فیلمنامهنویس معروف آمريكايي چه سرنوشتي رقم خواهد زد. از دور به ديوارهي بلند محلهي وال استريت مينگرد، ديوارهاي كه بين نود و نه درصد مردم زحمتكش و محروم و يك در صد حاكمان مرفّه و سودجو فاصله اي انكار ناپذير ايجاد كرده است. و باز به چهرهي معترضين خيره ميشود. تعدادي از معترضين بر روي مقواهاي بزرگ شعار مينويسند: «وقتی ثروتمندان پول فقرا را میدزدند، نام آن را معاملهی تجاری میگذارند!»، «وقتی فقرا از خود دفاع میکنند، نام آن خشونت گذاشته میشود!»، «وال استریت را نابود کنیم، پیش از آن که دنیا را نابود کند!» باورش نميشود؛ چه طور ممكن است كه بزرگترین بازار بورس جهان و منطقهي پر نفوذ اقتصادی نیویورک به تسخير اين مردم عادّي بي دفاع در آمده باشد. مردمي كه در ميان آنها جوانان مصمّم دانشجو ،كارگر، كارمند، آتشنشان، معلّم، استاد دانشگاه، زن و مرد و پير و جوان و حتّي كودكان ديده ميشوند. مارك تنها آمده بود تا دليل اعتراض اين مردم را بفهمد؛ امّا حالا ميان آنها نشسته است. قدري جلوتر ميرود. گروهي از ميانسالان كه پختهتر به نظر ميآيند به تحليل وضع موجود پرداختهاند. يكي از آنها ايدئولوژي جنبش وال استريت را براي تازه واردها تبيين ميكند. مارك به دقّت گوش ميسپارد. او ميگويد: مدل تجمع ما، استقرار شبانهروزی در مقابل ساختمان وال استریت است، با هدف افزایش تعداد تظاهرات کنندگان و رسیدن به خواستههایمان. ديگري ادامه ميدهد: ما این مدل را از تظاهرات مصر و اسپانیا الهام گرفتهايم. اسم اين جنبش را هم «وال استریت را تسخیر کنیم» گذاشتهايم. مارك به سراغ جمعي ديگر ميرود. آنها چند لپ تاب را روي جعبهاي گذاشته و اوضاع را كنترل ميكنند. شايد اينجا اتاق فكر جنبش وال استريت باشد. مارك سلام ميكند. بچهها برايش جا باز ميكنند. يكي از جوانترها با خوشحالي ميگويد: «هي پسر! اين مارك آلن بازيگر محبوب منِ». مارك كمي خود را جمع و جور ميكند، امّا بچهها صميمانه او را در ميان ميگيرند و جديدترين اطّلاعات را در مورد جنبش به او نشان ميدهند. تلویزيون آمريكا معترضين را جمعي شورشي ولگرد معرفي ميكند. يكي از جوانان ناخواسته فرياد ميزند: امّا اين درست نيست! اين يك اعتراض آرام است توسّط نود ونه درصد از همين مردم زحمتكش جامعه. از آن سوي جمعيت همهمهاي به گوش ميرسد. همه به آن سمت ميدوند. مارك با آنها همراه ميشود. كسي يكي از مقواهايي كه روي آن نوشته شده «به کار بانک مرکزی پایان دهیم!» به دستش ميدهد. مارك به زحمت خود را به صف جلو ميرساند. پليس ضد شورش با شوك الكتريكي به جوانان، زنان و كودكان حمله و چند نفر را دستگير ميكند. زن جواني را روي آسفالت خيابان میكشند و با چكمه گلويش را ميفشارند و او همچنان شعار ميدهد. مارك به سوي پليس يورش ميبرد امّا كسي او را به عقب ميكشد. مرد ميانسالي است: هي جوان! تو خيلي بهتر ميتوني به جنبش خدمت كني» و بعد با انگشت جواناني را كه با لپتاپ مشغول انعكاس خبر به دنيا هستند، نشان ميدهد. مارك متوجه منظور او ميشود و با گوشي خود از جمعيت و دستگير شدگان عكس ميگيرد و بعد شروع به تايپ نامهاي ميكند؛ او اين گونه مينويسد: «بعضي از مردم اين حركت را مورد نقد قرار ميدهند و مطالب جعلي و دروغين در مورد اعتراض كنندگان و لباسشان يا مشاغلشان و اينكه قيافهشان چه طور به نظر ميرسد بيان ميكنند، اين نشان ميدهد كه ما به عنوان يك ملّت چه قدر سطحي فكر ميكنيم. آنها فراموش كردهاند كه اين آدمها وقت و زندگيشان را گذاشتهاند تا براي ارزشهايي ايستادگي كنند كه روزگاري براي همهی ما مورد احترام بود و به خاطر دموكراسي براي همه، اين حركت را انجام دادهاند. آنها فراموش كردهاند كه اين آدمها مجبور شدهاند در يك پارك وسط شهر منزل كنند، بدون اين كه اجازه داشته باشند چادر بزنند يا از ديگر امكانات معمولي يك كمپ برخوردار باشند. آنها دور از خانه و محلّهي راحت خودشان زندگي ميكنند تا از آزادي، برابري و قانون حمايت كنند و دستيابي به آنها را جشن بگيرند. آيا هنوز ذرّهاي شرافت در وجودمان هست كه با ذلّتهايي كه به ما روا ميدارند، به مقابله برخيزيم؟ اگر چنين است همين امروز وقتش رسيده كه صدايمان را به گوش دولتمردان آمريكايي برسانيم. من همه را به شركت در اين حركت مردمي دعوت ميكنم تا بتوانيد شأن انساني خود و دسترنج كاري را كه در اين جامعهی كاپيتاليستي ميكنيد، به دست آوريد. هر كدام از ما شأن و عظمت خودمان را داريم. مقام و درجهی انسانيتان را فراموش نكنيد. حتّي اگر جامعهی اطرافتان به شما بگويد كه هيچ نيستيد. در همهی شهرهاي مهم و اصلي آمريكا مانند وال- استريت معترضان گرد هم بيايند. حرفتان را در رسانهها بزنيد. بیکار نشستن و بيتفاوت بودن، كار سادهاي است اما هر بار كه اين كار را بكنيد قلبتان بيشتر ميشكند». دقايقي بعد نامهي مارك آلن رافالو بر روي سايت پر مخاطب اوست. در همين حال مارك متوجّه جواني ميشود كه صحبتهاي يك روحاني مسلمان را به انگليسي ترجمه ميكند. مارك به طرف او ميرود: «اين ديگه كيه؟» او پاسخ ميدهد: رهبر مسلمانان. مارك ميپرسد «چي ميگه؟» جوان با لبخندي مهربان جواب ميدهد: «راجع به وال استريت صحبت ميكنه». «چي!؟» «بيا بخون، ترجمه كردم» مارك با تعجّب و به سرعت شروع به خواندن ميكند:
مردم آمريكا در واقع به حاكميت اقلّيت يك درصدي بر اكثريت نود و نه درصدي معترض هستند كه ماليات و پول مردم آمريكا را هزينهی به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق و حمايت از رژيم صهيونيستي ميكنند. نكتهی اساسي آن است كه، اين سرمايهداري نه تنها دست آوردي براي رفاه مردمي نداشته، بلكه به گسست بنياد خانوادهها و ساختار اجتماعي و تبديل مردم به افرادي صرفاً مادّي بدون توجّه به حقوق انساني و متعالي منجر شده است. در صحنهي بينالملل سران آمريكا با ادّعاي رفاه جهاني و كمك به ملّتها به اشغال ساير كشورها پرداختهاند اما در عمل همچنان از برخي حاكمان ديكتاتور حمايت كرده و حتي در اين راه، در برابر ملّتها قرار گرفته اند. اكنون ملتهاي غربي دريافته اندكه اين ادّعاها، صرفاً فريبي براي تأمين منافع سرمايهداران بوده و نه براي ارتقاي جايگاه جهاني ملّت آمريكا و يا كمك به ساير ملّتها كه موجب شده آنها حاكميت طبقهاي محدود بر سراسر جامعه را بپذيرند. ممكن است حكومت آمريكا با شدّت عمل، اين جنبش اعتراضي را سركوب كند، امّا نميتواند ريشههاي آن را از بين ببرد. ريشههاي اين حركت در آينده آن چنان گسترش خواهد يافت كه نظام سرمايهداري آمريكا و غرب را زمين خواهد زد. مارك به جوان نگاه ميكند: «اون كه مسلمانِ پس چرا...؟» جوان صحبت مارك راقطع ميكند، جعبهاي را جلو ميكشد و به او اشاره ميكند كه بنشيند. مارك به طرف او خم ميشود تا حرفهايش را بهتر بشنود، جوان كه اشتياق او را ميبيند با هيجان سخن ميگويد. برق نگاهش را از ميان نور رقصان شعلههاي آتش ميتوان ديد: «ببين مدل حركت اعتراضي ما بر اساس الگوي اعتراضي جوانان مسلمان ميدان التّحرير مصر برنامه ريزي شده و مدل حركت مسلمانان خاورميانه بر اساس الگوي اعتراضي مردم مسلمان ايران. حركتي كه آيت الله خميني شروع كرد و آيت الله خامنهاي آن را ادامه داد. متوجّه منظورم هستي؟» مارك بدون اين كه جواب او را بدهد چشمهايش را بر هم ميگذارد. درياچهاي راكد و آرام در ذهنش نقش ميبندد و قطرهاي آب كه موجي در دل آبهاي راكد درياچه ايجاد ميكند. از آن موج موجي بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر برميآيد و... لبخندي بر لبهاي مارك نقش ميبندد. او اينك به خوبي ميفهمد دليل دشمنيهاي آمريكا و اسرائيل با اسلام و انقلاب ايران چيست.
