دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
شنبه, 01 اردیبهشت,1403

عبودیت در تعالی خانواده


 عبودیت در تعالی خانواده


*استاد شایستهخوی

بندگي

عبد به معنای بنده است و عبد به کسی می‏ گویند که مالکی دارد.

بندگی دو نوع است:

1-    اعتباری و قراردادی:

اسرای زمان جنگ در صدر اسلام به عنوان بنده و عبد در ملک دیگری قرار می‏ گرفتند. این بندگی تغییر پذیر است.

2-    بندگی حقیقی و واقعی که بندگی خداست:

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ» (یس‏/‏60).

«وَأَنِ اعْبُدُونِي...» (یس‏/‏61).

خداوند مالک و بنده، مملوک اوست این بندگی واقعیّتی خلل ‏ناپذیر است:. «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمَوْلی وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلی مولای»؛ «مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ».

این مناجات از زبان امامی است که بندگی پروردگار را عزّت می‏ داند. «إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً» و افتخارش همین بس که خدای جهان آفرین، پروردگار اوست «وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً»

این بندگی افتخار آفرین و غرورآور است و در واقع بالاترین مدالی که خدا به بندگانش می‏ دهد، مدال بندگی و عبودیّت است.

افتخار پیامبر از زبان قرآن این است که او را با وصف بندگی یاد می‏ کند. رسول خدا عبد کامل پروردگار بود:

«سبْحَانَ الَّذِي أَسرَي بِعَبْدِهِ... لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَا...» (اسری‏/‏1) در این آیه کاملاً روشن است رابطه ‏ی بندگی و نشان دادن آیات الهی به او.

پیامبر قبل از رسالتشان نیز بنده بودند: «اَشهَدُ اَنَ مُحَمَدا عَبدُه و رَسولَه».

و بندگی خدا یعنی از هر قیدی رهیدن و آزاد شدن. فلاح هم یعنی رهیدن از دردها و رنج ‏ها و موانع را برطرف ساختن. هر غیر خدایی، رنج و بلا و گرفتاری و مانع است.

عبادت و بندگی

آیا عابد به کسی می ‏گویند که نماز می‏ خواند و روزه می‏ گیرد و به مکّه و کربلا و زیارت می‏ رود؟ نماز شب می‏ خواند؟ این‏ ها همه به جای خود امّا بندگی به معنای عبادات ظاهری نیست. آن لباس ظاهری است، امّا اصل بندگی یعنی مطیع محض پروردگار بودن. توجّه به اوامرش و پرهیز از نواهی؛ بندگی یعنی معیار و میزان خدایی داشتن.

بندگی یعنی سرسپرده‏ ی خدا بودن؛ بندگی یعنی ابراهیم بودن. وقتی او را داخل آتش انداختند فرشتگان الهی به سویش آمدند و خواستند که ابراهیم اگر تقاضایی دارد بگوید و بخواهد، امّا ابراهیم چه گفت؟ «عِلْمُهُ بِحَالِی حَسْبِی مِنْ سُؤالِی».

بندگی یعنی فرمانبرداری بدون چون و چرا، نداری مطلق در برابر او، صفر مقابل یک.

عنوان بصری مردی 95 ساله چنین می‏ گوید: سال‏ ها، پیش مالک بن انس جهت یادگیری حدیث می‏ رفتم. امام صادق (علیهالسّلام) که به مدینه آمدند، پیش حضرت رفتم و دوست داشتم مانند مالک که از او حدیث فراگرفته بودم، از امام هم درسی بگیرم امّا نشد. امام از رفت و آمد من عذر آوردند و فرمودند: مشغله ی من زیاد است علاوه بر این در ساعات شبانه روز مشغول به اذکار و اورادی هستم، مرا از کارها و ذکرهایم باز ندار و مانند گذشته پیش مالک برو و از او حدیث بگیر.

عنوان بصری می ‏گوید: من از سخن امام اندوهگین شدم و از نزد آن حضرت بیرون شده و به مسجد پیامبر رفتم و سلام دادم و متوسّل شدم و از خداوند خواستم قلب امام را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزی گرداند تا به راه راست هدایت شوم. پس از نماز عصر خدمت امام صادق رسیده و اجازه‏ ی ورود خواستم، خادم حضرت آمد و گفت: چه می ‏خواهی؟ عرض کردم: جهت عرض سلام آمده‏ ام، گفت حضرت مشغول نمازند. دم درب ایستادم، چیزی نگذشته بود که خادم آمد و گفت: داخل شو. داخل شدم و بر آن حضرت سلام کرده و حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشین خداوند تو را بیامرزد.

