چگونه در پناه قرآن آرام شویم؟
*نسرین هژبري
قرآن معجزه ی جاویدان عصر، نسخه ی شفابخشی است که دردهای اجتماعی و اخلاقی را درمان می کند. بی تردید بیماری های روحی و اخلاقی انسان، شباهت زیادی به بیماری های جسمی او دارد. هر دو کشنده است، هر دو نیاز به طبیب، درمان و پرهیز دارد، هر دو گاهی قابل سرایت به دیگران می شود. پس باید ریشه یابی شده و پس از شناخت ریشه ی اصلی، درمان شوند. اين بيماري ها با اینکه گاهی به نظر غیرقابل علاج می رسند ولی در بیشتر موارد با پیشگیری سریع و مراجعه به طبیب متخّصص قابل درمانند.
درمان امراض جسمی انسان با مراجعه به پزشک میّسر می شود امّا درمان امراض روحی به نسخه ای قویتر از تجویز روانشناسان نیاز دارد. اصولاً داروی قطعی این امراض تنها نزد کسی است که از همه نسبت به روحیات انسان آگاهتر است.
مراجعه به پزشک و تشخیص نوع بیماری اوّلین گام در راه درمان است. امّا از آن مهمتر، شناخت داروی مناسب با بیماری است، آیا پزشک و دارویی را سراغ دارید که هرگز خطا نکند و با اوّلین مراجعه بهبودي و سلامتي شما را تضمین کند؟
در میان موجودات مادی چنین دارو و درمانی را نخواهید یافت. یگانه طبیبی كه شفای همه ی دردهاست، اینگونه خود را معرّفی میکند: «وَ نُنزّلُ مِنَ القُرآن ِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ للمؤمنینَ وَ لا یَزیدُالظّالمینَ الّا خَسارًا»؛ آری قرآن نسخه ای حیات بخش است برای آن ها که از ضعف و زبونی و ترس بیمورد و اضطراب رنج می برند، برای آن ها که از بیماری عشق به دنیا، وابستگی به مادیات، تسلیم بودن بی قید و شرط در برابر شهوت ها رنج میبرند (اسراء/82).
در این مقاله برآنیم تا با مراجعه به آیات قرآن داروی "آرامش" را به شما معرّفی کنیم تا با مصرف به موقع و مستمر آن هرگز پریشان نشوید. برای رسیدن به این مقصود در هر مرحله به قرآن مراجعه میکنیم :
1- علّت اضطراب از دیدگاه قرآن
2- راه درمان اضطراب از دیدگاه قرآن (ایمان، توکّل، صبر)
عامل اضطراب از دیدگاه قرآن
قرآن حبّ دنیا را از مهمترین عوامل پریشانی روح و سقوط در دام شیطان میداند. درسوره ی لقمان آمده است: «فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ «قطعاً وعده ی خداوند حق است، پس زندگی دنیا شما را نفریبد و شیطان شما را نسبت به خدا فریب ندهد» (لقمان/33).
راغب در مفردات در تعریف غرور میگوید: «غرور هرچیزی است که انسان را می فریبد و در غفلت فرو می برد، خواه مال یا مقام یا شهوت و شیطان باشد» (راغب،351) همچنین گفته اند: «غرور از اموری است که ظاهر جالب و باطن سیاه دارد» (طریحی، 678).
به تعبیر قرآن غرور یعنی آنچه شیطان در پاسخ خداوند گفت: «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ»؛ من از بنی آدم بهترم، مرا از آتش خلق کردی و او را از خاک (اعراف/12).
علی (عليهالسّلام) در نکوهش دنیا می فرماید: «دنیا مظهر غرور است، خانه ای است که کسی در آن ایمنی ندارد، جز آنکه به جمع آوری توشه ی آخرت بپردازد و از کارهای دنیایی کسی نجات نمی یابد. مردم به وسیله ي دنیا آزمایش می شوند. پس هر چیزی از دنیا را برای دنیا به دست آورند از کفشان بیرون میرود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را در دنیا برای آخرت تهیه کردند به آن خواهند رسید و با آن خواهند ماند. دنیا در نظر خردمندان چونان سایه ای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه می گردد و هنوز فزونی نیافته، کاهش می یابد» (نهجالبلاغه، خطبه 63).
