استاد تقربی
مقدمه
زمان به معنای وقت، مدّت، عهد، عصر و دوران است. (افرام البستانی، 1383ق، ص244؛ دهخدا، 1339، ج27، ص445) و در اصطلاح یکی از مؤلفههای ساختهی ذهن آدمی و به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه است. علما به زمان از ابعاد گوناگونی نگریستهاند از قبیل: 1. زمانشناسی فلسفی 2. زمانشناسی نجومی 3. زمانشناسی عملی 4. زمانشناسی سیاسی و اجتماعی؛ آنچه در این پژوهش به آن پرداخته میشود زمانشناسی در معنای اخیر آن یعنی زمانشناسی سیاسی و اجتماعی در نهجالبلاغه است. امام علی(ع) از مسألهی زمان و فساد و صلاح آن فراوان سخن به میان آورده و آسیبهای آن را بیان نمودهاند و نیز در کلام معصومین(ع)بسیار سفارش به زمان شناسی شده تا آنجا که امام، زمانشناسی را عامل هوشیاری و بصیرت دانسته و میفرمایند:
«حَسْبُ الْمَرْء... مِنْ عِرْفَانِهِ عِلْمُهُ بِزَمَانِه» (مجلسی، ج75، ص80)؛ برای شناخت آدمی همین بس،که به زمان خویش آگاه باشد.
شناخت زمان
کسی که عارف به زمان خویش باشد و برای کمال شناسایی آن تلاش کند از اتفاقاتی که در جامعهی خود رخ میدهد هیچگاه دچار تحیر و سرگردانی نمیشود، چنان که امام فرمودهاند:
«اَعرَفُ الناسِ بِالزّمانِ مَن لَم یتَعَجَّب مِن اَحداثِهِ» (تمیمی آمدی،1381، ص 619) آشناترین مردم به زمان کسی است که از اتفاقات و حوادث آن شگفت زده نشود.
فرزند زمان خود بودن و آگاهی از شرایط زمانی، مانع حرکتهای انحرافی میشود. در طول تاریخ اسلام هر کجا پیامبر
و اصحاب و اهل بیت(ع)و پیروان آنها و در عصر غیبت، فقها و علماء حرکتی و اقدامی به موقع و براساس شناخت از موقعیت و مقتضیات زمان انجام دادند هم سبب رشد و تکامل مکتب گردید و هم مانع حرکتهای انحرافی شد. (قاسمی منفرد، 1386، ص24)
در خطبه های امام(ع)، پاره ای از زمان ها بر بعضی دیگر برتری داده شده است بهگونهای که نیکی را به بعضی از زمانها و بدی را به بعضی دیگر نسبت داده اند و این برتری بعضی از زمانها بر بعضی نسبت دقیقی است، زیرا زمان از اسبابی است که در این جهان نقش آماده کننده دارد، آن چه در زمان تحقّق می یابد است که نیک یا بد شمردهمیشود.
گاهی روزگاران به نسبت آمادگی پذیرش نیک و بد فرق دارد، در پاره ای از زمان ها بر حسب آمار، شر و بدی فراوانی وجود دارد به ویژه در زمانی که دین رو به ضعف داشته باشد و قوانین شریعت بیاعتبار شود. (ر.ک: بحرانی، 1385، ج2، ص313)
امام(ع) در خطبهای ستمگری زمانه را وصف میکنند و سپس مردم را به گروههایی متفاوت تقسیم مینمایند و میفرمایند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا» (سیدرضی، نهج البلاغه، خطبهی 32)؛ ای مردم! ما در روزگاری کینه توز و زمانی پر کفران واقع شدهایم که در آن نیکوکار بدکردار شمردهمیشود و پیوسته بر ظلم ظالمان افزوده میشود. از آنچه میدانیم بهره نمیگیریم و از آنچه نمیدانیم سؤال نمیکنیم و از حوادث کوبنده تا بر ما فرود نیاید نمیترسیم!