گفت و شنودی انجام شد تا به این‏جا که حضرت پرسیدند کنیه ‏ات چیست؟ گفتم: ابوعبدالله. حضرت فرمودند: خداوند به تو توفیق دهد، کنیه‏ ات را ثابت بدارد. خواسته ‏ات چیست؟ و سپس حضرت فرمودند: «لَیسَت العِلم کَثیرَه التَعَلُم...»؛ پس اگر علم خواهی سه مرحله را لازم داری:

1-    عبودیّت را بخواه

2-    علم را به عمل کردن به آن طلب کن

3-    از خداوند طلب فهم کن تا خداوند به تو بفهماند

و سپس حضرت حقیقت عبودیّت و بندگی را در سه کلید مهم معرفی کردند:

1-    بنده در آن‏چه خداوند به او داده برای خودش مالکیّتی نبیند. چون بندگان مالکیتی ندارند و مال را مال خداوند می ‏دانند و در هرجا او فرموده، قرار می‏ دهند.

2-    این‏که بنده برای خودش تدبیر و پیش بینی نکند.

3-    تمام اشتغال شخصی‏اش در اوامر و نواهی خداوند باشد.

آثار این امور این است که هرگاه بنده در آن‏چه خداوند به او داده برای خودش مالکیّتی ببیند، انفاق می‏ کند و انفاق در مواردی که خداوند امر کرده، برایش راحت می ‏شود. هرگاه بنده تدبیر امورش را به مدبّر حقیقی واگذار کند مشکلات و مصائب دنیا برای او آسان می ‏شود. هرگاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترک نهی‏ های او شود وقتی برای مجادله و فخر کردن بر دیگران نمی‏ یابد.

و اگر خداوند به بنده این سه چیز را کرامت کند، دنیا، شیطان و خلق بر او آسان خواهد شد. دیگر دنیا را به جهت افزون‏طلبی و فخرفروشی نمی ‏خواهد. آن‏چه را نزد مردم است به جهت برتری بر دیگران نمی ‏خواهد. ایامش را به بطالت نمی‏ گذراند (اوّلین درجه‏ی تقوا).

علامت‏های بندگي

راهکار به عبودیّت و بندگی رسیدن، پیروی از قرآن و عترت است (معیار شناخت شیعه استاد، ص25-21).

جابر می‏ گوید: امام باقر (علیه ‏السّلام) به من فرمودند: «ای جابر آیا کفایت می‏ کند کسی را که ادعای تشیّع می‏کند و از محبّت دم بزند؟»، به خدا شیعه‏ ی ما نیست جز کسی‏ که از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید، سپس فرمودند: «علامت ایشان این است: فروتنی، خشوع، امانت‏داری، بسیاری یاد خدا، روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر، مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرض دادن به یتیمان، راستی گفتار، تلاوت قرآن، بازداشتن زبان از مردم جز از نیکی و امانت‏داری ایشان».

پس عبودیّت و بندگی فقط با ادعا حاصل نمی‏ شود، بلکه به اتّباع و اطاعت و عمل منطبق است.      

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»؛ اعراب گفتند: ایمان آوردیم. ای پیامبر به آن‏ ها بگو ایمان نیاوردید لکن بگویید اسلام آوردیم؛ ایمان هنوز در قلب‏ های شما وارد نشده (حجرات/14).

و امّا علامت این پیروی چیست؟ «سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» (فتح/29). اثر سجده یعنی اثر انقیاد و اطاعت در صورت و جبین آن‏ ها بلکه در تمام شئون زندگی آن‏ ها نمایان است. خانه و زندگی، نحوه‏ ی تربیت فرزند، همسرداری، کار و... در همه‏ ی این‏ ها اثر طاعت پروردگار نمایان است.

امام صادق (علیه‏السّلام) می‏فرمایند:

وقتی عمل نیکی انجام می‏ دهید شما را به ما نسبت می‏ دهند و می‏ گویند «هذا جعفری»، ما سربلند و سرافراز می‏ شویم و وقتی هم که عمل ناپسندی انجام دهید باز هم میگویند «هذا جعفری» و ما سرافکنده می ‏شویم (بحارالانوار، ج8، ص151). سپس می‏فرمایند: «کُونُوا لَنا زیناً وَلا تَکُونُوا عَلَینا شیناً»؛ ای شیعیان! زینت ما باشید نه سبب سرافکندگی ما.

