نوجوان، نیازها، بحرانها و آسیبها / طاهره خالقي
«لاَ تَقسُرُوا أَولاَدَكُم عَلَى آدابِكُم فَإِنَّهُم مَخلُوقُونَ لِزَمَانِ غَير زَمَانِكُم: فرزندان خود را مجبور نکنید هرگونه آداب و عادات شما را فرا بگیرند و الزاماً در هر رفتاری از شما تقلید کنند، چون آنان برای زمان غیر زمان شما آفریده شدهاند».
اغلب پدران عادت کردهاند که پس از یک روز کاری خسته کننده، به محض ورود به منزل، با شور و شوق وصفناپذیر و سر و صدای شادی آور پسر پنج ـ شش سالهی خود رو به رو شوند. لیکن پس از گذشت چند سال، کودک دلنشین خود را در هیأت نوجوانی سیزده ساله میبیند که به ندرت از اتاقش بیرون میآید و هنگام رو به رو شدن با دیگران به یک سلام مختصر و ساده بسنده میکند؛ و یا بیشتر مادرانی که سنگ صبور دختر دبستانی خود بوده و به همهی حرفهای او با اشتیاق گوش میدادهاند، حال نوجوانی را پیش رو دارند که جز به وقت ضرورت لب به سخن نمیگشاید و حتّی حرفهای مهمّش را به خاله و عمّهاش میگوید. چیزی که دورهی نوجوانی را برای والدین عجیب و شگفت انگیز و یا مبهم و غیر قابل شناخت میکند تغییر و تحوّلات گستردهی آن است چرا که نوجوانی دورهی دگرگونیهای بنیادی در تمامی عرصههای وجودی انسان است.
جریان زندگی انسان همانند رودخانهای است که از کنار سرزمینهای مختلف میگذرد و سرانجام به دریا میپیوندد. نوجوانی یا دوران بلوغ از متنوّعترین و پیچیدهترین چشم اندازهای این مسیر طولانی است. همهی آنهایی که به نوعی با نوجوان سر و کار دارند برایشان مهم است که چه رفتاری را در این دوران باید با او در پیش گیرند.
باید گفت: این «نگرش»ها و «بینش»ها هستند که «روش»ها را میآفرینند و هر شیوهی رفتاری «برآیند» چشم اندازهای ما نسبت به آن موضوع است؛ پس برای دستیابی به اصول صحیح رفتار با نوجوان، لازم است نسبت به او (خواستهها، نیازها، بحرانها، آسیبها... ) شناخت علمی کسب نمود. اتومبیلی را در نظر بگیرید که در جادهی آسفالت و عریضی با سرعت در حال حرکت است. راننده پس از طی مسافتی بدون علایم هشدار دهندهی کافی، ناگهان در مقابل خود جادّهی خاکی و پر از دست انداز و مانع را مشاهده میکند؛ بلافاصله از سرعت خود میکاهد و با احتیاط کامل از کنار موانع عبور میکند. سلامت راننده و اتومبیل در گرو رؤیت دقیق موانع، تنظیم سرعت، صبر و خویشتن داری راننده است و گرنه امکان هرگونه تصادم، اصطکاک و آسیبدیدگی به شدّت وجود دارد. (شرفی، ص22)
اگر در مثال فوق، جادّهی زندگی را جایگزین نماییم، دورهی نوجوانی همان بخش خاکی و پر درد سر مسیر حرکت اتومبیل است. طبیعی است در صورتی نوجوان این مسیر را به سلامت طی میکند که ضمن شناخت کامل مسیر آگاه و در برخورد با موانع و دست اندازها، شکیبا و دقیق باشد که مستلزم این است که همیارانی خوب و آگاه داشته باشد تا پیش از حادثه، او را راهنمایی نمایند و در زمان احتمال حادثه نیز، همراهیش کنند.