آری، هنگامی که مردم زمان فاسد شوند و ظلم و تباهی فزونی گیرد، شکل جامعه عوض می شود و ضدّ ارزش ها جای ارزش ها را میگیرد و ظالم به خود کامگی خود می افزاید و نیکوکاران مجرم محسوب شده و از مراکز حساس جامعه، عقب رانده خواهند شد. (مکارم شیرازی،1383، ج2، ص261)
امام(ع) در خطبه ای دیگر در شرح مفاسدی که در عصر و زمان خودشان پدید آمده و مانع رشد انسان شده است چنین میفرمایند:
«وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَان...» (نهج البلاغه، کلام 233)؛ بدانید خدا رحمتتان کند، شما در زمانی قرار گرفتهاید که گویندهی حق در آن کم و زبان از گفتار راست عاجز و ناتوان و همراهان حق خوارند،. اهل این زمان همواره با گناه همراهند و بر مداهنه و سازشکاری و سهلانگاری اتّفاقنظر دارند؛ جوانانشان بداخلاق و شرور و بزرگسالانشان گناهکارند.
بیشک در هر جامعه ای که گناه وجود دارد و سازشکاری و مداهنه دیده میشود، یک حرکت عمومی به سوی گناه آن هم به صورت مستمر و پیوسته صورت میگیرد و بدیهی است در محیطی که حق گویان خاموش و امر به معروف و نهی از منکر به فراموشی سپرده شود، ابتدا محیط خانواده آلوده میشود، سپس جامعه آلوده خواهد شد و بعد از آن تمام زمانه و عصر آلوده خواهد گردید.
فساد زمان که عامل مؤثری بر فساد انسان ها و عقب ماندگی بشر است، اختصاص به عصر و زمان خاصی ندارد، چه زمانی که امام معصوم(ع) در میان مردم حضور داشته، یا زمانی که امام(ع) در میان مردم نباشند؛ به همین دلیل امام از زمانهای آینده و فسادهایی که بر آنان حاکم خواهد شد در کلام خود سخن به میان آورده که در این مبحث به مختصری از آن اشاره میشود.
امام علی (ع)در کلامی که به مشکلات آخرالزمان اشاره می نمایند می فرمایند:
«أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيه» (همان، خطبه 103)؛ ای مردم! به زودی زمانی بر شما فرامیرسد که اسلام واژگون میشود همچون ظرفی که واژگونه شود و آن چه در آن است بریزد.
در هر عصر و زمانی که مسلمانان تنها به نام اسلام قناعت کنند، نه اثری از اخلاق اسلامی در آن دیده خواهدشد، نه آشنایی به معارف قرآن و نه آگاهی از حقایق سنت، مردم در میان شهوات غوطهور خواهندشد و جز مال و مقام و لذّات مادی، چیزی را به رسمیت نخواهند شناخت. (ر.ک: مکارم شیرازی، 1383، ج4، ص236)
و در یکی از حکمت ها امام(ع) اثر فساد در زمانه را در آینده چنین بیان میفرمایند:
«يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ* وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِر...» (نهج البلاغه، حکمت 102)؛ زمانی بر مردم فرا میرسد که تنها حیله گران سخنچین، مقربّند و تنها فاجران بدکار، ظریف و لطیف شمردهمیشوند و افراد با انصاف، ضعیف و ناتوان بهشمار خواهند رفت. در آن زمان کمک به نیازمندان خسارت و ضرر، صلهی رحم منت، و عبادت وسیلهی برتریجویی بر مردم خواهدبود.
زیرا در این دوران به خاطر روی آوردن مردم به کارهای ناپسند و دوری آن ها از دیانت و قوانین شرع، اخلاق پست و ناروا رواج یافته و در نتیجه اگر فردی هم طالب رفتار صحیح باشد در آن جامعه ناتوان و ضعیف به حساب خواهد آمد و همین مسأله سبب خواهدشد که انسانهای ضعیفالنفس برای پرورش استعدادهای درونی خود تلاش نکنند.
در نتیجه دور ماندن از تعلیمات اولیاء خدا، فزونی وسایل فساد و هوسرانی و فزونی شبهات در مبانی دین و معارف اسلامی و سلطهی حاکمان جبار و سرگرم ساختن مردم به انواع فسادها، مانع بزرگی برای پیشرفت فضایل انسان است.
