تاریخ ارسال خبر: 01 بهمن 1390 | گروه خبری:
حس سرشار سخن
در آستانهی خدمت / م.پ
بیدار که میشوی یکی از زیباترین روزهای خدا را پیش رو داری. چرا که روز خدمت است، خدمت به آقا علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام)، و زائرین بزرگوار آن حضرت که از راههای دور و نزدیک با دلهایی مشتاق و پر از نیاز، از سراسر گیتی، هم چون رودهایی خروشان، به دریای بیکران رحمت و رأفت رضوی فرود میآیند. تو، امروز را به دور از محیط کار و فارغ از هرگونه مشغلهای، در اختیار داری. وضو گرفته، لباس خدمت به تن کرده و به راه میافتی. خانواده، با گفتن التماس دعا بدرقهات میکنند، تو را به خدا میسپارند و میدانند که به نوعی در حضور شما در بارگاه امام رضا (علیهالسّلام) و خدمت به زائرین، سهیم هستند.
به حرم مطهّر میرسی، چشمت که به گنبد و گلدستهها میافتد، از این که خداوند فرصتی به تو داده که به پالایش روح و روانت بپردازی در پوست خود نمیگنجی. در ابتدای ورود به حرم اذن دخول میخوانی و از پروردگار عالمیان، از پیامبر رحمت و مهربانی، از ائمهی هدی و از ملائکهی مقرّب که دائماً در این مکان مقدس درپروازند و به گرد ضریح منوّر در طواف، اجازهی ورود میگیری. دلت که میلرزد و اشکت جاری میشود، میدانی رخصت دادهاند و حال، این تو هستی و این فرصت به دست آمده که لحظه لحظهی آن غنیمت است. هر گام که بر میداری شکوه و جلالت مکان را بیشتر در مییابی.
جهت آسودگی خاطر و امنیت در زیارت، کولهبار خود را به دفتر امانات میدهی و از ورودی با خیال راحت میگذری. در مسیر، روایاتی از ائمهی هدی تو را آمادهی خدمت میکند. برنامههای هفتگی هم بر روی پردهها و تابلوها، بیانگر مناسبت روزها و اجرای برنامههای فرهنگی متنوّع است. ابتدا در جمع قاریان با تلاوت آیاتی از کلام وحی، دل را جلا میدهی؛ بعد از خواندن زیارتنامه، قرآنها و کتابهای نور را مرتّب میکنی؛ جارو به دست میگیری و غبار از صحن و سرا و رواقها میزدایی تا کدورت دل را از بین ببری. لبخند بر لب، با ادب و احترام فراوان، به زائران خوشآمد میگویی و غبار کفشهایشان را توتیای چشم خویش میکنی. با صبر و متانت آنها را راهنمایی میکنی و با برقراری نظم، زیارت را برایشان سهل و آسان مینمایی. با خضوع و خشوع در وضوخانهها به تصحیح وضو میپردازی و با تطهیر اماکن متبرّکه، به طهارت روح مشغول میشوی. گاه به درد دل زائرین گوش سپرده، روشنگر راهی نو، به دور از گناه، همراه با معنویت و حبّ اهل بیت (علیهمالسّلام) در زندگی آنان میشوی و درمان درد روحشان میشوی و گاه به درمان جسم خستهشان میپردازی. یا با حوصله و دقت، به سؤالات شرعی آنها پاسخ میدهی. با آرامش و مهربانی، امر به معروف میکنی. با پهن نمودن فرشها، فضا را آمادهی نماز کرده و به مرتّب نمودن صفوف نماز میپردازی. جود و سخاوت را در سفرهخانهی حضرت به نظاره مینشینی. با ویلچر به کمک در راه ماندگان میروی و با هدایت و راهنمایی گمشدگان، آنها را به آغوش گرم خانواده بر میگردانی. آن قدر غرق خدمتی که متوجّه گذشت زمان نمیشوی.
وقت به پایان رسیده به یاد میآوری که دلت را به پنجرهی فولاد گره زدهای. گوشهای مییابی. سجدهی شکر به جای میآوری. از خدا استمداد یاری در طول هفته را داری و استمرار خدمتگزاری در طول عمر و این سؤال در ذهن تو میچرخد که: مگر میشود روزی در دریای عشق و عطوفت غوطهور شوی و زیر باران رحمت باشی و رفتار رضوی نداشته باشی؟ مگر میشود خادم باشی و خدمت به خانواده و خلق نکنی؟ مگر میشود روزی به رنگی باشی و روزهای دیگر رنگارنگ؟
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 19