حضرت پس از نکوهش دنیا روش برخورد با دنیا را چنین ترسیم می نماید: «ای مردم! به دنیا چونان زاهدان روی گردان از آن بنگرید. به خدا سوگند دنیا به زودی ساکنان خود را از میان میبرد و رفاهزدگان ایمن را به درد میآورد. آنچه از دست رفت و پشت کرد هیچگاه برنمی گردد و آینده به روشنی معلوم نیست تا در انتظارش باشند. شادی و سرور دنیا با غم و اندوه آمیخته و توانایی انسان به سستی میگراید. زیباییهای دنیا شما را مغرور نسازد، زیرا زمان کوتاهی بیش دوام ندارد. خدا بیامرزد کسی را که به درستی فکر کند، پند گیرد و آگاه شود» (نهجالبلاغه، خطبهی103).
آیه ي قرآن تعبیری دارد که: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» به سوی خدا فرار کنید. فرار از چه و به سوی چه؟ چرا تعبیر به فرار میشود؟ فرار از گناه. ریشه ي گناه هم محبّت دنیاست: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَه»؛ محبّت دنیا ریشه ی همه ی گناهان است. پس فرار از گناه یعنی فرار از محبّت دنیا. فراری واقعی اگر زمینی، خانه ای یا... داشته باشد هرچه زودتر آن ها را نقد کرده، ارز تهیه می کند و از مملکتش فرار میکند.
برای او یک دقیقه هم حیاتی است هرچه زودتر باید اقدام به خروج از کشور کند.
حال وقتی قرآن میفرماید: «به سوی خدا فرار کنید» باید دید فرار واقعی از دیدگاه قرآن چگونه است. مؤمن اگر خواست به سمت خدا فرار کند باید وقت و مال و هرچه دارد نقد کند و نقدش را هم تبدیل به ارز کند. امّا ارز دنیا فانی است پس باید این ارز را به ارز آخرتی تبدیل کند. خدمتی به خلق خدا کند، مسجدی بسازد، درماندهای را دستگیري کند و... .
فرار مؤمن به سوی خدا به گونهای است که همواره بیم آن دارد اگر لحظه ای تأخیر کند ممکن است بلغزد. پس مي خواهد كه تا پاک است از دنیا رخت بربندد. اینکه خطیب جمعه سفارش به تقوا می کند، یعنی هرکه ارزهایش را تبدیل نکرده، زود تبدیل کند، هرکه گذرنامه نگرفته، زودتر بگیرد، هرکه برای خدا به سوی خدا آماده نشده، زودتر خودش را آماده کند، هرکه توبه نکرده، توبه کند اگر حلالیت نطلبیده، بطلبد. امّا چرا با این عجله؟ چون اجل بیخبر می آید.
دنیا همانند لجن زار است، هنگامی که استخری تبدیل به لجن زار می شود، ماهی ها باید از به آب زلال منتقل شوند و کرم ها باقی مي مانند. مصیبت ها عامل این انتقال هستند (دکتر فتحيه فتّاحي زاده و نجميه افشاري، صص55-45).
خاصیت دنیاگرایی این است که همواره انسان را در حال پریشانی و اضطراب نگاه می دارد. اضطراب بر حفظ آنچه دارد و نگرانی بر آنچه ممکن است از دست بدهد.
مهمتر اینکه در دنیا چیزی نیست مگر آنکه صاحبش به زودی از آن سیر میشود و هوای نفس هر لحظه طلبی تازه دارد. دنیا همچون نردبانی است که در زیر پای انسان ها قرار گرفته. عدّه ای بر پلّه ی اوّل قرار دارند، بعضی بر پلّه ی دوم و دیگران بر پلّه های بالاتر هستند. مسلّماً «عاقبت زین نردبان افتادن است». مرگ بی خبر این نردبان را از زیر پای انسان خواهد کشید.
انسان ها هرکدام به تناسب مقدار طیشده از پلّه ها آسیب می بینند. آن کس که بر پلّه ی اوّل است، کمی آسیب میبیند و آن که بر پلّه ی دوم است جراحات بیشتری بر میدارد و... .
دلبستگی به دنیا هرچه عمیق تر باشد، حرص و آز انسان بیشتر شده و در صعود از پلّه های آن نردبان به قیمت زندگی پر اضطراب از دیگران پیشی می گیرد و در این صعود به جایی میرسد که حرام و حلال را فراموش میکند. آهنربا، ذرّهی آهن را هرجا که باشد به سمت خود میکشد. معصیت ها مثل آهنربا و نان حرام مانند ذرّات آهن است. وقتی انسان در وجودش نان حرام نباشد میتواند از کنار معصیت ها عبور کند و خود را نگاه دارد. امّا وقتی لقمه ی حرامی را خورد، از کنار معصیت که گذشت، مجذوب آن میشود. این خاصیت درونی لقمه ی حرام است. لقمه ی حلال انسان را به سوی مسجد و زیارتگاه جذب میکند و هنگامی که انسان آن را مصرف کرد، در دلش نوری ایجاد ميشود که مسیر او را به سمت خداوند روشن می سازد. همه ی طاعات و عبادات جذّابیت هايی دارند که با لقمه ی حلال سنخیت دارد. حلال و حرام وقتی مخلوط شود طاعت و معصیت هم با هم مخلوط می شود.