********
حلقهي اوّل امواجِ قدرتِ نرم جمهوري اسلامي ایران، ابتدا از کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی جوشش يافت. حلقهي دوم موج انقلاب اينك آنگونه كه رهبر معظّم انقلاب فرمودند اسپانیا و اروپا را در قالب تظاهراتِ گسترده در مينوردد. در جنبشها و تحرّكات اسپانیا و انگلیس، موج بیداری برآمده از ایران و بحرانِ مالی حاكم بر اقتصاد اروپا، مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند. دو عاملي كه نقش کاتالیزور را براي انتقال امواج به اين منطقه ایفا نمودهاند. مردم مادرید حركت اين امواج را به زيبايي ترسيم ميكنند. آنها ميگويند: به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواستههایشان برسند و این میدان را میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square): میدانِ التحریر مینامند. در انتقال اين جوشش به لندن و انگليس كه با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی میشد، دولت انگلیس مجبور شد تا برای كنترل اوضاع، اینترنت و شبکهی تلفن همراه را قطع کند».
حركت امواج قدرت نرم به سوي حلقهي سوم با اشغالِ والاستریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکتها در اقتصادِ آمریکا شكل گرفت. امروز اين اعتراضات به سرعت سراسر نيويورك، واشنگتن و بسياري از شهرهاي آمريكا را درمينوردد. پليس سعي به مهار اين جنبش دارد اما موج گستردهي اعتراضات هر بار، با دستگيريها و خشونتهاي پليس حياتي تازه مييابد. آن چه قابل تأمل است جايگاه رهبري انقلاب اسلامي به عنوان رهبر (leader) اين تحركات و انقلاب اسلامي ايران به اعتراف دوست و دشمن، به عنوان منشاء صدور انقلابهای امروز در منطقهی اسلامی- عربی است، كه در سطح استراتژیک، به عنوانِ یک مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند؛ چرا که او را کشوری الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند. درتبيين تأثيرگذاري انقلاب اسلامي بر موج خروشندهي بيداري اسلامي، بايد به اشتراکات فراوان سياسي و فرهنگي ميان ايران به عنوان عامل محرّك و جنبشهاي سياسي منطقه به عنوان عوامل متأثّر از اين تحرّكات توجّه داشت. عواملي چون ايدئولوژي و عقيدهی مشترک و دشمن مشترك، كه عليرغم اختلافات مذهبي كوچك زمينههاي وحدت آفرين گستردهاي ايجاد كردهاند. انقلاب اسلامي ايران عليرغم شيعي بودن، به دليل خدا محوري، توحيد محوري و توجّه به نبوّت و معاد وقبله و كتاب مشترك توانسته است در ميان كشورهاي اسلامي شيعي و غير شيعي منطقه، عامل وحدت آفرين و سکّاندار جبههی اسلام و مسلمانان به شمار آيد. جنبشهاي اسلامي در مواجهه با جبههي صهيونيسم بينالملل داراي دشمن مشتركي هستند به محوريت آمريکا، كه در صدد تسلّط بر جغرافياي منطقه و به حاشيه راندن ايدئولوژي اسلامي است. رهبران جنبشهاي اسلامي با الگو پذيري از تعبير معمار پير انقلاب امام(ره) که فرمودند: «دشمن مشترک ما امروز اسراييل و آمريکا و امثال اينهاست که ميخواهند حيثيت ما را از بين ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند. اين دشمن مشترک را دفع کنيد» هم نوايي خود را با اهداف ضد استعماري و ضد استکباري جمهوري اسلامي ايران اعلام کردند. از سوي ديگر وحدت مسلمانان به عنوان رمز پيروزي، تداوم و توسعهي انقلاب به جهان اسلام عامل مؤثّر ديگري در گرايش نهضتهاي اسلامي به آن بوده است. ايران با به نمايش گذاردن الگوي مديريت جديد سياسي با عنوان مردمسالاري ديني و مديريت ديني توانسته است فراتر از تمامي الگوهاي مديريتي فرسوده چون كاپيتاليسم، سوسياليسم،... و كليهي الگوها با برچسب دمكراسي گام بردارد و خط بطلان بر اين الگوهاي ناكارآمد بكشد که اين باعث اعتماد بيشتر جنبشها به ايران به عنوان کانون مديريت و الگوي کارآمد شده است؛ به گونهاي که جنبشها، حرکت خود را با افتخار متأثّر و ملهم از الگوي ايران ميدانند. حال آن كه خود اين كشورها الگوي حركت آفرين جنبشهاي غربي بودهاند.