لذا امام باقر (علیه‏السّلام) پیروی از قرآن و عترت را که همان شیعه بودن است، معنا می‏کنند «فَوَ ما شِيعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقِي اللهَ عَزَّ وَ أطاعَهُ»؛ پس به خدا سوگند شیعه‏ ی ما نیست مگر کسی‏که تقوا داشته باشد و خدا را اطاعت کند (وظیفه شناسی و انجام وظیفه در تمام ابعاد زندگی).

لذا بندگی مساوی است با عمل به آن‏چه که خدا دستور داده‏است. دین بازیچه نیست. این‏ که گفته می ‏شود دل پاک باشد این، منطق اهل‏ بیت نیست. دلت پاک باشد مثل این است که کسی بگوید دل زمین باید آب داشته باشد ولی آیا همین برای سبزشدن زمین کافی است؟ یا این‏ که باید بالا آمده و بر سطح زمین جاری و منتشر شود. پاک‏دل باید به ظاهر برسد و در ظاهر نیز انسان را به کرداری هم‏چون اطاعت و فرمان‏برداری خداوند پاک وادارد وگرنه چه حاصل؟

«قَالَ رَجُلٌ لِامْرَأَتِهِ اذْهَبِی إِلَى فَاطِمَهَ سلام‏الله‏علیها...»؛ مردی به همسرش گفت: نزد حضرت فاطمه دختر گرامی رسول خدا برو و از او بپرس آیا من از شیعیان هستم یا نه؟ آن زن سؤال کرد و حضرت فرمودند: به او بگو اگر به اوامر ما عمل نموده و نواهی ما را مرتکب نشوی از شیعیان ما خواهی بود وگرنه از شیعیان ما نیستی. سپس آن زن فرموده‏ی حضرت را برای همسرش نقل کرد پس او گفت: وای بر من چه کسی می‏تواند گنه‏کار و خطاکار نباشد، لذا من همیشه در جهنّم خواهم ‏بود؛ زیرا کسی‏ که از شیعیان اهل‏بیت نباشد همیشه در جهنّم خواهد بود. سپس زن نزد حضرت برگشته و گفتار همسرش را برای آن حضرت نقل کرد. حضرت فرمودند: به او بگو این‏گونه نیست که گمان کرده‏ای؛ زیرا شیعیان ما برگزیدگان اهل بهشت‏ اند ولی هرکس دوست ما و دوست‏دار دوستان ما و دشمن دشمنان ما بوده و به دل و زبان تسلیم ما باشد، امّا در عمل با اوامر و نواهی ما مخالفت کند و مرتکب گناهان شود از شیعیان ما نیست. ولی درعین‏ حال این‏ ها هم در بهشت خواهند بود. امّا بعد از پاک‏شدن از گناهان به وسیله ‏ی بلا و گرفتاری‏ های دنیوی یا سختی‏ های صحنه‏ های هول‏ناک قیامت و یا عذاب ‏های طبقه ی اول جهنّم، تا این‏که آن‏ ها را به خاطر محبّتی که به او داشته ‏اند از دوزخ نجات دهیم و نزد خود بیاوریم (بحارالانوار، ج68، ص155). 

بنابراين علامت بندگي اين است كه:

·        خودت را نبینی.

·        خسته نشوی.

·        خدا را هر لحظه ناظر و حاضر بدانی.

·        دنیا را گذرگاه آخرت ببینی.

·        بتوانی در بحران‏ها خود را کنترل کنی.

·        به عبادت عشق بورزی.

·        ذوق عبادت داشته باشی.

·        دنبال فرصت بگردی تا با خدا مرتبط شوی (پرواز جوان1، ص92-88؛ بارقه نور1، ص28-16).

·        در مجالس و محافل دینی شركت كني.

پیامبر (صلّی ‏الله علیه ‏وآله) می‏ فرمایند: ملائکه بال‏ هایشان را زیر پای طالب علم پهن می‏ کنند و از زمانی که حرکت می‏ کنند آن‏چه در زمین و آسمان است حتّی ماهیان دریا برای او طلب مغفرت می‏کنند تا وقتی به خانه برگردد.

پس بدانیم که مجالس ذکر و وعظ سبب حیات ماست. تعیین‏ کننده‏ ی مسیر زندگی ماست و حضور در این مجالس زمینه‏ ساز این حرکت است.