راه درمان اضطراب از دیدگاه قرآن
الف- قرآن آرامش روح را در سایهی ایمان می بیند آنجا که می فرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ همانا اولیاي خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند (يونس/62).
اولیا جمع ولی است. در اصل از ماده ی "ولی " گرفته شده و به معنای نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آن هاست. به همین دلیل به هرچیزی که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا مقام "ولی" گفته می شود. استعمال این کلمه به معنی "سرپرست" و "دوست" و مانند این ها نیز از همین جاست. بنابراین اولیاي خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حايل و فاصله ای نیست. حجابها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان میبینند که هیچگونه شک و تردیدی به دل هایشان راه نمییابد و به خاطر همین آشنایی با خدا که وجود بیانت ها و قدرت بیپایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک و کمارزش و ناپایدار و بی مقدار است. کسی که با اقیانوس آشناست، قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسی که خورشید را میبیند نسبت به یک شمع كم فروغ، بیاعتناست.
بنابراین اولیاي خداوند ترس و اندوهی ندارند. چرا که ترس و اندوه معمولاً از احتمال فقدان نعمت هایی است که هم اکنون انسان در اختیار دارد یا در گذشته دارا بوده و نیز خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند و چون اولیاي خدا از هرگونه اسارت جهان ماده و غم هایی که دیگران را دائماً در حال اضطراب نگاه میدارد، رها هستند آرامش واقعی بر وجودشان حکم فرماست و به گفته ی قرآن: «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» (رعد/28). بنابراين روح آن ها از غم و ترس ناشی از روح دنیاپرستی تهی است.
ب- از دیدگاه قرآن توکّل عامل دیگری در آرامش روح است.
معنای توکّل آن است که از اسباب و وسائل برای رسیدن به مقصود خود استفاده کنی امّا بدانی که قدرت خداوند بالاترین قدرت هاست و اگر اين قدرت به حمایت كسي اقدام کند، هیچ کس را یارای پیروزی بر او نیست. همانطور که اگر حمایتش را از کسی دریغ کند، هیچکس قادر به حمایت از او نیست.
چنانکه می فرماید: «إِنْ يَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آلعمران/160).
این آیه افراد باایمان را ترغیب میکند که علاوه بر تهیه ی همه گونه وسائل ظاهری باز به قدرت شکستناپذیر خدا تکیه کنند و البته حمایت خداوند یا ترک حمایت او نسبت به مؤمنان بیحساب نیست و از روی شایستگی ها و لیاقت ها صورت میگیرد. آنها که فرمان خدا را زیر پا می گذارند و از فراهم ساختن نیروهای مادی و معنوی غفلت مي کنند هرگز مشمول یاری او نخواهند بود و بر عکس آن ها که با صفوف فشرده و نیّت خالص و عزم های راسخ به فرمان خدا گردن نهند و کار درست انجام دهند، دست حمایت خداوند همواره حامی آن ها خواهد بود.
انسان متوکّل همچون کوه در مقابل انواع مصیبت ها و بلاها ایستادگی میکند و هرگز ننگ تسلیم و شکست را نمیپذیرد تا سرانجام در اهداف خود پیروز شود. دلیل این مقاومت و پیروزی همان توکّل بر خدا و اعتماد بر ذات پاک اوست؛ خدائی که همه ي مشکلات در برابر اراده اش سهل و آسان است.
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرّد رگی تا نخواهد خدای
ج- عامل سوم در رفع نگرانی و اضطراب، صبر است.
صبر بر اطاعت، شکیبایی در برابر مشکلاتی است که در راه اطاعت خداوند پیش میآید. صبر بر معصیت، ایستادگی در برابر انگیزه های گناه است و صبر بر مصیبت، پایداری در برابر حوادث تلخ است. انسانی که صبور بر اطاعت و معصیت و مصیبت باشد به مقام امن الهی رسیده و هیچ نگرانی در وجودش راه نخواهد یافت. خداوند می فرماید: «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛ پاداش صابران بیحساب است، صبر کلید بهشت است (زمر/10).