در این دوره، نوجوان، کودکی خود را پشت سر گذاشته است و احساس بزرگ شدن میکند خصوصاً این که تغییرات را در خود متوجه میشود، امّا هنوز آن قدر هم بزرگ نشده است تا بتواند خود را در دورهی جوانی بیابد. در واقع بر روی پلی راه میرود که در یک سوی آن که پشت سر اوست دوران کودکی و در دیگر سو که پیشروی اوست دوران جوانیاش قرار دارد. بنابراین در شرایطی از زمان است که خانواده نه از او رفتار کودکانه را میپذیرد و نه بزرگش میداند که او را مستقل و آزاد گذارد. اینجاست که ممکن است دچار تنشهای ناهنجار و بحرانهای جوانی شود. پس بر والدین، معلّمان و مربّیان است که با شناخت دقیقتر از دوران نوجوانی، او را یاری نمایند چرا که نوجوان در این دوران، درگیر دو بحران حسّاس هوّیت و بلوغ است و در کنار آن نیازهای اساسی دارد که اگر این بحرانها به شیوهی صحیح و متعادل مدیریت نشود و نیازهای اساسی او ارضاء نگردد و پاسخ مناسبی نبیند، دچار آسیبهای جدّیِ فردی، خانوادگی و اجتماعی میگردد. در این جا به جهت آشنایی بیشتر والدین و مربیان عزیز با این دوران، به طور مختصر گذری بر این نیازها و بحرانها مینماییم.
نیازهای دوران نوجوانی
هر رفتاری که از انسان سر میزند به منظور برآورده شدن یکی از نیازها و خواستههای بدنی و روانی او میباشد. اگر بتوانیم نیازهای مهم نوجوانی را بشناسیم، میتوانیم او را یاری کنیم تا آنها را به خوبی و از طریق صحیح میسّر و ارضا نماید. از این طریق بهترین کمک را به نوجوان خود کردهاید تا بدون دغدغه و نگرانی این مسیر حساس را طیّ نماید.
نیازهای اساسی بشر را به دو دسته تقسیم کرده اند:
1ـ نیازهای بدنی یا زیستی که نیازهای اوّلیه نامیده میشوند و بدون ارضای آنها، زندگی میسّر نیست. مانند: نیاز به غذا، خواب و... .
2ـ نیازهای روانی یا ثانویه که در برگیرندهی نیازهای عاطفی، ذهنی، اجتماعی، انسانی و... میباشد که عدم ارضای آنها موجب پیدایش اختلالات، ناراحتیها و بیماریهای روانی گشته و تعادل عاطفی فرد را به هم میزند. بسیاری از ناامیدیها، افسردگیها، نگرانیها، بزهکاری و... ناشی از عدم ارضای صحیح این نیازهای روانی است. (رک: خدایاری فرد، ص30)
1ـ نیاز به مهربانی و محبّت و قدردانی
رابطهی نزدیک محبّتآمیز با چند شخص مؤثّر در زندگی غالباً ایجاد رضایت میکند. خانواده عموماً یکی از کانونهای گرم و محبتزا بوده است و کمبود و فقدان آن تأثیرات سوء و ضایعات دردناکی در روح افراد به وجود آورده، روابط آنها را با دیگران تحت تأثیر قرار میدهد. کمبود محبّت چون اغلب موجب تحقیر و کوچک شدن فرد نیز میشود، در او ایجاد عقدهی حقارت میکند و وی را حسود و کینهتوز مینماید و یا باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا میگردد، و اگر نوجوان از محبت در کانون خانواده سیراب نشود، آن را در خارج از خانواده جستوجو مینماید که زمینهی بسیاری از فریبها و انحرافات از همین جا فراهم میشود. (همان، ص31)
2ـ نیاز به امنیت و آسایش خاطر
