دی ان ان evoq , دات نت نیوک ,dnn
جمعه, 31 فروردین,1403

نقش فضا و رنگ در نگارش داستان


 نقش فضا و رنگ در نگارش داستان

نبشتن ز گفتن مهمتر شناس!/ فاطمه اکبری

وقتی به اطراف خود می­ نگریم پر از اشیاء و وسایل است. تابلوهای نقاشی، قاب عکس‌های خانوادگی، گلدان‌های طبیعی و مصنوعی، کمدها و گنجه‌های تجمّلاتی، مبلمان و انواع فرش‌ها و قالی‌ها... . در دنیای حقیقی وقتی وارد خانه‌ای می‌شویم، از فضا و رنگ خانه و اشیاء موجود در آن می‌توانیم نقبی به درون ذهن و اندیشه‌ی صاحب‌خانه بزنیم و از قرار گرفتن در محیط بیرونی می‌توانیم اندیشه، احساس و هیجان یا سکون محیط را به شخصیّت خود نیز تعمیم دهیم. برای مثال، فضا و رنگ محیط‌های شهری با خیابان‌های عریض و طویل پر از خودرو و دودش سیمایی از بی‌قراری ِ التهاب‌آلود را در ذهن هر انسانی تصویر می‌کند و کوچه باغ‌های روستایی با درختان سر به هم آورده و خاک و باران خورده و پر سنگلاخش، اگرچه راه رفتن را دشوار می‌سازد، به نوعی سَبُکی، سادگی و راحتیِ ذهنی را به ما نشان می‌دهد. یا در خانه‌های ساده‌ی قدیمی وسعت خانه با یک فرش ساده و چند تشکچه و پشتی سنّتی به رخ کشیده می‌شود؛ و خانه‌های جدید، انبوه وسایل و امکانات زندگیِ لوکس، فضا را برای حضور آدمی تنگ و تنگ‌تر کرده است.

بنابراین اشیاء و وسایل اطراف ما با همان زبان بی‌زبانی خود با ما سخن می‌گویند. همان‌طور که در عالم واقع از فضای موجود در یک خانه یا اطراف خود تأثیر می‌پذیریم و آدم‌ها را در فضایشان معنا می‌کنیم، در نوشتن یک اثر داستانی (فیلم‌نامه، نمایش‌نامه، قصه و...) هر شیئی که در فضا نشان دهیم، نقشی می‌پذیرد و معنایی را به مخاطب القا می‌کند؛ حتّی نوع قرار گرفتن آن در صحنه (مثلاًً قاب عکسی خیلی پایین یا خیلی بالا یا کمی کج نصب شده باشد) رنگ آن (که هم‌خوان با محیط باشد و جلب توجّه نکند یا رنگی متضاد که چشم را به سمت خود بکشد) و مقدار دفعاتی که در طی داستان به حضور آن اشاره می‌کنیم، همگی معنادار می‌شوند. در آثار داستانی یکی از راه‌های شخصیّت‌پردازی، توصیف غیرمستقیم آدم‌ها به وسیله‌ی فضا و رنگ داستان است. این مسأله و دقت در آن می‌تواند نشانه‌ی قوّت و قدرت نویسندگی صاحب اثر به شمار آید؛ چرا که از شگردهای نویسندگی، عدم توصیف مستقیم و نگفتن بسیاری از گفتنی‌هاست.

پس برای بیان ناگفته‌ها و گفتنی‌های غیرقابل بیان خود نیازمند یک فضاسازی حساب شده و قوی هستیم که همه‌ی اجزای آن با خواننده و بیننده سخن بگویند.

نویسندگان چیره‌دست از طریق توصیف فضا راهی به درون شخصیت‌های خود باز می‌کنند. مثلاً فضای موّاج و طوفانی دریا بیان‌گر حالت درونی پراضطراب پیرمرد ماهی‌گیر همینگوی است و یا در رمان "خرمگس" توصیف درّه‌های عمیق و کوه‌های سر به فلک کشیده ترسی را در درون مخاطب ایجاد می‌کند که بدون اینکه نویسنده حرفی از امکان خودکشی عمدی شخصیت اول داستان به میان بیاورد، فضا و سکوت هولناک حاکم بر آن این ایده را به ذهن خواننده می‌آورد که اگر شخصیت یک قدم به جلو بردارد در درّه سقوط خواهد کرد.

امّا همان‌طور که نویسنده‌های چیره‌دست در چینش فضا دقّت‌های ستودنی می‌کنند، نویسنده‌ها و البته صحنه‌پردازهای غیرحرفه‌ای هم اشتباهات غیر قابل بخششی در فضاسازی خود دارند. دوستی می‌گفت: وقتی نمایش‌نامه‌ای با موضوع فقر را کارگردانی کرده بود؛ پس از پایان نمایش یکی از تماشاچیان به او گفته بود: «لازم نبود بازیگر شما برای به دست آوردن پول راه زیادی برود، کافی بود قالیچه‌ی دست‌باف زیر پایش را بفروشد».

البتّه گاهی هم خود فضا موضوع نوشتن می‌شود. ایبسن نمایش‌نامه نویس فرانسوی در یکی از نوشته‌های خود پیرزن و پیرمردی را به صحنه می‌آورد که قرار است اسباب‌کشی کنند. در ابتدای نمایش آن‌ها روی دو چهارپایه نشسته‌اند و دارند با هم صحبت می‌کنند، یعنی یک ارتباط زنده و ساده از دو انسان. سپس کارگرها وسایل خانه را می‌آورند و فضا را پر از وسیله می‌کنند، شخصیّت‌ها اندک اندک به وسیله‌ی اشیاء از هم دور می‌شوند تا حدّی که یکدیگر را نمی بینند و فقط صدای هم را می‌شنوند و بالأخره حضور اشیاء و تجمّلات زندگی باعث می‌شود که این دو دیگر نه هم را ببینند و نه صدای هم را بشنوند.

این نمایش‌نامه، در حقیقت مفهوم تأثیر فضا را بر زندگی انسان‌های قرن بیستم نشان می‌دهد. زندگی تجمّلی پر از اشیاء و امکاناتی که حضور انسان‌ها را در خود هضم کرده‌ و از هستی تهی ساخته است.

شماره نشریه:  شمیم نرجس شماره 24


تعداد امتیازات: (5) Article Rating
تعداد مشاهده خبر: (3943)

نظرات ارسال شده

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

وب سایت

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

Escort