 عبودیّت در خانواده:

گفته شد محور سعادت و خوش‏بختی در خانواده عبودیّت حق است. عبودیّت حق یعنی وظایفی که انسان نسبت به خداوند دارد، که این وظایف سعادت و تحّول او را به دنبال می‏ آورد. لذا در خانواده هر فرد باید نقش خود را منطبق با این وظایف تعریف کند. میزان، مشترک است یعنی عمل به وظیفه. با عمل به وظیفه است که اختلافات حل می ‏شود. زندگی در این مفهوم یعنی پیداکردن راه قرب به پروردگار و شاکر نعمت های بیکران او بودن.

از اين رو دستورعملی جهت رسیدن به عبودیّت اين است:

-         به خاطر خدا به خود و خانه و خانواده برسیم در حدّی که دلی را به حسرت نیندازیم. یعنی کاری نکنیم که دیگران با رفاه غیر ضروری، تجمّلات و زیور و زینت‏ آلات احساس کنند که چرا ندارند و ای‏کاش داشته‏باشند، با کار خود کاری نکنیم که آرامش روانی خود را از دست بدهند.

-         دل کسی را نیازاریم.

-         عمر را تلف نکنیم.

-         برنامه‏ ریزی برای لحظه لحظه‏ ی عمر بر اساس شریعت داشته باشیم.

-         در عین مشغله‏ های زندگی خدا را فراموش نکنیم.

-         دل‏بستن به خدا و بستن زبان شکایت و یقین به این‏که خدا به حال ما دل‏سوز و مهربان است.

-         کار بد را اندک نشماریم و کار نیک را زیاد ندانیم.

-         ملازمت با حلال و نیکوکاری نسبت به خانواده و اعضای آن.

وقتی به این دستورها عمل کردیم، جلوه‏ های آن در زندگی ما نمایان می‏ شود: حسن‏خلق؛ صبر و حوصله؛ ادب و احترام و برنامه‏ ریزی از جلوه ‏های عبودیت است.

رهنمودی از مقام معظم رهبری:

مسأله‏ ی مادری، همسری و خانه و خانواده بسیار اساسی و حیاتی است، در همه‏ی طرح‏هایی که ما داریم باید خانواده مبنا باشد. شما اگر بزرگ‏ترین متخصّص پزشکی (یا هر رشته‏ ی دیگر) باشید ولی زن خانه نباشید ناقص هستید. شما می‏توانید ضمن آن کارها زن و کدبانوی خانه هم باشید. اصلاً محور این است و اگر بخواهیم در این مورد یک تشبیه ناقص بکنیم، باید به ملکه‏ ی زنبور عسل اشاره کنیم.

کانون خانواده جایی است که باید در آن عواطف و احساسات وجود داشته باشد و رشد و بالندگی پیدا کند. بچّه در خانواده محبّت و نوازش ببیند. طبیعت مرد در یک محدوده‏ ی خاص، خام‏تر و شکننده‏تر از طبیعت زن است و لذا مرهم زخم او فقط نوازش زن است. حتّی نوازش مادر هم نمی‏تواند برای او جایگزین نوازش همسر باشد. یعنی همسر برای او کاری را می‏ کند که مادر برای بچّه‏ ی کوچک خود می‏ کند، زن ‏های دقیق و ظریف به این نکته آشنا هستند. احساسات و عواطف خانوادگی محتاج یک محور اصلی است که آن خانم خانه است و اگر او نباشد، خانواده شکل بدون معنایی خواهد بود.

شغل اصلی زن، شغل همسری و مادری اوست ولی بعضی خیال می‏کنند این اهانت به زن است. مهم‏ترین کاری که زن می ‏تواند بکند کار مادری است در همه حال خانم‏ ها باید فعالیّت اجتماعی‏شان را با حفظ جنبه‏ی مادری‏شان بکنند و الگویشان حضرت فاطمه (سلام الله عليها) باشد. عبودیّت در خانواده یعنی هریک از اعضا آن‏گونه عمل کنند که خداوند می‏ فرماید چه در انجام واجبات و چه در ترک محرمات.