ابعاد و گسترهي تأثيرگذاري انقلاب اسلامي بر جنبشهاي اسلامي هم در بعد سياسي و هم در بعد فرهنگي قابل توجّه و تأمل است، در بعد سياسي تجديد حيات سياسي اسلام در گسترهي جغرافياي اسلامي و حتّي جهان غرب در قالب ايدئولوژي مبارزه و مقاومت و زمينه سازي ايجاد حکومت اسلامي تجلّي يافته و در بعد فرهنگي ميتوان از اشاعهي فرهنگ جهاد، شهادت و ايثار به عنوان اصول اساسي مبارزه در تمام لايههاي اين امواج ياد كرد. انتفاضه خود بارقهاي از نور و بازتابي از پيروزيهاي بزرگ انقلاب است. شعارهاي لاشرقيه و لاغربيه، اللهاکبر، هيهات منالذّله، الموت لآمريکا و اسراييل،... از جمله شعارهاي صادراتي انقلاب اسلامي است. بسيار ظريف و قابل تأمّل است كه در جنبشهاي اروپا و آمريكا ما شعارهايي چون «الشعب يريد اسقاط وال استريت» را ميشنويم.
امروز انقلاب اسلامي ايران به عنوان پديدهاي فراملّي، مرزهاي جغرافيايي جهان اسلام را در نورديد و در سطح کلان، فرهنگ، سياست و نظام حاکم بر روابط بينالملل را دستخوش تغييرات بنيادين نمود. تأثيرات گستردهي اين امواج در لايههاي اول (كشورهاي اسلامي منطقه) و لايههاي بعد (اروپا و آمريكا) تحوّلاتي ايجاد نمود. چون حيات مجدّد اسلام در عرصهی جهاني، كه عليرغم توطئههاي گستردهي اسلام هراسي و اسلامستيزي، گرايش روز افزون مردمي براي تشرّف به دين اسلام را شاهديم. تجديد حيات احساسات آزاديخواهانه و استقلالطلبانه در بين مستضعفان و محرومان جهان چه در قالبهاي اسلامي و چه در جستوجوي تحقّق دمكراسي حقيقي از ديگر نمودهاي اين تأثيرات است. گرايش عميق به مذهب و انواع معنويتها و فروپاشي انديشههاي ليبراليستی، اومانيستی عليرغم تبليغات گسترده براي اشاعه و ثبات آنها، گرايش شديد به حجاب و تجلّي آن به عنوان نماد و پرچم برافراشتهي تقابل با کشورهاي ليبرال و لائيک و نيز ناکارآمدسازي راهبردهاي نرم و سخت ليبرال دموکراسي و سرمايهداري به محوريت اسرائيل و آمريكا را ميتوان از ديگر تأثيرات انقلاب ایران بر شمرد.
حقيقت تأثيرگذاري انقلاب اسلامي بر جهان اسلام و مستضعفان جهان را ميتوان در فرمايش امام موسى كاظم (عليه السّلام) دريافت نمود كه ميفرمايند: «رَجُلٌ مِن أهلِ قُم يَدعُو النّاسَ إلَى الحَقِّ يَجتَمِعُ مَعَهُ قَومٌ كَزُبَرِ الحَديِدِ؛ مردى از قم مردم را به حق فرا می خواند و گروهى استوار، چون پارههاى آهن، پيرامون او گرد می آيند. بادهاى سخت آنها را نمىلرزاند، و از جنگ و مبارزه به ستوه نمىآيند، و از دشمن نمىهراسند».
پس از هر انقلاب و سقوط نظامهای ناکارآمد در بحبوحهاي كه مردم انقلابي به خوبی میدانند که چه چیزی را نمیخواهند باید الگوسازی داشته باشند تا همانگونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از آن تبعیت کردهاند، در دولتسازی و نظامسازی نیز از او تبعیت کنند و باید به خوبی مشخّص کنند و بدانند که چه میخواهند. در اين برهه از زمان مسألهی نظامسازی به عنوان نقشِ انحصاری و کار ویژهی ایران اسلامی به عنوانِ الگودهندهی آن جوامع، مشخص میشود. تأکید مقام معظّم رهبري حضرت آیت الله خامنهای بر مسألهی نظامسازی از همين منظر است. برای ما زمانْ زمانِ نظامسازی است و برای جنبشهاي مردمي، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 18