هر انسانی میخواهد مطمئن باشد که کسی به حریم آزادی او تجاوز نخواهد کرد و مال و جان و آبرو و شخصیتش در امان است، زیرا که ترس و اضطراب این که مورد تهدید واقع شود، ایجاد نگرانی در فرد میکند. زیرا هر فردی میخواهد که اطمینان خاطر پیدا کند که در مواقع سختی و ناراحتی و بیچارگی تنها نخواهد ماند و دیگران کمک کننده و حامی او هستند و عدم این اطمینان اثرات ناگواری در رفتار او دارد. نوجوان در جامعهی ما نیازمند دنیایی است سازمان یافته، امن، منظم، قابل پیشبینی و قانونی که بتواند روی آن حساب کند و در آن حوادث غیر منتظره، غیر قابل کنترل، گیج کننده و یا خطرناک... رخ ندهد. (همان)
3ـ نیاز به احساس محبوبیت و مورد قبول گروه همسالان واقع شدن(رک: سبحانی نیا، ص55)
این دوره، دوره تنهایی است بدون توجه به تعداد دوستانی که نوجوان دارد، او همیشه در درون خود احساس خلاء میکند. این احساس تنهایی که به مراحل رشد مربوط میشود، جوان را بر آن میدارد که با همسالان خود ارتباط برقرار کند. بنابراین، دوستیها در این دوره براساس نیاز اجتماعی شکل میگیرد و نوجوان بالغ به دوستان خود وفادار است تا جایی که هیچ انتقادی را دربارهی آنها نمیپذیرد. محبوبیت نوجوانان و جوانان در گروه همسالان تابع توانایی انجام دادن اموری است که در گروه اجتماعی آنها موجب کسب وجهه میشود. هم چنین برای نوجوان مهم است که مقبول خانواده و مورد پذیرش والدین باشد و احساس کند که از موقعیت مطلوب و قابل قبولی در میان خانواده اش برخوردار است. اما آن چه واضح و مبیّن میباشد، این است که گاهی اوقات معیارهای گروهی بیشتر از معیارهای خانواده و مدرسه در رفتار نوجوان تأثیر دارد و نوجوان تلاش میکند در اثر معاشرت و رابطهی صمیمانه با آنها هم خود را مطابق معیارهایشان سازد و هم توانایی و استعدادهای خود را در حدّ اعلا نشان دهد و رضایت خاطر کسب کند؛ زیرا گروه، نیاز مبرم نوجوان به برقراری تماس، روابط صمیمانه و تعلق را به خوبی ارضا میکند حتی اگر گروه از نوع مخرب و ضد اجتماع باشد. (خدایاری فرد، ص32)
در نتیجه بودن در کنار آنان و بیان راز دل به دوستان، سبب آرامش روحی آنها و تقلیل کشمکشهای روانی او میشود.
4ـ نیاز به استقلال
استقلال طلبی یکی دیگر از نیازها و ویژگیهای دوره نوجوانی است. نوجوان دیگر کودک نیست. احساس میکند بزرگ شده است و میتواند در کارها، خودش تصمیم بگیرد و میخواهد هر چه زودتر روی پای خود بایستد و نیاز دارد بداند زندگیاش زیر فرمان خودش است و دیگران بدان شکل نمیبخشند. اگر این نیاز با تحکم و برخورد خشونتآمیز والدین مواجه گردد، به سرکشی و طغیان منجر میشود. (همان، ص34)
5ـ نیاز به مذهب و فلسفهی حیات (رک: شرفی، ص325)
نوجوانان در این مرحله از زندگی گرایش خاصّی به مسایل دینی و معنوی پیدا میکنند و عقاید مذهبیشان شکل مجرّد و متعالی به خود میگیرد. در دورهی خردسالی کودک با سؤالات بیشمار خود دست به گریبان میشود و اندیشههای نارسایی را به دست میآورد ولی تنها در دورهی نوجوانی است که او به یک نظر پا برجا و استوار دربارهی معنی و مفهوم حیات معتقد میشود. به همین سبب است که دورهی نوجوانی را مرحلهی تردید دینی مینامند(http://shams44.blogfa.com) که این تغییرات در این دوره به سه شکل ظاهر میگردد: 1ـ دورهی بیداری دینی: در این مرحله، نوجوان علاقمند است همانند والدین خود، آداب و رسوم دینی را انجام دهد. 2ـ دورهی پرسشگری: در این دوره به انتقاد از مفاهیم پذیرفتهی دینی میپردازد و پرسشهای متعدّد و متنوّعی مطرح میکند. میکوشد به حقایق دست یابد و نیازهای خود را پاسخ دهد.