تعالی و نورانیّت خانواده

مهمترين مباني تعالي اعضاي خانواده چند چيز است:

-         مدیریت برای رشد ایمانی و اخلاقی و عملی

-         توسعه‏ی روح مشارکت و تعاون

-         توسعه‏ی روح خلاقیّت و خود شکوفایی

-         توسعه‏ی روح استقامت و سخت‏کوشی

-         توسعه‏ی روح هم‏دردی و خدمت به دیگران

بنابراين خانواده ‏ی موفّق خانواده‏ای است که در آن سه ملاک اصلی خودنمایی می‏ کند:

1-    حق

2-    عدل

3-    صدق

4-    رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) فرمودند: خداوند هنگامي كه خير و سعادت خانواده ­اي را بخواهد، اعضاي آن خانواده را در احكام دين بصير و بينا مي­ گرداند و اعتدال در زندگي را كه در خرج مال خود ميانه رو باشند و در راه اسراف و خرج­ هاي اضافي گام برندارند، نصيب آن ها مي­ كند و نيز كوچك­ترهاي آن­ ها به بزرگ­ترهايشان احترام مي­ گذارند (ر.ك: نوري همداني، 1389، 407). 

از اين رو ویژگی‏ های خانواده‏ ی موفّق با محور توحید به شرح زير است:

1-    عبودیّت در آن چشم‏گیر است.

2-    برخورد و ارتباط با یکدیگر با نرمش و حسن خلق است.

3-    از ته دل دعاگوی یکدیگرند.

4-    مدارا با پدر و مادر در این خانواده نمایان است.

5-    پرتوقّع نیستند و فقط از خودشان متوقّعند.

6-     خوبی‏ های دیگران را می‏بینند و از بدی‏ های دیگران می ‏گذرند.

7-    ملاک‏ های آن‏ها در زندگی بر اساس رضایت الهی و منطبق با سیره‏ ی اهل‏ بیت است.

8-    حسن خلق در این خانواده رایج است.

9-    با ادب و نرم و آرام سخن می‏گویند.

10-     کلمات زیبا به کار می‏بندند.

11- یکدیگر را خوب صدا می ‏زنند و نام یکدیگر را به نیکی می‏ برند.

12-    از خطاهای یکدیگر چشم‏ پوشی می ‏کنند.

13-   در عرصه ‏های علمی و اقتصادی به یکدیگر کمک می‏ کنند.

14-   در تربیت فرزندان به یکدیگر کمک می ‏کنند.

15-    در کار خانه به یکدیگر کمک می‏ کنند.

16- به والدین همسر احترام می گذارند.

17-   اسباب صله‏ ی رحم را برای همسر فراهم می ‏کنند.

18-  در این خانواده همدیگر را به نیکی دعوت می‏ کنند.

19-   اسباب و عوامل کار نیک را در خانه فراهم می‏ کنند. همسر شهید مطهّری تعریف می کند: یک‏بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز که برگشتم نزدیک سحر بود، وقتی وارد خانه شدم با تعجّب دیدم همه‏ی بچّه‏ ها به استقبالم آمدند. تعجّب کردم که بچّه‏ ها در این وقت بیدارند، ایشان فرمودند: مخصوصاً بیدار کردم که وقتی شما می ‏آیید خواب نباشند و به استقبال شما بیایند.

20-   همه برای رضای خدا عمل می‏ کنند نه به خاطر تشویق و رضایت دیگران که کاری سودطلبانه است.

در قرآن نيز ويژگي­ هاي خانواده ­ي متعالي با ظرافت خاصّي بيان شده است:

یعقوب در آخرین لحظات مرگش از فرزندان خود چه می‏ پرسد؟ «ما تعبدون من بعدی» به عبارتی نگران وضع بندگی و عبودیّت آن‏هاست و آن‏ ها پدر را با خاطری آسوده به سرای باقی بدرقه می ‏کنند؛ «نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و أمُر اَمرَکَ بالصَلوه و اصبِر عَلَیها».

زن و مرد خانواده‏ ی متعالی از نظر قرآن لباس یکدیگرند: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ».

واين تعبير كنايه از اين است كه همان­طور كه لباس نزديك­ترين رابطه را با بدن دارد و نگهدارنده­ ي بدن است، زن و شوهر نيز هريك نگهدارنده و حافظ ديگري است كه آبروي اجتماعي يكديگر را حفظ مي ­كنند( نوري همداني، 1389، 432).