و نيز: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد/24). امام سجّاد(عليهالسّلام) در تفسیر این آیه فرموده است: «هنگامی که روز قیامت شود، ندادهنده ای ندا دهد که اهل صبر و شکیبایی به پا خیزند، گروهی برمی خیزند. به آن ها گفته می شود به سوی بهشت روید، در این هنگام فرشتگان به استقبال آن ها می آیند و گویند: «چگونه قبل از حساب به بهشت داخل شدید؟ گویند ما اهل صبریم، صبر در برابر اطاعت، معصیت و مصیبت. امام(عليهالسّلام) فرمود: اینجاست که فرشتگان گویند: داخل بهشت شوید. چه عالی است پاداش عاملان!».
علی(عليهالسّلام) می فرماید: «از جزع و بیصبری بپرهیزید زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف و غم و اندوه به بار می آورد».
صابران مورد ستایش خداوند هستند: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/44).
در قرآن واژه ی صبر گاهی با صفت جمیل توصیف شده است: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلا»(معارج/5) صبر جمیل صبری است که بی تابی در آن نباشد، نه شکایت در نزد مردم و نه در نزد خداوند.
پیامبر(صلياللهعليهوآله) فرمود: «هُوَ الَّذی لاشکوی مَعَه» صبر جميل صبری است که شکایتی در آن نباشد.
الگوی صبر در میان پیامبران الهی حضرت ایّوب(عليهالسّلام) است. لذا زمانی که مسلمانان در مکّه تحت فشار شدید قرار داشتند در سوره ی مباركهي «ص» حالات او به عنوان اسوه در این سوره نازل شد.
در مقابل زخم زبان های عبّاد و زهّاد بنیاسرائیل فقط صبر می نمود تا مفتخر به این مقام عظیم شد.
خداوند می فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید از روزه و نماز کمک بگیرید» ( بقره/153).
روزه یکی از مصداق های روشن صبر است. رابطه ی نماز و صبر هم آن است که گاه پیمانه ی صبر انسان لبریز میشود و طاقت او بر صبر کاهش می یابد، اینجاست که نماز به او قوّت قلب و اراده و توکّل می دهد و نیروی صبر از طریق نماز افزایش می یابد.
امّا درمان بی صبری با رعایت نکات زیر حاصل می شود:
1- درد را تشخیص دهد و در پی درمان آن باشد.
2- آثار سوء بی صبری از قبیل ضایع شدن اجر نزد خداوند، برهم خوردن آرامش روانی، سلامت جسمانی، بسته شدن درهای حلّ مشکلات را بهیاد آورد تا از بیصبری متنفّر شود.
3- مطالعه ی آیات و روایات پیرامون اجر و پاداش صابران
4- مطالعه ی احوال انبیا و اولیا و بزرگان
تلقین و اعتماد به نفس در تحمّل سختی ها ( تلقین از سوی خود و دیگران عامل مؤثّری در برطرف ساختن اخلاق سوء می باشد).
در پایان بحث تذکّر این نکته ضروری است که سه عامل ایمان، توکّل و صبر چنان نیستند که بتوان با صرف نظر کردن از یک عامل در دست یافتن به دو عامل دیگر توفیق یافت. انسانی که ایمان قلبی دارد لزوماً متوکّل حقیقی است و آن کس که متوکّل است، صبر جمیل نیز دارد. به تعبیر دیگر متخلّق شدن به اخلاق الهی میسّر نمی شود مگر با تسلیم محض بودن در مقابل قرآن و عترت.
با این توضيحات گرچه مراجعه به روانپزشک از عوامل دنیوی درمان نگرانی هاست، با تمسّک به قرآن می توان از بروز این نگرانی ها جلوگیری کرد.
کافی است خود را به قرآن بسپارید تا شهد شيرین امنیت فکری و روحی را بچشید و راضی به رضای خدا باشید تا در سایه ی این رضایت شاد زندگی کنید.
به امید روزی که زندگی هایمان آینهی تمام نمای قرآن محوری باشد.
فهرست منابع:
1- قرآن کریم.
2- نهج البلاغه.
3- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیجا، مکتبه الرضویه، 1363.
4- طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، بی جا، مرکز الطباعه و النشر، 1415.
5- حائری شیرازی، تمثیلات قرآنی، قم، نشر شفق، 1373.
6- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363.
7- مظاهری، درس های اخلاق، حسین مظاهری، اخلاق در خانه، قم، نشر اخلاق، 1374.
شماره نشریه: شمیم نرجس شماره 25