3ـ دورهی بازسازی دینی: نوجوان احساس میکند که به حقایق دینی تازهای نیاز دارد. بنابراین با توجّه به رشد شناختی در دورهی نوجوانی (مرحلهی تفکّر انتزاعی)، قضاوتهای نوجوان با گذشته تفاوت داشته و به دنبال چرایی و چگونگی امور و رخدادها میباشد؛ بنابراین در زمینهی دینی از طریق استدلال باید مسایل را برایش تشریح کرد. نکتهی بسیار مهم و حساس این است که والدین و مربّیان و اطرافیان نوجوان باید بدانند که در این دوره تا حدّ امکان از امرو نهی کردن پرهیز نموده و با نوجوان به عنوان یک مشاور رفتار نمایند و برای تفکّر، اظهار نظر و پرسشهای او ارزش قایل شوند و صبورانه برخورد کنند. در غیر این صورت دچار آسیبهای جدّی در زمینهی اعتقادات و مسایل مذهبی شده و چه بسا از دین زده شود.
بحرانهای دورهی نوجوانی
نوجوانی دورهای است که در آن فرد، نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر روحی، فکری و ذهنی هم دچار تغییرات اساسی میشود. به همین دلیل است که این دوره، مرحلهای مهم در زندگی هر فرد به شمار میرود و که یک انقلاب و دگرگونی بزرگ در بسیاری از خانوادهها بروز میکند. در نتیجه مخاطب شناسی در گفت و گوی با نوجوان نکتهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت که متأسفانه بسیاری از مشکلاتی که در نحوهی ارتباط گیری با نوجوان وجود دارد از آن سرچشمه میگیرد. نوجوان در این مرحله از زندگی با دو بحران بسیار مهم و سرنوشت ساز هویّت و بلوغ مواجه میشود که عدم آگاهی والدین و مربّیان و حتّی خود نوجوان از این دو بحران و چگونگی برخورد و رفتار با نوجوان، حایز اهمّیت است. بنابه همین دلیل در این جا سعی میکنیم تا مختصر مطالبی را در جهت آشنایی بیشتر بیان نماییم.
1ـ بحران هویت
«هویتی را که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود، این است که «او کیست؟» نقشی را که باید در جامعه ایفا نماید، چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگ سال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان همسر یا پدر باشد؟ آیا او علیرغم نژاد، مذهب یا زمینههای ملّی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه میدهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟» (شرفی، ص44)
یکی از پدیدههایی که از سالهای پایانی نوجوانی آغاز میشود و میتواند در سالهای جوانی نیز ادامه یابد، بحران هویّت است. از نظر روان شناسان جست و جوی هویت، مهم ترین ویژگی متمایز کنندهی نوجوانی، از مراحل دیگر زندگی است. چرا که نوجوان وظیفهی عمدهی خود را کسب احساس هویت میداند و میخواهد بداند که: من چه کسی هستم؟ به کجا تعلّق دارم و به کجا میروم؟
او که در طول دوران کودکیاش تمام مسایلش به دست پدر و مادر حلّ و فصل میشده است اکنون به تلاش و تقلّایی طاقتفرسا دست میزند تا به تعریفی یکپارچه از هستی فردی خویش دست یابد و هم چون آزمایشگری چیره دست نقشهای مختلف را یک به یک میآزماید تا ویژگیهای منحصر به فرد و یگانه را یافته و معجونی بیهمتا برای خویش بسازد، و همهی اینها در حالی اتّفاق میافتد که او تجربهی لازم را ندارد امّا میخواهد خودش دربارهی خویشتن خویش تصمیم بگیرد. بنابراین برای این که خود را از این سردرگمی و گیجی و گم گشتگی خارج سازد و به ثبات هویّت برسد، به اندیشههای گوناگونی رو میآورد، علایق متنوع و گاه متّضاد پیدا میکند و رفتارهای متعدّد را در پیش میگیرد؛ چون میخواهد خودش بیازماید و انتخاب کند، چارچوب شخصیتش را تعیین کند، اعتقاداتش را مشخص نماید و... و اینها همگی تنها به امید دستیابی به ارزشهای زندگی و هویّت فردی است. (رک: فرهی و دل آذر، ص43) و در این راه پر پیچ و خم و حساس و دشوار چنان چه از همیاری و همراهی آگاهانهی والدین، معلّمان و دوستان و سایر افراد تأثیرگذار برخوردار نباشد چه بسا به شکستی تلخ و دردناک گرفتار آید.
یافتن پاسخی مطمئن و متقاعد کننده برای این گونه سؤالات [از کجا آمدهام؟ چه کاری باید بکنم؟ سرانجام من چیست؟] همان یافتن هویت یا خود ماست. در آموزههای دینی هر چند با خصوصیات مذکور طرح نشده ولی از عبارتها و اشارتهای دیگر میتوان حقیقت «هویت» و «خود» را استخراج کرد: امام علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «رَحَمَ اللهُ اِمرءاً عَلَی مِن أینَ وَ فی أین وَ اِلی أینَ: آن کسی که بداند از کجا آمده، در کجاست و به کجا رهسپار خواهد شد، مشمول رحمت الهی خواهد شد». (سبحانی نیا، ص19)
نوجوانی که به دنبال استقلال شخصیت و احراز هویت برای خویش است، در صدد یافتن کاملترین مدل، بارها و بارها آزمایش میکند. یک هویّت کامل هویّتی است که تمامی اقسام مربوطه را در برمیگیرد. (سبحانی نیا، صص31-23)
1ـ هویّت فردی: منظور از هویّت فردی شناخت تواناییها، قابلیتها و ویژگیهای رشد و تحوّل و نیازهای اساسی روان است. در واقع هویّت فردی با خودشناسی رابطهی مستقیم دارد.
2ـ هویّت اجتماعی: یعنی مورد مطالعه قرار دادن فرد از جنبهی نقشها و وظایف اجتماعیاش و متقابلاً انتظارات جامعه از وی مثل انتخاب شغل، ادامهی تحصیل و... .
3ـ هویّت خانوادگی: منظور تعیین نسبت میان جوان و خانوادهی او و پیوندهای طرفین است.
4ـ هویّت دینی: رابطهی آدمی و نحوهی تعلّقش با دین که نتیجهی آن، احساس مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای دینی است.
5ـ هویّت ملّی: تکیه بر میراث گذشته و مفاخر ارزشمند و درک ویژگیها و صفات ممیزهی یک ملّت.
6ـ هویّت فرهنگی: هویّت فرهنگی، همان نقشی است که فرد در حوزهی عادتها و باورها ایفا میکند.
به طور خلاصه در تمامی موارد جامعه نقش بسیار مهمّی در شکلدهی هویت دارد چرا که ما در خانواده به دنیا میآییم، در مدرسه به تحصیل میپردازیم، با دوستانمان معاشرت داریم و در اجتماع رفت و آمد میکنیم؛ به واقع ما محصور جامعه هستیم.
پس اگر هویت شخصی نوجوان در طول این دوران و براساس تجربیات حاصل از برخوردها و همراهیهای صحیح خانواده و اجتماع، به تدریج ایجاد شود و نوجوان بتواند خودِ اصیلِ خویش را بیابد، تعادل روحی، روانی و عاطفی وی تضمین شده و به اهداف و ارزشهای والای انسانی دست مییابد؛ در غیر این صورت سرخوردگی و عدم اعتماد جایگزین اعتماد، گوشهگیری و منزوی شدن جایگزین تماس و ارتباط با مردم میشود و رکود جای تحرک را میگیرد و به جای خودآگاهی و تشکیل هویّت مثبت، دچار ابهام در نقش خود میشود همچنین هماهنگی و تعادل روانی او به هم میخورد و در نهایت دچار بحران هویّت میگردد.
به دنبال بحران هویّت جوان گرفتار احساس بیگانگی (تنهایی و جدایی) کرده، به دنبال اشتغالهای بی هدف میرود و چون نقش مؤثّری برای خویشتن نمییابد خود را به هر موضوعی که در دسترس اوست مشغول نموده و انرژیاش را صرف میکند؛ مانند مکالمات بیهدف تلفنی، همراهی کردن دوستان در کشیدن سیگار و... . در این حال به دلیل فقدان هویّت همیشه منتظر است تا دیگران برایش تصمیم بگیرند و شخصیت قایل شوند. ابتکار و خلّاقیت و عمل از دستش خارج شده و سر رشتهی زندگی اش را به دیگران میسپارد؛ یعنی دارای شخصیتی منفعل میگردد.
هم چنین لازم است بدانیم که نوجوان به هنگام بحران هویّت، در سه مورد یا بیشتر از موارد زیر دچار تردید و شک است: 1ـ اهداف بلند مدّت؛ 2ـ انتخاب شغل؛ 3ـ الگوی رفتاری؛ 4ـ رفتار و تمایل جنسی؛ 5ـ تشخیص مذهبی؛ 6ـ نظام ارزشهای اخلاقی و 7ـ تعهد گروهی. (http://shams44.blogfa.com)
2ـ بحران بلوغ
یکی از بحرانیترین دورههای هر فرد، دوران بلوغ است. بلوغ مرحلهای از رشد است که برای همهی نوجوانان اعم از پسر و دختر، خواه ناخواه حاصل میشود و دین پژوهان و روانشناسان تعبیرهای مختلفی از این دوره که حاکی از اهمّیت و حسّاسیت آن است، بیان کردهاند. تعابیری هم چون: دوران عدم انطباق، تب عقل، گره کور بین کودکی و پیری، موجی خروشان در اقیانوس زندگی، تولّدی دوباره، دورهی کشف هویّت، ولادت دوم و... . (سبحانینیا، ص41)
بلوغ در لغت به معنای رسیدگی و پختگی است و مشخّصهی دورانی از زندگی محسوب میشود که فرد از دنیای کودکی فاصله میگیرد و در مسیر تکامل جسمی و روحی فرد قدم بر میدارد. (دهخدا، 276/11) پس از تولّد انسان وارد مرحلهی طفولیت شده، آن گاه به بلوغ و تشخیص میرسد. فرد بالغ خیر و صلاح خود را تشخیص میدهد و به مرحلهی استحکام و پا بر جایی شخصیت میرسد. دورهی نوجوانی و بلوغ، زمان ابهام، سردرگمی و اشتباه کاریهاست.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نوجوانی را نوعی جنون دانسته و فرمودهاند: «نوجوانی شعبه و شاخهای از جنون است». (http://shams44.blogfa.com)
گویا دوران نوجوانی دارای ابهام و پوشیدگی است. چرا که جنون از مادهی «جنّ» به معنای پوشیدگی و استتار است. (دهخدا، 108/16) نوجوان واقعاً نمیداند چه چیزی در وجود او اتّفاق افتاده است. تغییرات عمومی بدن و حالات روانی آن چنان سریع و همه جانبه است که او را دچار تشویش و دل نگرانی میکند. تصمیمگیریها را برای او مشکل میسازد و برخوردهای او را با خانواده و مردم سخت میکند. در بیان حضرت علی (علیهالسلام) نوجوانی به نوعی مستی تشبیه شده است؛ گویا فرد شعور و آگاهی خود را از دست میدهد و در حالت مستی به سر میبرد، در این دوره همهی ارزشهای او در هم ریخته است و جای پای استواری ندارد. دورهی نوجوانی زمان قوّت و توانایی بدن و رشد جسمی است. از جملهی این قوّتها، قوای شهوانی است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. طبیعت وجود جوانان به گونهای است که رقابتها در آن جریان دارد و گاه شدّت میگیرد و نیز به صورتی است که میخواهند همه چیز را منحصر به خویش کنند تا جایی که مدّتها طول میکشد که به خطای خود پی ببرند. نوجوانان تجربیات اندکی دارند و فراز و نشیبهای زندگی را نیازمودهاند و همین محدود بودن تجربه، گاهی آنها را به سمت انحرافات میکشاند. وجود والدین دلسوز و مربّیان لایق و آگاه و جامعهای سالم و تربیتی به موقع، میتواند از سقوط به انحراف کشیده شدن نوجوانان جلوگیری کند.