 روابط اعضا در خانواده‏ ی متعالی:

1-    نقش مادر: اسلام برای حفظ امنیّت و آرامش خانواده و تعالی و رشد تک‏تک افراد آن برنامه دارد. لذا برنامه‏ های اسلام را در مورد اعضا و رابطه‏ ی آن‏ ها با یکدیگر مورد بررسی قرار می‏دهیم. مادر کلیدی‏ترین نقش را داراست.

اطلاع مادر بر نقش خود و حسّاسیّت آن بسیار مهم است. مادر باید بداند که نقش‏آفرینی‏اش محدود به خانواده نیست، بلکه مؤثّر بر عالم است. مادر است که جامعه را متحوّل می‏ کند. مادر است که با پیروی از دو ثقل گران‏بها، خانواده را به سعادت می‏رساند. مادر باید آرامش‏بخش خانواده باشد. مادر باید به اعضای خانواده بیاموزد که قدر و اندازه ‏ی هر مسأله را بدانند.

2-    رابطه‏ با پدر و مادر: با مدارا، نرم‏خویی، حسن خلق، دعای صادقانه برای عاقبت به خیری و نگاه مهربانانه است.

3-    رابطه‏ با فرزندان:

-         مهربان، با مدارا و با حوصله است.

-         به آن ها شخصیّت مثبت می‏ دهد

-         ویژگی های مثبت آن‏ها را می ‏ستاید

-         از بی‏ ادبی آن‏ ها می‏ گذرد

-         آن‏ ها را دعا می‏ کند

-         برایشان خیر کثیر می‏خواهد

-         آن‏ ها را در شد معنویّات یاری می‏ دهد

-         در برابر خطاهایشان آن‏ ها را مرتب تحقیر و سرزنش نمی‏ کند

-         شنونده ‏ی خوبی برای آن‏ هاست

-         ادب به آن‏ ها می ‏آموزد

-         نام نیک روی آن‏ ها می‏ گذارد

-         فرزندانش را با هم مقایسه نمی ‏کند

-         آن‏ ها را برای زندگی آماده می ‏کند

-         آن‏ ها را امانت‏ ها و هدیه ‏های الهی می ‏داند

-         بچّه ‏ها را دست و پا گیر نمی ‏داند

-         به داشتن فرزندان افتخار و مباهات می ‏ورزد

4-    رابطه‏ با همسر:

-         همسرش بال پرواز و ترقّی اوست.

-         او را به خاطر خودش می‏ خواهد نه منفعت و لذّت خویش.

-         در برابر او گذشت و فداکاری نشان مي ­دهد.

-         از همسرش عیب ‏جویی نمی ‏کند.

-         در برابر او سعه‏ ی صدر دارد؛ چرا که کم طاقتی همسر را خسته می‏ کند.

-         محترمانه صدایش می‏ کند.

-         جلوی دیگران او را تحقیر و کوچک نمی‏ کند.

-         به داد همسر می‏ رسد.

-         همدیگر را یاری می‏ کنند.

-         فرصت خدمت‏گذاری را از یکدیگر می‏ ربایند.

-         در کانون خانواده مشکل ‏گشای یکدیگرند.

-         از این فرصت برای رشد و تعالی خود بهره می‏ برند.

-         بی‏منّت و با حوصله و حسن خلق خدمت‏گذاری می‏ کنند.

-         همدیگر را دعوت به اطاعت و عبادت الهی می‏ کنند.

-         همدیگر را از گناه منع می ‏کنند.

-         اوقات خوششان بیشتر از ناخوش است  (ر.ك: بارقه ­ي نور2، 251-268).

خداوند می‏ فرماید: «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ»؛ زنان صالح مطیع شوهرانشان هستند و در غیبت آنان حافظ حقوقشان.

پیامبر (صلّی‏ اللهعلیه ‏وآله) می‏فرماید: خدا از هر مدیر و مقامی در مورد زیر دست او می ‏پرسد که آیا در قلمرو قدرتش حقوق او را حفظ کرده یا تباه ساخته، تا جایی که از مرد در مورد خانواده ‏اش می‏ پرسد.

منابع:

*قرآن كريم

1- مجلسي، بحارالنوار، ج 8و 68

2- سخايي، مژگان، بارقه نور، ج1، تهران: پيام مطرب،1387.

3- سخايي، مژگان، بارقه نور، ج2، تهران: فرهنگ منهاج، 1387.

4- طاهايي، فاطمه، معيار شناخت شيعه

5-   نوري همداني، جايگاه بانوان در اسلام، قم: مهدي موعود،1389.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 24


تعداد امتیازات: (3) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (2978)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort