دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 31 فروردین,1403

اندازه‌ی جمله‌های شما (ایجاز، اطناب یا مساوات)


اندازه‌ی جمله‌های شما (ایجاز، اطناب یا مساوات)

نبشتن زگفتن مهمتر شناس  / فاطمه اکبری        

طولِ جمله‌های شما باید چه اندازه باشد؟ سه سانتی‌متر؟ پانزده سانتی‌متر؟ یا بیشتر! شاید کمی خنده‌دار به نظر برسد که طولِ جمله‌های خود را با خط‌کش اندازه‌گیری کنید؛ امّا واقعیّت این است که اندازه‌ی جمله‌های شما در درک خواننده و ایجاد شور و شوق در او اثر فراوان دارد.

برای این که این موضوع برای شما جا بیفتد، بهتر است چند کتاب از نویسنده‌های مختلف را برداشته، حدود هر جمله و اندازه‌ی آن‌ها را با خط‌کش تعیین کنید.

نویسندگانی که حافظه‌ی قوي دارند و برای مخاطبانِ علمي می‌نویسند، در بیانِ مطالب علمی و ادبی غالباً جمله‌هایشان طولانی می‌شود به گونه ای که فعل پس از چند سطر می‌آید و درک جمله برای مخاطبِ عادی دشوار می‌گردد. طولانی نوشتن، که در اصطلاح ادبی به آن «اطناب» گفته می‌شود، برای زمانی خوب است که خواننده‌ی شما از موضوع مورد بحث چیزی نشنیده باشد و در اصطلاح «خالی الذهن» باشد.

اطناب اگر در جای خود به کار رود، بسیار خوب است. امّا اگر نویسنده بدیهیات، یا اموری را که خواننده آن‌ها را به روشنی می‌داند تکرار کند یا مفصّل بیان نماید، موجب ملالت خاطر خواننده می‌شود.

اگر نویسنده در صدد نوشتن مطالبی برای عامّه‌ی مردم باشد و مفاهیم خود را به آسان ترین شیوه و با کوتاه ترین شکل بیان کند، اندازه‌ی جمله‌ها کوتاه می‌شود و مفاهیم بلند، در عبارات کوتاه ارائه می‌گردد.

انواع حکایت‌ها، داستان‌های کوتاه، ضرب‌المثل‌ها و نوشته‌های علمی که حکم راه کار را دارند، از دسته‌ی آثار موجز هستند که در اصطلاح علم معانی، ایجازِ در بیان دارند. ایجاز همیشه خوب است امّا تا آن جا که خواننده را در فهم مطلب دچار مشکل نکند؛ یعنی، آن قدر کوتاه و فشرده سخن نگوییم که مخاطب حرف ما را در نیابد.

برای مثال، سعدی در مقدّمه‌ی گلستان، از جملات طولانی و دشوار به همراه ابیات فارسی و عربی بهره برده است؛ در حالی که حکایت‌های این کتاب در نهایت اختصار و ایجاز نوشته شده‌اند. سایر کتاب‌های کهن، مثل مرزبان‌نامه و کلیله و دمنه نیز همین آیین را رعایت کرده‌اند چرا که قصد آن‌ها در مقدّمه، بیانِ مطالبِ راهبردی و هنرنمایی بوده است، در حالی که در حکایات و متن کتاب، هدف رساندن خواننده به معانیِ مطلوب است. بنابراین حکایات با زبانی ساده‌تر نقل شده‌اند.

امّا اگر لفظ و معنا با هم برابر باشند، یعنی نه معنای زیاد در ظرف کوچک ریخته شود و نه معنای کم در ظرفِ بزرگ آن جا اندازه‌ی جملات و معانی به نقطه‌ی توازن می‌رسند و «مساوات» بین لفظ و معنی برقرار می‌شود. نمونه‌ی مساوات را می‌توان در زبان خبر مشاهده کرد.

گذشتگان، طول سخن را بنابر حال و مقام مخاطب تجویز می‌کرده اند. یعنی شما باید به گونه‌ای سخن بگویید که خواننده یا شنونده‌ی شما خسته و دل زده نشود و یا از پیچیدگی و کوتاهی سخن دچار سردرگمی و بدفهمی نگردد. به اصطلاح، سخن باید «بر مقتضای حال و مقام مخاطب» ایراد گردد.

 ـ گام‌های پس از نوشتن

پس از این که نوشتن را تمام کردید، وقتِ پیراستن کار است. آثار نویسندگان بزرگ، معمولاً در این مرحله خلق می‌شود؛ یعنی درست زمانی که یک تازه کار می‌اندیشد کارش به پایان رسیده، یک حرفه ای کار خود را آغاز می‌کند. در این مرحله، که شاید ماه‌ها و سال‌ها طول بکشد، نویسنده پس از این که شالوده‌ی اصلی کار خود را نگاشت، طیِ مراحل متعدّد، بارها و بارها به دست نوشته‌های خود بر می‌گردد و تغییرات لازم را اعمال می‌کند.

در ویراستن یک اثر، لازم است مراحل مختلفی را طی کنید. در یک نگاه، کلیّت اثر را بررسی کنید و پیوند همه‌ی اجزای آن را با هم بسنجید و در نگاه دیگر، اجزای آن را مورد بازنگری قرار دهید و در هر مورد از خود سؤال کنید: آیا آن چه اعمال شده است، به درستی و آن گونه که باید باشد، انجام شده است؟

ـ آیا اجزای طرح، همان طور که باید باشد چیده شده است؟

ـ آیا بهترین زاویه دید ممکن برای روایت انتخاب گردیده است؟

ـ آیا گویاترین زمان برگزیده شده است؟

ـ ...