با غور در کلمات امام(ع) متوجه میشویم که در بعضی از زمان ها حتی واژهها و مفاهیم عالی دین، آسیبپذیر میشوند، چنان که امام در این کلام فرمودند که انصاف ضعف و ناتوانی و صلهی رحم منّت به حساب می آید و آن قدر این دوران خطرناک محسوب میشود که حتی بعضی از واژه ها به مرور زمان حقیقت خود را از دست میدهند. (ر.ک: قاسمی منفرد،1386، ص190)
پس در هر عصر و زمانی که ضدّ ارزش ها به ارزش تبدیل شود انسان باید با دید و بصیرتی عمیقتر به جامعه و اطراف خود نگرد چنان که امام(ع) می فرمایند:
«إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِه، فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّر» (سید رضی، همان، حکمت 114)؛ و هنگامی که فساد بر زمان و اهلش مستولی گردد هرکس گمان خوب به دیگری برد خود را فریب داده است.
اگر چه در روایات اسلامی تأکید شده است که کار برادر مسلمانت را حمل بر صحت کن و از سوء ظن بپرهیز و اصل در جامعهی اسلامی هم بر حسن ظن نسبت به یکدیگر است ولی همانطور که خود امام(ع) در ابتدای همین کلام می فرمایند: (همان، «و اذا استولی الصلاح علی الزمان و اهله... ») هنگامی که صلاح و نیکی بر زمان و اهلش ظاهر گردد اگر کسی در این حال به دیگری گمان بد برد که از او گناهی ظاهر نشده به او ستم کردهاست.
بنابراین مسیر حرکت هر جامعه به سوی ارزش هایی است که در آن زمان به عنوان ارزش شناخته می شود، حال به دلایلی اگر ضدّ ارزش ها جای ارزش ها را بگیرند حرکت عمومی جامعه به سوی ضدّ ارزش ها طبیعی خواهد بود.
داستان مشهوری از عالم بزرگوار، شیخ بهایی نقل شده که بنا بود در برابر خدمات بزرگ علمی و عمرانی از طرف شاه عباس صفوی، جوایزی در خور شأن او دادهشود و او جایزهی خود را بر این مصالحه کرد که بر مرکب مخصوص شاه بنشیند و شاه در رکاب او پیاده حرکت کند و چند کوچه و خیابان را در مقابل چشمان مردم طی کنند. در حقیقت او میخواست به مردم ثابت کند که نظام ارزشی بر محور علم و دانش می گردد. می گویند با این حرکت، رجوع جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسیار بیشتر از قبل شد. (مکارم شیرازی، ناصر، پیشین، ج2، ص264)
ممکن است با این مطالب که در مورد زمان گفته شده عدهای سوء استفاده کنند و فساد زمان یا مکان را عذر و بهانهای برای آلودگی خود قرار دهند. اما برای پاسخ به این مطلب ریّان بن صلت شعری از امام رضا(ع) نقل میکند که ایشان از قول عبدالمطلب نقل نموده اند:
«یعب الناس کلهم زمانا و ما لزمـاننا عـیب سـوانا
نعیب زماننا و العیب فینا و لو نطق الزمان بنا هجـانا
وان الذئب یترک لحم ذئب و یاکـل بعضنا بعضا عیانا
لبسنا للخداع مسوک طیب وویـل للغریب اذا اتانــا» (مجلسی،1403، ج49، ص111)
تمام مردم از زمانه ایراد میگیرند، حال این که زمانه را عیبی جز ما نیست؛ از زمانهی خود ایراد میگیریم و عیب در خود ماست و اگر زمانه زبان داشت، ما را هجو می کرد؛ گرگ گوشت گرگ را نمی خورد ولی ما آشکارا یکدیگر را میخوریم؛ فریبکارانه، پوستین های زیبا بر تن می کنیم و وای بر غریبی که نزد ما آید.
*. ماحل از مادهی محل به معنای مکر و حیله و در اصل به معنی خشک و بی حاصل بودن است.
منابع
* نهج البلاغه.
1. افرام البستانی، فؤاد، منجد الطلاب، ترجمهی محمّد بندر بیگی، تهران، انتشارات اسلامی، 1383.
2. بحرانی، ابن میثم، کمال الدّین میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، ترجمهی قربانعلی محمّدی مقدّم ودیگران، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1385.
3. تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و دررالکلم، تصنیف و ترجمهی مصطفی درایتی، مشهد، ضریح آفتاب، 1381.
4. دهخدا، علیاکبر، لغت نامه، تهران، چاپ افست گلشن، 1339.
5. قاسمی منفرد، مهدی، آسیبشناسی زمان در نهج البلاغه، مقدمهی محمدرضا حکیمی، تهران، فرهنگ مکتوب، 1386.
6. مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسّسه الوفا، 1403..
7. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین ، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1383.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 30