هر چند از واژهی بلوغ (رسیدن و به حدّ رشد رسیدن) غالباً بلوغ جنسی و جسمی تداعی میشود، ولی با توجّه به موارد استعمال، میتوان انواع بلوغ را چنین برشمرد: (رک: شرفی، صص38-36)
1ـ بلوغ شرعی (همان سنّ تکلیف دینی است).
2ـ بلوغ جسمی: با توجّه به تغییرات حاصل از ترشّحات هورمونها و تغییر اندامهای جسمانی، نوجوان نسبت به آن احساس نگرانی و اضطراب خواهد داشت و این در دختران بیشتر از پسران است. نگرانیهایی هم چون نگرانی نسبت به وضع جنسی، قدّ، وزن و حتّی ارتباط با دیگران و این که آیا عادی یا غیر عادّی رفتاری میکند و مدام میپرسد: من چگونه هستم و طرز تفکّر دیگران را نسبت به خودش میسنجد.
3ـ بلوغ جنسی: رسیدن به سنّ تولید مثل و بیدار شدن غدد جنسی.
4ـ بلوغ اجتماعی: رسیدن به سنّ قانونی که فرد مسئول رفتار خود میشود.
5ـ بلوغ روانی: رشد روان، پختگی، هوش و درک مفاهیم اخلاقی.
6ـ بلوغ شخصیتی: به طور مستقل تصمیم بگیرد، عمل نماید، ارادهاش را اعمال کند و متکّی به خود باشد.
7ـ بلوغ عقلی: که قرآن از آن به نام «رشد» یاد کرده و استقلال اقتصادی و آزادی مالی برای یتیمان را مشروط به بلوغ جنسی و رشد عقلی میداند.
خصایص و ویژگیهای دوران بلوغ
عمدهترین خصایص دوران بلوغ و نوجوانی که اعمال و رفتار نوجوان را تحت تأثیر قرار میدهند و خیلی از آنها طبیعی میباشند عبارتنداز: (رک: خدایاری فرد، صص82-67)
ـ احساسات تند مانند خشم، بی حوصلگی، قهر کردن، فریاد زدن، زودرنجی، پرخاشگری و برانگیختگی شدید که همه با افزایش سن کاهش یافته و متعادل میگردد.
ـ احساس خستگی: نوجوان از بعضی فعّالیتهای زندگی احساس خستگی مینماید و بعضاً کارها را نیمه تمام رها میکند و عجولانه تصمیم میگیرد.
ـ منزوی بودن: نوجوان تصوّر میکند که اطرافیان، او را درک نمیکنند و برخلاف میل باطنی او عمل مینمایند. حتّی گاهی دچار افسردگی نیز میشود.
ـ انتقامجویی، انتقاد، ترس و اضطراب، عصبی شدن، دلیلتراشی و... البتّه تمامی این موارد باید با درایت و آگاهی کامل، مسیردهی و سپری گردد در غیر این صورت برای جوان مشکل ساز خواهد شد.
فهرست منابع:
1ـ شرفی، محمّدرضا، دنیای نوجوان، تهران، مؤسسهی فرهنگی منادی تربیت، چاپ ششم، 1383.
2ـ خدایاری فرد، محمّد، مسایل نوجوانان و جوانان، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ سوم، 1373.
3ـ سبحانینیا، محمّد، بررسی مسایل جوانان، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1387.
4ـ فرهی، حسن و الهه دل آذر، از مجموعه حرفهای مشاور برای مامان و بابا (چگونه با نوجوان رفتار کنیم)، رشت، انتشارات سمام، چاپ سوم، 1389.
5ـ دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1338.
6ـ شرفی، محمّدرضا، با فرزندان خود چگونه رفتار کنیم، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، چاپ دوم، 1371.
7ـ http://shams44.blogfa.com
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 19