 و به این ترتیب با طرح سؤالاتی، در هر مرحله از بازنگری کار خود، همه‌ی احتمالات را بسنجید و آگاهانه بهترین تصمیم را بگیرید. گاه لازم است برای این که از انتخاب خود، خاطر جمع شوید، همه یا بخشی از نوشته‌ی خود را دوباره به شیوه‌های مورد نظر بنویسید؛ مثلاً داستان را به چند زاویه دید بازنویسی کنید زمان را تغییر دهید، اجزای طرح را جابه جا کنید و... تا بهترین شکل کار را پیدا کنید.

ـ شاخه‌های اضافی را ببرید.

حالا نوبت بریدن شاخه‌های اضافیست؛ نوشته‌ی خود را هرس کنید!

گاه به دلیل دغدغه‌های ذهنی، به هنگام نوشتن نویسنده زیاده گویی می‌کند و یا از مطلب مهمی به سرعت می‌گذرد. اگر جمله ای آن قدر موجز است که معنای آن به راحتی به خواننده‌ی شما نمی‌رسد، آن را گسترش دهید و واژگان روشن تری را در آن جای گزین کنید. جمله‌های اضافی را از متنِ خود حذف کنید. روش این که بفهمید کدام جمله یا کلمه (یا حتّی بخش) اضافه است و کدام یک در جای خود نوشته شده، این است که آن جمله یا عبارت یا... را حذف کنید؛ مطلب خود را مرور کنید؛ اگر در مورد اضافه بودن قسمتی شکّ دارید، آن را حذف نمایید و دوباره نوشته‌ی خود را بخوانید، اگر از نظر معنایی یا زیبایی، آسیبی به کلام شما نخورد، آن قسمت اضافه بوده است.

غالباً ژرف ساخت* یک جمله‌ی طولانی، چند جمله‌ی کوتاه است. پس جمله‌ی طولانی خود را به چند جمله‌ی کوتاه تبدیل نمایید.

 ـ نظم و ترتیب نوشته

در طی مرور، دقّت کنید که آیا هر بخش به طور منطقی با بخش پیش و پس از خود ارتباط دارد یا نه؟ هر جمله باید نتیجه‌ی جمله‌ی قبل از خود باشد؛ زیرا اثر شما یک کلّ واحد است، بنابراین باید بین اجزای آن ارتباط منطقی برقرار باشد. شاید لازم باشد، بخشی را جا به جا کنید یا جمله‌ای را پس و پیش نمایید پس از تغییرات لازم، دوباره همان قسمت را بخوانید، مطمئن شوید تغییری که انجام داده‌اید، نوشته‌ی شما را بهتر کرده است، نه بدتر!

 ـ آهنگ نوشتار        َ   ِ    ُ   آ   ای  او

زبان چیزی جز آواها و صداها نیست و شناخت قابلیت‌های آوایی هر زبان از وظایف مهم هر نویسنده است. مصوّت‌های کوتاه ضرب آهنگِ مخصوص به خود را دارند و مصوت‌های بلند کشش ویژه‌ای را در صدا ایجاد می‌کنند. هر یک از صامت‌ها (حروف) طرز اَدای خاصّی دارند و با خود معانی مختلف را حمل می‌کنند. برای مثال تکرار حرف «ز» در یک جمله آوایی را در ذهن ایجاد می‌کند که با حرف «ن» کاملاً متفاوت است.  و «س» نوعی صدا در گوش تولید می‌کند که معانی خاصی را به ذهن متبادر می‌کند.

دقّت در آواهای زبان از دو جهت برای نویسنده لازم است: اول این که متن او یک دست و دارای صدایی مناسب و بدون ناهنجاری‌های آوایی بشود؛ دوم، بتواند از قابلیت‌های آوایی زبان برای ارائه‌ی معانی، بهره ببرد.

قدما کراهت در سمع و تنافر حروف را از عیوب مخلّ فصاحت می‌شمرده اند. کراهت در سمع یعنی، همه یا بخشی از نوشته‌ی شما به گونه ای باشد که شنونده به هنگام شنیدن آن از آهنگ سخن بدش بیاید و احساس ناراحتی کند. و تنافر حروف یعنی، تلفّظ واژه‌ها و جملات برای خواننده دشوار باشد. این عیوب را می‌توان از راه انتخاب واژه‌هایی که هماهنگی بیشتری با متن دارند، برطرف کرد.

نکته‌ی دیگر این است که نویسنده باید بداند هر آوایی چه معانی را تداعی می‌کند تا بتواند از آواهای زبان به بهترین شکلی استفاده کند. بارزترین نمونه‌های آوا معنایی را در شعرِ فارسی می‌توان نشان داد. مثلاً شاهنامه‌ی فردوسی در وزن مناسبِ خود که ضرب آهنگ حماسی دارد (فعولن فعولن فعولن فعل) سروده شده است و غزلیات مولانا ضرب آهنگی تغزّلی دارند و وجد و شور گوینده را به خواننده منتقل می‌کنند. تأثیر آهنگ بر سخن، اگر چه نمود بارزش در شعر است، اما به شکلی بسیار دقیق و حساب شده، در نثر نیز اثرگذار است. جملات طولانی که با «واو» عطف به هم ربط داده شده‌اند، تأثیری متفاوت نسبت به جملات کوتاه همراه با نقطه‌ی پایانی یا درنگ (،) دارند.

نثرهای علمی، غنایی، عرفانی، حماسی یا اخلاقی، هر یک آهنگ ویژه‌ای در ارائه‌ی مطلب خود به مخاطب به کار می‌گیرند.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 19


تعداد امتیازات: (8) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (3636)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort